نظرات کاربران درباره کتاب فروپاشی

🕸⏳️🩸"فروپاشی" داستان جنایی-معمایی و پرکششی از زنی به نام "کاساندرا" ست که درگیرِ معمای یک پرونده قتل میشه‌. "کاس" توی یه شب بارونی و طوفانی از جاده‌ی میان‌بر "بلک‌واتر" درحال رفتن به سمت خونه‌ش، ماشینی رو میبینه که گوشه‌ای توقف کرده‌. صبحِ روز بعد اولین خبری که از رسانه‌ها می‌شنوه، قتل مشکوکیه که در جاده بلک‌واتر اتفاق افتاده! قتلی که قراره مسیر زندگی کاس رو تغییر بده.. کتاب بسیار جذابه و از همون صفحات ابتدایی شما رو تشنه‌ی خوندن میکنه و اگر دنبال رمانی میگردین که یه شب تا صبح رو به خوندنش اختصاص بدین و تا زمانی که تمومش نکردین خواب به چشم‌تون نیاد؛ باید بگم که سراغ گزینه درستی اومدین و امیدوارم از مطالعه‌ش لذت ببرید. بعلاوه نویسنده این کتاب، داستان دیگه‌ای هم تحت عنوان "پشت درهای بسته" داره که فوق‌العاده پرکشش و درگیرکننده‌ست (من اون کتاب رو بیشتر دوست داشتم) بنابراین توصیه میکنم اون رمان رو هم حتما بخونید✨️

عالی بود . به شب بیداری که کشیدم واقعا می ارزید. با اینکه یه حدس های زده بودم ولی آخرش غافلگیر شدم.

در مورد کتاب باید بگم که خوب بود، غافل گیری داشت. داستان پردازی و فضا سازی سطح بالایی داشت. . . اما اگر بخوام نقدش کنم در مقایسه با 'پشت درهای بسته' که کتاب قبلی نویسنده هست باید بگم که قلم نویسنده پخته تر شده...فضا سازی، زمان بندی اتفاقات و غافل گیری ها بهتر شده. اما مواردی تکرار شده کاراکتر منفی که تا آخرین لحظه مثبت مونده و صرفا قصد غافل گیری های پی در پی وجود داره جذابیت فوق العاده ی کاراکتر مرد ازدواج بدون مدت طولانی آشنایی و عشق شدید و نفرت شدید بدون فاصله ی معقول پایان بندی سرسری بازیگری بدون نقص کاراکتر با وجود داشتن فشار روانی بسیار بالا به شکلی که پلیس کاملا فریب داده بشه اینکه نقشه بدون نقص و کامل در انتها طراحی و اجرا میشه اینها مواردی بودن که بنظر من داستان را از باورپذیر بودن خارج کردن

مرسی مرسی و مرسییی بابت نظراتتون، من همیشه از روی نظرات کتاب بعدیو برای خوندن انتخاب میکنم😁 و بخاطر نظرات شماها خوندمش و الان به شدت از انتخابم راضیم. کم و کاستی داشت، کاملا درسته امااا همین که یک چهارچوب کلی داشت و طبق اون پیش می رفت برای منِ مخاطب به شدت دوستداشتنی بود. ضمنا از کتابای معمایی و جنایی توقع باورپذیری نداشته باشید توروخدا، کل این اتفاقات جنایی بخاطر عدم تطابق با واقعیت بولد میشه و به چشم میاد و دنبال کردنش جذابه، زندگی واقعی چی داره؟😂 این برنامه ریزی داشتنش خیلی جالب بود برام و اینکه تمام جزئیاتی که از فراموشی کاس گفته می شد و داشت حوصلمو سر میبرد که خب حالا اینارو هم نگی عیبی نداره! خسته شدم و داره به آخر میرسه و اتفاقی نیفتاد وفلان و با غافلگیری پایانیش همه اونارو شست و برد. به نظرم کتاب خوب اونیه که با تمام غرهایی که ازش داری در طول خوندنش، وقتی تموم بشه از خوندنش احساس رضایت کنی و اعتراف کنی وقتت تلف نشده. برای من این کتاب همچین چیزی بود و به همه پیشنهادش میکنم :)

در رمان های جنایی یک سری کلیشه ها پیدا میشه که با شناختن اونها می تونید پایان کتاب ها رو حدس بزنید (مگر در کتاب های آگاتا کریستی که اگر هم درست حدس زده باشید صرفا بدون شواهد و به قولی Shoutgun approach بوده) این کتاب هم ازین کلیشه ها زیاد داره و از اوایل کتاب می تونید پایان رو حدس بزنید و چون هر چه کتاب جلوتر میره هیچ اشاره ای به حدس شما نمیشه، مطمئن میشید که قراره به عنوان غافل گیری بزرگ پایان کتاب به خورد خواننده داده بشه. به نظرم این کتاب صرفا جنایی هست و اصلا معمایی وجود نداره و با این رویکرد باید کتاب رو بخونید کتاب قبلی که از این نویسنده خوندم پشت درهای بسته بود که از این یکی خیلی بهتر و به معنای واقعی درخشان بود

داستان خوبی داره من از وسط داستان حدس زدم قاتل کیه

کتاب جالب و نفس گیری بود . با اینکه بعضی از دوستان گفتند که اخرش رو حدس میزدند ولی من به شخصه تا آخرش نفهمیده بودم که قاتل کیه ، در کل برای افرادی که این ژانر کمتر خوندن (از جمله خود من) کتاب خوبیه . کتاب بیشتر روی فراموشی های شخصیت اصلی مانور میداد که این باعث میشد از موضوع اصلی که همون پیدا کردن قاتل هست دور بشیم و در اخر با یک غافل گیری جالب تمام معماهای داستان حل میشه.

