کتاب یگانه دوران
معرفی کتاب یگانه دوران
کتاب یگانه دوران نوشته علیرضا موذن، جلد سوم از مجموعه چهارجلدی محور مقدس است. در این مجموعه به بررسی جریانهای دینی، شبهات پایهای اعتقادی و معرفی محور مقدس دین میپردازیم.
درباره کتاب یگانه دوران
کتاب یگانه دوران، جلد سوم از مجموعه محور مقدس است. کتابهای دیگر این مجموعه، سه نامزد، آدم خوبه و بزرگ استراتژیست دوران نام دارند.
علیرضا موذن در این مجموعه به بررسی جریان های دینی، شبهات پایه اعتقادی و معرفی محور مقدس دین پرداخته است و این کار را با توجه به عصری که در آن زندگی میکنیم، یعنی دوران مدرن انجام داده است. نیازهای انسان امروزی و دینداری در دنیای امروزی، همه و همه در این کتابها مورد توجه قرار گرفتهاند.
رویکرد نویسنده در این کتابها، بحث برون دینی است و در ادامه بحث را با رویکرد درون دینی، دنبال میکند. او اعتقادات شیعی را بر اساس عقل و نقل بررسی میکند و جالب است بدانید که جلد چهارم این مجموعه به بررسی و شناخت یکی از بزرگترین دشمنان بشریت، یعنی شیطان، اختصاص دارد.
در کتاب یگانه دوران تلاش میکنیم تا دانش و معرفت خود را به مقام امامان و معصومین (ع) بیشتر کنیم و درباره جایگاه ویژه آنان در نزد خداوند بیشتر بدانیم.
کتاب یگانه دوران را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن کتاب یگانه دوران را به تمام علاقهمندان به مطالعات دینی و مذهبی، پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب یگانه دوران
امروز نیز چون روزهای گذشته در حال عبور از بازار کوفه است. هر روز سری به بازار میزند و از نزدیک اوضاع را میبیند تا کسی گران نفروشد و در حق کسی ظلم نشود. در میانه بازار
ّتوجهش به دستفروشی جلب میشود. از لباسهای دستفروش معلوم است مسیحی است. زرهی برای فروش آورده است. نزدیک میرود. زره را در دست میگیرد و با دقت نگاه میکند. زره خودش است! رو به آن مرد میگوید: ای مرد! این زره من است که چندی پیش آن را گم کرده بودم!
- نخیر ، این زره از آن خودم است.
ّ- اما من یقین دارم که این زره من است.
مرد مسیحی به تندی زره را میگیرد. مردم که شاهد گفتوگوی خلیفه مسلمین با مرد مسیحی هستند، هجوم میآورند تا با زور زره را از آن ّمرد بگیرند، اما ایشان اجازه نمیدهد و میفرماید: به دادگاه میرویم تا قاضی میان ما حکم کند. من تسلیم رأی دادگاهم.
قاضی که از دیدن خلیفه مسلمین متعجب میشود،
از جا برمیخیزد، دست بر سینه میگذارد و ادای احترام میکند. ناراحتی در چهره امام پدیدار میشود. رو به قاضی میفرماید: قاضی باید با هر دو طرف دعوا، برخورد یکسانی داشته باشد حتی در نوع نگاه کردن و احترام گذاشتن. قاضی که متوج ه اشتباهش میشود، رو به مرد مسیحی میکند و محترمانه به او سلام میکند. آنگاه میگوید: اختلاف شما در چیست؟
- زرهی که این مرد قصد فروش آن را دارد، همان زرهی است که من چندی پیش آن را گم کرده بودم.
- نه جناب قاضی! من سالهاست که این زره را دارم.
قاضی از حضرت علی (ع) میپرسد: آیا شاهدی دارید که تأیید کند این زره از آن شماست؟
ّ - امام با تبسمی میفرماید: نه شاهدی ندارم.
ّ- بنابراین، ادعای شما ثابت نمیشود و زره باید در دست این مرد بماند.
مرد مسیحی با ناباوری به قاضی نگاه میکند، باورش نمیشود که قاضیای که خلیفه، خود او را به این سمت گماشته است، حکمی به زیان خلیفه بدهد. با شنیدن رأی قاضی، حاضران شروع به خارج شدن از دادگاه میکنند که ناگهان...
- اندکی صبر کنید. میخواهم سخنی بگویم... من... من هنوز نمیتوانم باور کنم که در دادگاهی حاضر شدهام که یک فرد مسیحی را با پیشوا و رهبر شما برابر میداند و حکم به سود من و به زیان او میدهد. اینگونه داوری را فقط در دین و مکتب پیامبران میتوان دید. این دادگاه و داوری، نشانه حقانیت دین شماست.
حرفهای مرد به اینجا که رسید، اشک از چشمانش سرایز میشود. دیگر پاهایش تحمل ایستادن ندارد. بر زمین مینشیند و با صدایی گریان میگوید: اَشهد ان لا اله الا الله. اشهد ان محمد رسول الله
ِآنگاه رو به امیر مؤمنان میگوید: قسم به خدا این زره از آن توست. وقتی به جنگ صفین میرفتی، این زره از روی بار بر زمین افتاد و من آن را برداشتم. ای بزرگوار، مرا ببخش...
حجم
۱۰٫۴ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۰۰ صفحه
حجم
۱۰٫۴ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۰۰ صفحه