کتاب برادران کارمازوف (جلد دوم)
معرفی کتاب برادران کارمازوف (جلد دوم)
کتاب برادران کارمازوف (جلد دوم) نوشتهٔ فئودور داستایفسکی و ترجمهٔ ساقی اکبری است و انتشارات الینا آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب برادران کارمازوف (جلد دوم)
برادران کارمازوف داستان فیودور پاولوویچ کارامازوف است که ملاک بدنامی در یکی از شهرهای کوچک روسیه محسوب میشود. او از دو ازدواج قبلی خود سه پسر دارد: دیمیتری، ایوان و آلکسی. دیمیتری، فرزند ارشد، پس از درگذشت مادرش مدتی نزد نوکر خانه، گریگوری نگهداری میشود و بعد هم توسط اقوام مادرش. او در جوانی به ارتش پیوسته و فردی ولخرج و بیبندوبار است. ایوان و آلکسی هم تا سنین نوجوانی سرنوشت مشابهی دارند، اما ایوان به دانشگاه میرود و روزنامهنگار میشود و آلکسی به صومعه رفته و راهب میشود. هر دو برادر به آلکسی علاقه دارند. هر سه برادر در جوانی نزد پدر بازمیگردند. دیمیتری بر سر ارثیه برجامانده از مادرش، با فیودور مرافعه پیدا میکند و حتی برگزاری جلسه حل اختلاف در محضر پدر زوسیما، پیر صومعه، نیز به حل مشکل کمکی نمیکند. فیودور و دیمیتری هم هر دو دل به یک دختر به نام گروشنکا میبازند.
درحقیقت، داستان کتاب ماجرای خانوادهای عجیب و شرح نحوهٔ ارتباطی است که بین فئودور کارامازوف، پیرمرد فاسدالاخلاق و متمول با سه پسرش یعنی دیمیتری، ایوان و آلیوشا و پسر نامشروعش به نام اسمردیاکوف وجود دارد. برادران کارامازوف رمانی فلسفی است که به حوزههای الهیات و وجود خدا، اختیار و اخلاقیات میپردازد. این رمان توسط بسیاری از اندیشمندان و دانشمندان همانند آلبرت اینشتین، زیگموند فروید، مارتین هایدگر، کورت ونهگات، لودویگ ویتگنشتاین و پاپ بندیکت شانزدهم مورد تحسین قرار گرفته و به عنوان یکی از بهترین اثرها در ادبیات شناخته شده است.
خواندن کتاب برادران کارمازوف (جلد دوم) را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران شاهکارهای بزرگ دنیای ادبیات پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب برادران کارمازوف (جلد دوم)
برگردیم سراغ دمیتری فئودوروویچ، که گروشنکا آخرین سـلامش را در حـالی که به سوی زندگی جدیدی پر میگشود، نثارش کرده و امر کرده بود مبادا لحظهای آن یک ساعت عشق را از یاد ببرد. دمیتری که خبر نداشـت چـه بـر سـر گروشـنکا آمده، سخت در تب و تاب بود. این دو روز آخر، به طور غیر قابـل بـاوری ذهـنش آشفته بود، آنچنان که گمان میرفت بر اثر تب در بستر بیفتد، این چیـزی بـود کـه خودش بعدها بیان کرد. آلیوشا صبح روزگذشته نتوانسته بود او را بیابد و برادرش، ایوان هم موفق به ملاقات او در میخانه نشده بود. همسایههایش هـم بـه دسـتور او خبری از آمد و شدش نمـیدادنـد. بـه گفتـه خـودش، آن دو روز را بـه هـر جـایی سرکشیده و با سرنوشت دست و پنجه نرم کرده تا بلکه بتواند خودش را نجات دهد.
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۶۱۶ صفحه
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۶۱۶ صفحه