کتاب دختر صاحب مسافرخانه
معرفی کتاب دختر صاحب مسافرخانه
دختر صاحب مسافرخانه دومین جلد از یک مجموعۀ سهجلدی به قلم میشل گریپ است. این مجموعه ماجراهای سه افسر خیابان بوو در زمان لندن قدیم و دوران سلطنت شاه جورج را به تصویر میکشد.
درباره کتاب دختر صاحب مسافرخانه
میشل گریپ در این کتاب داستان یکی دیگر از افسران خیابان بوو به نام الکساندر مور را بیان میکند که به دلیل دینی که به قاضی فورد دارد مجبور میشود برای پیداکردن خائنی که انگلیس را در معرض خطر قرار داده جان خود را در خطر قرار دهد. الکس باید با هویتی جعلی وارد شهر دوور شده و در مسافرخانۀ پرچین آبی اقامت گزیند. چون خائن اطلاعات نظامی را در دسترس فرانسویها قرار میدهد انتظار میرود شخصی با سابقۀ نظامی و موقعیت اجتماعی بالایی باشد؛ بنابراین الکس باید هرطور که شده اعتماد طبقۀ ثروتمند دوور را به دست آورده و بهویژه با لرد ویسکونت کوبورن رابطۀ خوبی برقرار کند.
یوهانا لنگلی دختر صاحب مسافرخانۀ پرچین آبی است که با مادر و برادرش توماس زندگی میکند. اما شرایط مالی آنها خوب نیست و نمیتوانند از پس مخارج و تعمیرات ساختمان کهنه بربیایند. مسافران کمی هم در آنجا اقامت دارند تا اینکه تاجر نوشیدنی خوشتیپ و خوش لباس الکساندر مورتون از راه میرسد. در این میان توماس برای جذب مشتری بیشتر یک گروه نوازندۀ سیار را به مسافرخانه میآورد که در ازای غذا و سقف بالای سرشان برای مشتریها موسیقی اجرا کنند چون یوهانا به این نتیجه رسیده که شاید با وجود نوعی سرگرمی مشتریهای بیشتری در پرچین آبی ساکن شوند. شرایط مالی خانوادة لنگلی چطور پیش خواهد رفت؟
در این میان به نظر میرسد رهبر گروه نوازندگان سیار گابریل کویل توجه خاصی به یوهانا نشان میدهد اما او در این میدان تنها نیست، الکس مورتون هم مجذوب این دختر زیبا شده که برای سر پا نگهداشتن خانواده نهایت تلاشش را میکند. اما فورد دستور دیگری برای الکس دارد برای اینکه بتواند بیشتر از برنامههای لرد کوبورن مطلع شود باید با دختر او لوئیزا ازدواج کند. الکس میان دوراهی وظیفه و عشق گیر میکند. آیا میتواند بدون دادن تاوان سنگینی این مأموریت را به پایان برساند؟
خواندن کتاب دختر صاحب مسافرخانه را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
تمام کسانی که به رمانهای تاریخی - جنایی عصر ویکتوریا علاقهمندند از این کتاب لذت خواهند برد. این کتاب خالی از عشق و ماجراجویی نیست.
درباره میشل گریپ
میشل گریپ از زمانی که خواندن و نوشتن را یاد گرفت به نویسندگی مشغول شد. او در تمام نوشتههایش در صدد تشکر از خدا بود. او در تندرای مینهسوتا ساکن است و علاوه بر نویسندگی به تدریس تاریخ و برگزاری کلاسهای نویسندگی برای بچههای محلی دوران دبیرستان میپردازد. او که به فرهنگ انگلیس علاقهمند است در هر فرصتی که نصیبش شود برای تحقیق به آنجا میرود. او عضو نویسندگان مسیحی آمریکا و مینهسوتا است.
بخشهایی از کتاب دختر صاحب مسافرخانه
اعداد مرگ یوهانا لنگلی را به دنبال داشت. بعد از شبی طولانی و ناامیدکننده که به بررسی حساب و کتابها گذرانده بود تنها سه ساعت خوابید. تنها دو روز مهلت داشتند تا بدهی آسیابان را پرداخت کنند در غیر این صورت جیرۀ آردشان را قطع میکرد. تنها یک هفته تا تعطیلی اجباری مسافرخانة پرچین آبی فرصت داشتند. واقعاً اعداد کوچولوهای وحشتناکی بودند. وقتی از آخرین پله پایین رفت و وارد انبار نوشیدنیها شد اخم عمیقی روی صورتش نشست. درحالیکه خمیازهاش را خفه میکرد سالن مسافرخانه را از نظر گذراند، آنها روی تنها مسافرشان لوسیوس ناتبراون حساب بازکرده بودند. کرایة او دستکم آنها را از شر آسیابان خلاص میکرد. شش میز و دوازده نیمکت خالی به او خیره شدند. لازم بود همه چیز بر علیه او باشند؟ در سمت راست و از آشپزخانه صدای اعصاب خردکن شکستن وسیلهای سکوت را شکست و به دنبال آن نالة بلند «اوه، نه!» شنیده شد. یوهانا باعجله به محل صدا رفت، قلبش بهتندی میزد. خدایا، اتفاق دیگهای نیفتاده باشه! از در گذشت و درست قبل از این که لبة دامنش در دریاچهای از آب و لوبیا سبز بخورد ایستاد. آن طرف مادرش درحالیکه یکدست را روی دهانش گذاشته و با دست دیگر لبة میز را گرفته بود به سنگفرش خیره شد. یوهانا از کنار موادی که روی زمین ریخته بود گذشت. «مامان حالت خوبه؟»
حجم
۰
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۴۴۷ صفحه
حجم
۰
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۴۴۷ صفحه