کتاب زمستان فصل مردن نیست
معرفی کتاب زمستان فصل مردن نیست
«زمستان فصل مردن نیست» نوشته فرشته نوبخت(-۱۳۵۴)، نویسنده معاصر ایرانی است.
در بخشی از این رمان میخوانیم:
سعی میکرد سطل زبالهی سرِ یکی از کوچهها را برگرداند طرفِ خودش. دنبال چیزی میگشت. پرسیدم «میتونم کمک کنم؟» گفت «برو بمیر.» نزدیکش شدم و با دو دست، که همهی توانم بود کمک دادم تا سطل را برگردانیم سمت خودمان. چیزی نگفت. ظرف غذای یک بار مصرف را از روی آشغالها برداشت و چند بطری آب معدنی و قوطی نوشابه. بعد ناگهان سطل را رها کرد. سطل صدای وحشتناکی داد و توی خودش لرزید. تازه فهمیدم چهار برابر من زور توی آن پنجههای لاغر خوابیده است. ظرف غذا را توی پلاستیکی چپاند و باقی خرتوپرتها را در گونی گذاشت و راه افتاد. خیلی زحمت کشیده بودم که بعد از آن «برو بمیر»ِ شیک کم نیاورم و حالا نمیبایست میگذاشتم برود پی کارِ خودش. خودم را آماده کردم برای یک «برو بمیر» دیگر و دویدم دنبالش.
«جواب منو ندادی؟»
برگشت و نگاهم کرد. مردمکِ چشمهایِ کوچکش شبیهِ دوتا حبهی انگور سبز بود که از شدتِ رسیدن لهیده و لیچ شدهاند. چروکها زیر پلکها، بدجوری توی ذوق میزد، اما میشد حدس زد که سن و سال زیادی ندارد.
«چی میخوای از جونم؟»
«میخوام کمکت کنم.»
«کی از تو کمک خواست؟ گورتو گم کن! هِرّی!»
یک لحظه واقعاً خواستم همین کار را کنم. برگردم و بروم دنبال کارم. اگر زود میجُنبیدم به قرارم با مرزآبادی هم میرسیدم. اما ناگهان چیزی به زبانم آمد که خیلی در ارادهی من نبود، ولی از اول باید میگفتم: «منظورم اینه که من به کمکِ شما احتیاج دارم.»
خطوط صورتش باز شد و چشمهایش مثل دو تا گلولهی آتش شعله کشید.
«آها! گفتم هیچکی تو این دوره زمونه واسه دلسوزیِ یه غریبه پستون به تنور نمیچسبونه!»
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۶۸ صفحه
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۶۸ صفحه