دانلود و خرید کتاب قصه‌ نوش‌آفرین گوهرتاج اولریش مارزلف
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
کتاب قصه‌ نوش‌آفرین گوهرتاج اثر اولریش مارزلف

کتاب قصه‌ نوش‌آفرین گوهرتاج

انتشارات:نشر چشمه
دسته‌بندی:
امتیاز:
۱.۳از ۳ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب قصه‌ نوش‌آفرین گوهرتاج

کتاب قصه نوش‌آفرین گوهرتاج از قصه‌های عاشقانه‌ی عامیانه و منثور ایران است که توسط پروفسور آلمانی اولریش مارزلف و با مقدمه مهران افشاری نوشته شده است. این کتاب را نشر چشمه در سال ۱۳۹۵ منتشر کرده است. 

درباره‌ی کتاب قصه نوش‌آفرین گوهرتاج

 قصه نوش‌آفرین گوهرتاج، یکی از قصه‌های عاشقانه‌ی قدیمی و عامیانه محبوب دوران قاجار است. شاهزاده خانم نوش‌آفرین گوهرتاج در دمشق به دنیا می‌آید و سلطان ابراهیم پسر جهانگیر شاه، پادشاه چین است. قصه‌ی عشق و فراغ و وصال این دو و دلاوری‌هایشان برای بهم رسیدن درون‌مایه‌ی این داستان است. هرچند با غرق شدن در داستان و همراه شدن با رخدادهایی که وصال این دو عاشق و معشوق را به تعویق می‌اندازد، می‌بینیم که فضای داستان، دنیایی غیر واقعی مثل دنیای همه قصه‌ها و افسانه‌ها است. در قصه نوش‌آفرین گوهرتاج شاهد خرق عادت‌ها، استفاده از اشعار و ضرب‌المثل‌ها، وجود مکان‌ها و اشیای شگفت‌انگیز و کنایات و اغراق فراوان هستیم که از ویژگی‌های نثر دوران قاجار و قصه‌های دلاورانه و عاشقانه است. 

این نسخه از کتاب قصه نوش‌آفرین گوهرتاج که در دست دارید، از روی قدیمی‌ترین نسخه‌های دستی و چاپی موجود، بازنویسی و بازآفرینی شده است.

کتاب قصه نوش‌آفرین گوهرتاج را به چه کسانی پیشنهاد می‎کنیم

کتاب قصه نوش‌آفرین گوهرتاج برای افرادی که به ادبیات عامیانه و عاشقانه‌ی ایران و داستان‌های قدیمی فارسی علاقه دارند، جذاب است. این اثر برای دانشجویان رشته زبان و ادبیات فارسی نیز، اثری دلچسب به شمار می‌رود.

درباره‌ی اولریش مارزلف

اولریش مارزلف استاد ایرانی‌شناس و اسلام‌شناس آلمانی است.

او اسلام‌شناسی، چینی‌شناسی و رومی‌شناسی در دانشگاه کلن آلمان و مهشد ایران فرا گرفت و اکنون استاد اسلام‌شناسی در دانشگاه گوتیگن آلمان است و از اعضای ارشد کمیته ویرایشگر دانشنامه افسانه‌ها است. پروفسور اولریش مارزلف کارشناسی زبان و ادبیات فارسی را در دانشگاه فردوسی مشهد گذرانده است و تز دکترایش در سال  ۱۹۸۱ گونه‌شناسی فولکلور ایرانی بوده است. 

جملاتی از کتاب قصه نوش‌آفرین گوهرتاج

دگر آن شب است امشب که ز پی سحر ندارد / من و باز این دعاها که یکی اثر ندارد

همه زهر داد پیکان خوردم و رطب شمارم / چه کنم که نخل حرمان به ازین ثمر ندارد

شاهزاده آن شب تا صبح به ان صورت راز دل می‌گفت و گوهر اشک به مژگان خونین می‌سفت و بی‌تابی می‌نمود. تا صبح طالع گردید. شاهزاده از خلوت برآمد و خونابه اشک از رخسارش پاک می‌کرد و داخل بارگاه شد. 

امرا آمدند و هریک به جای خود قرار گرفتند و خان محمد وزیر اعظم نظر بر چهره‌ی شاهزاده انداخت. دید که رنگ گلناری به زعفرانی مبدل شده بود. بسیار مضطرب گردید و با خود خیال نمود اگر یک شب دیگر چنین حالتی بر شاهزاده گذرد، بیم هلاک خواهد افتاد...

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۰

سال انتشار

۱۳۹۱

تعداد صفحه‌ها

۲۰۸ صفحه

حجم

۰

سال انتشار

۱۳۹۱

تعداد صفحه‌ها

۲۰۸ صفحه