کتاب گربههای نقرهای
معرفی کتاب گربههای نقرهای
«گربههای نقرهای» داستانی مصور برای گروه سنی «ج» از معصومه میرابوطالبی (-۱۳۶۰) است که کار تصویرسازی آن را طاهرهبیاتینیا(-۱۳۵۸) انجامدادهاست:
گربهی نقرهای تنها روی تپّهی سبز زندگی میکرد. او کوچک نبود، یعنی دیگر سه چهار سالش شده بود، اما تنها بود. هیچ دوستی نداشت.
گربهی نقرهای، در یک کلبهی چوبی زندگی میکرد. کلبهاش بزرگ بود. یک سقف شیروانی قهوهای داشت و یک شومینه که با یک دودکش سنگی میرفت تا سقف. گربه به درختِ پایین تپّهی سبز یک تاب بسته بود. او هر روز غروب میرفت و تاب میخورد.
سوار تاب که میشد، دلش پُر از غُصه میشد. یک جادهی بلند و دراز بود که میخورد به خانهی او. جاده همیشه خالی بود. خالیِ خالی.
آفتاب پشت کوه غروب میکرد و گربه تا سیاه شدن آسمان، روی تاب مینشست. بعد برمیگشت توی خانه و شومینهاش را روشن میکرد.
گربهی نقرهای، ماهی یک بار برای خرید به دهکدهی گربههای رنگی میرفت. دهکدهی گربههای رنگی خیلی دور نبود. شاید اگر گربهی نقرهای میدوید یک ساعته به دهکدهی گربههای رنگی میرسید، امّا گربهی نقرهای خیلی یواش راه میرفت. او اصلاً دویدن را دوست نداشت.
گربهی نقرهای، خیلی نقرهای بود، آن قدر نقرهای که برق میزد. اصلاً نورِ آفتاب که میخورد به بدن گربهی نقرهای، درست مثل آینه منعکس میشد.
گربهی نقرهای همیشه فکر میکرد گربههای رنگی با دیدن او، او را با انگشت به هم نشان میدهند. گربهی نقرهای سرش را میانداخت پایین تا آنها را نبیند. مثلاً دارد به سبدش نگاه میکند.
گربه از نقرهای بودنش ناراحت نبود. اصلاً رنگ نقرهای را دوست داشت. فقط از این ناراحت بود که با بقیه این همه فرق دارد.
او همیشه از مغازهی گربهی راه راه خرید میکرد.
دَرِ مغازه را که باز کرد، صدای زنگولهی بالای در بلند شد. گربهی راه راهِ فروشنده گفت: به به... آقای گربهی تپّهی سبز عزیز...
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۴۸ صفحه
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۴۸ صفحه