کتاب این کتاب حذف شده است
معرفی کتاب این کتاب حذف شده است
«یلدا» نوشته م. مودبپور(-۱۳۳۷)، یک رمان عاشقانه ایرانی است.
در بریدهای از کتاب میخوانیم:
«گوشی رو گذاشتم سر جاش و رفتم تو فکر. واقعاً نمیشد کاری برای این دختر کرد؟! دلم میخواست در مورد این بیماری بیشتر بدونم. حتماً سیما اطلاعات کامل داشت. باید ازش میپرسیدم.
تو همین فکرا بودم که مادرم از پایین صدام کرد و گفت که نیما اومده. بلند شدم و رفتم پایین. دیدم نیما یه شلوار جین خیلی قشنگ پوشیده و یه بلوز اسپرت. یه ادکلن خیلی خوشبوام زده. داشت با مادرم و پدرم که تو سالن نشسته بودن حرف میزد»
مادرم – معلوم هس تو کجایی پسر؟ چرا چند وقته پیدات نیس؟
نیما – اگه بیام که با لنگه کفش کتکم میزنین، اگه نیام که ازم گلهگی میکنین! من به چه ساز شما برقصم زن عمو؟! بعدشم! مگه این سیاوش امون میده که منم یه تک پا بیام اینجا! همهش خونهی ماس و چشم گذاشته به این تلسکوپ و این ور و اون ورو رصد میکنه! چقدرم تازگیها به علم ستارهشناسی علاقه پیدا کرده! همهش منتظره ببینه که چه وقت بلندترین شب سال میشه!
مادرم – منتظر شب چلهس؟! شب چله که گذشت!
نیما – نه! شما سادهاین زن عمو! شب چله تو راهه!
«پدرم خندید و گفت»
- داره یلدا، دختر پرهام رو میگه!
- باز نیومده شروع کردی؟
نیما – سیما خانم کجا تشریف دارن؟
«خواستم اذیتش کنم. بهش گفتم»
- بیمارستانه. امشب کشیک داره.
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۸۷
تعداد صفحهها
۴۱۴ صفحه
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۸۷
تعداد صفحهها
۴۱۴ صفحه