دانلود و خرید کتاب به دنبال درمان من دیوید فاجنبام ترجمه سیدامیرمحمد فاطمی
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
کتاب به دنبال درمان من اثر دیوید فاجنبام

کتاب به دنبال درمان من

انتشارات:نشر ویراست
دسته‌بندی:
امتیاز:
۱.۰از ۱ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب به دنبال درمان من

کتاب به دنبال درمان من نوشتهٔ دیوید فاجنبام با ترجمهٔ سیدامیرمحمد فاطمی در انتشارات سیدامیرمحمد فاطمی به چاپ رسیده است. شاید کارمان را استادانه انجام دهیم و تعداد کمی از ما در یک زمینه بخصوص واقعاً متبحر باشند ولی روی‌هم‌رفته محدودیت‌هایمان را پذیرفته‌ایم. کار ساده‌ای نیست. چون فراتر از این محدودیت‌ها، سراب قدرتی مطلق است که ما را عذاب می‌دهد: یک زندگی که می‌توانستیم نجات دهیم، درمانی که می‌توانستیم پیدا کنیم. یک دارو، یک تشخیص، و یا حتی یک پاسخ قاطع.

«یک داستان خیره کننده از سفر فوق‌العادۀ فردی با پشتکار در مسیر بیماری و کشفیات پزشکی و رسیدن به بهبودی. این کتاب ادای احترامی است به خصوصیات نادر روحی و عقلی دکتر فاجنبام، حمایت دوستان و خانواده‌اش و قدرت علم معاصر و نقشی که بیمارن می‌توانند در یافتن درمان‌های جدید داشته باشند.»

-لری جیمزسون رئیس دانشکدۀ پزشکی پرلمن دانشگاه پنسیلوانیا

درباره کتاب به دنبال درمان من

حقیقت این است که هیچ‌کس همه چیز را نمی‌داند اما مشکل واقعاً این نیست. مشکل اینجاست که در برخی مسائل، هیچ‌کس هیچ‌چیز نمی‌داند، هیچ کاری برای تغییر آن در جریان نیست، و گاهی اوقات ممکن است علم پزشکی واقعاً به بیراهه برود. من هنوز به قدرت علم و پزشکی باور دارم و هنوز معتقدم که سخت‌کوشی و مهربانی مهم‌اند. هنوز امیدوارم و به دعاکردن اعتقاد دارم. ولی سرنوشتم به‌عنوان دکتر و درعین‌حال بیمار، به من آموخته است که پیوند محکمی بین طول عمر شکننده و سقف دانش علمی، بین افکار و دعاها و بین سلامتی و بهزیستی وجود ندارد. این داستان درباره آن است که چگونه فهمیدم که نمایندگان سانتا در پزشکی وجود ندارند، روی موهبت من کار نمی‌کنند و درمانی برای من نخواهند فرستاد. در این داستان به شما می‌گویم که چگونه فهمیدم امیدواری یک مفهوم منفعلانه نیست. امید یک انتخاب و یک نیرو است؛ امیدواری چیزی بیش از آرزوکردن و منتظر ماندن برای واکنش کائنات است. امید باید محرک عمل باشد و هنگامی که همین امید در پزشکی و علم، محرک عمل می‌شود، چیزهایی حتی فراتر از رؤیاها را به واقعیت تبدیل خواهد کرد. در حقیقت، این کتاب درباره مرگ است که امیدوارم از آن درس زندگی بیاموزید.

این کتاب تحسین‌های زیادی دریافت کرده است. از آن جمله است:

مایکل بروان، پزشک و برندۀ جایزۀ نوبل در سال ۱۹۸۵

« دیوید فاجنبام داستان شگفت‌انگیز خود یعنی داستان شکل‌گیری گروه و چهارچوبی برای انجام تحقیقات مشترک بی‌سابقه را با ما در میان می‌گذارد. او در خاطرات عمیقا شخصی خود اهمیت امید را آشکار می‌کند و به ما می‌آموزد که چگونه روح انسان می‌تواند از رنج فراتر برود تا جوامع را وادار به اقدام جمعی علیه احتمالات به ظاهر غیرقابل حل می‌کند.»

جان دی جیوا رئیس دانشگاه جورج تاون

«دکتر فاجنبام وضعیت شخصی ناگوار خود را تبدیل به داستانی الهام‌بخش می‌کند تا تمام کسانی که در جستجوی یافتن درمانی برای بیماری‌های نادر هستند از آن الگو بگیرند. در واقع این داستان فقط برای کسانی نیست که با این موضوع درگیرند بلکه تمام کسانی که درگیر بیماری یا در جست‌وجوی ایجاد تغییر در عرصۀ پزشکی هستند می‌توانند از آن بهره ببرند.»

رابرت کالیف عضو سابق هیات مدیرۀ سازمان غذا و داروی ایالات متحده آمریکا.

کتاب به دنبال درمان من را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب به علاقه‌مندان به داستان‌هایی با مضامین پزشکی پیشنهاد می شود.

بخشی از کتاب به دنبال درمان من

 بعدها، بارهاوبارها به آن نوزادی که به دنیا آوردم فکر کردم. کاری که من انجام دادم به‌هیچ‌وجه یک کار قهرمانانه، خارق‌العاده یا پیچیده نبود. یک امر بسیار عادی بود. اما من به شروع یک زندگی کمک کرده بودم و این فوق‌العاده بود. در بیمارستان‌ها در اغلب موارد وقتی دکترها و پرستاران و بیماران با هم در اتاقی حضور پیدا می‌کنند، موضوع شروع یک زندگی مجدد مطرح نیست. بلکه معمولاً به‌خاطر وخامت حال بیمار است. من کار خودم را در بیمارستان محل خدمتم در بتلهم (پنسیلوانیا) چند ماه پیش از به‌دنیاآمدن آن کودک در ژانویه ۲۰۱۰ شروع کرده بودم. پس از چهار سال کارورزی، اخذ مدرک فوق‌لیسانس و یک سال و نیم دوره عملی دانشکده پزشکی، وقت آن رسیده بود که از دانش پزشکی که به دست آورده بودم در آنجا استفاده کنم. دیگر در سایه نبودم و نیازی به مشاهده بیشتر نداشتم. حالا می‌توانستم عملاً به نجات زندگی انسان‌ها کمک کنم. شب قبل از آغاز نخستین روز کاری تنها سه ساعت خوابیدم چنین اشتیاقی را فقط در آن دوران که فوتبال بازی می‌کردم به یاد دارم. وقتی در آن هوای سرد و پیش از طلوع آفتاب به سمت بیمارستان حرکت می‌کردم، درواقع این آدرنالین خونم بود که مرا به جلو حرکت می‌داد. پیش از آن، بارها از درب ورودی بیمارستان دانشگاه پنسیلوانیا رد شده بودم، اما این بار کاملاً فرق داشت. طبقه‌ها درخشش خاصی داشتند و انگار ساختمان بزرگ‌تر شده بود، شاید هم من کوچک‌تر شده بودم. موقع ورود به نگهبانان ساختمان لبخند زدم و برایشان دست تکان دادم. آنها هم پاسخ دادند. احتمالاً آن روز صبح، ده‌ها دانشجوی بشاش پزشکی را همین‌طور دیده بودند. ا

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۰

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۲۲۸ صفحه

حجم

۰

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۲۲۸ صفحه