۱۸* پر کشش و هیجانی این سبک کتابا رو میپسندم

مدتها پیش این کتابو خونده بودم ولی از یک انتشارات دیگه کتاب جالبیه داستان یک زن که تو یک شب طوفانی از راه میانبر جنگلی میره خونه و یک ماشین پارک شده کنار جاده میبینه وقت رد شدن از کنار ماشین متوجه حضورزنی داخل ماشین میشه ولی از ترس توقف نمیکنه فردا اخبار اعلام میکنه همون زن به قتل رسیده این اتفاق باعث میشه دچار عذاب وجدان بشه و به هم بریزه،این وسط شوهرش و دوست صمیمیش میان به کمکش ولی در نهایت با حقایقی روبرو میشه که با خوندنش غافلگیر میشید.

در این ژانر از کتاب نویسنده ای پیروز است که بتواند بهتر غافلگیر کند و «فروپاشی» هر چند قابل پیش بینی، اما کتاب خوبی بود و خوب نوشته شده بود

کتاب خوبی بود.درمورد زنی بود که در نزدیکی زندگیش زنی به قتل میرسه و متاسفانه انگار دچار فراموشی کوتاه مدت شده.... .اواسط داستان حدس زدم ماجرا چیه . روان بود.ترجمه و داستانش هم خوب بود. هرچند که به نظر من داستان پشت درهای بسته این نویسنده خیلی از این کتابش بهتر بود . 🌻

عالیییییییی

در کل داستان پردازی نسبتا خوبی داشت و چون یه جورایی موضوع جنایی رو رو با موضوع روانی تلفیق کرده اثر خوبی رو پدید آورده . در کل ارزش یکبار خوندن رو داره.

فوق العاده است این کتاب، باترجمه دیگری خواندم که یادم نیست ولی این ترجمه عالی بود، کتابی مملو از؛ تعلیق وهیجان ،پشت درهای بسته هم ازهمین نویسنده، فوق العاده عالیست.

رمان فوق‌العاده‌ای بود 🦋😍🪄 از همون صفحات اولیه ترس و دلهره و هیجان رو حس میکردم و همراه با «کاس» لحظات دلهره آوری رو تجربه می‌کردم😱😢💔 پایان حیرت آوری داشت هیچ جوره فکر نمی‌کردم که همچین پایانی داشته باشه کشش خیلی خوب داشت داستان ، من که خوشم اومد👍🏻🤍

موضوع به شدت تکراری،به طوری که از همون چند صفحه اول میشه پایان رو کامل حدس زد حتی یک فیلم سینمایی ک یک تله فیلم با همین موضوع در ایران،سالها قبل ساخته شده

کتاب خوبی بود بر طبق کتاب قبلی نویسنده یه حدس هایی زده بودم که درست دراومد فقط آخرش یکم پر رنگ و لعاب تر شد همین؛ . از یه جایی به بعد فقط کتاب و داشتم به این قصد میخوندم که به آخرش برسه و به من ثابت کنه اونقدام که فکر میکردم همه چی قابل پیش بینی نبوده؛ ولی خب بود از همون اول سر نخ ها مشخصه البته نه راجب اون موضوعی که ما فکر میکنیم 😁 دیگه یه جاهایی از اون همه روزمرگی و طولانی شدنش خسته شدم ولی خب کتاب بهونه ی لازم برای تا آخر خوندنش و به من داده بود متاسفانه):) . منم پشت در های بسته" رو بیشتر دوست داشتم؛ از لحاظ کشش منو بیشتر جذب کرد.

من که اصلا از کتاب خوشم نیومد موضوع داستان: زنی در یک شب بارونی در حال برگشت به خونه اش هستش که ناگهان در یک جاده جنگلی متوجه ماشینی میشه که گوشه جاده پارک شده و داخلش زنی نشسته از کنار اون گذر میکنه اما فردا صبح از طریق اخبار متوجه میشه که زنی در همون جاده جنگلی به قتل رسیده متوجه میشه که قربانی همون زنی بوده که دیشب از کنارش رد شده عذاب وجدان میگیره که چرا پیاده نشده و بهش کمک نکرده داستان از نظر من خیییلی پیش پا افتاده اس نویسنده به قدری جزئیات زندگی شخصیت اصلی رو توضیح میده که کلافه میشدم انگار داری دفترخاطرات میخونی😐 و من شاید نصف کتاب رو تند تند رد کردم چون واقعا اطلاعات مسخره و بی ارزشی رو دائم توضیح می‌داد و خیلی واضح میتونستین داستان رو حدس بزنین مخصوصا که نویسنده ۱۰۰ صفحه آخر کتاب با اطلاعاتی که میده همه چیز لو میره و اتفاقاتی که در داستان رخ میده گاها دیگه خیلی تخیلیه😐 و به نظر من در قسمت های آخر که شخصیت اصلی راجب یکی از شخصیت ها اسراری رو میفهمه و باهاش درگیر میشه دیگه واقعا شورش در میاد در کل کتابی خیلی حوصله سر بر و مسخره بود

خیلی دوسش داشتمممم

بی.ای پاریس قلم خیلی خوبی داره و معمولا داستان‌هاش به این صورت پیش می‌ره که تقریبا می‌شه خیلی چیزها رو حدس زد اما تو داستان رو ادامه می‌دی تا واکنش شخصیت اصلی رو ببینی و این‌که دوست داری بدونی بعد از فهمیدن حقیقت چیکار می‌کنه. اما این داستان کمی کُند پیش رفت، جزئیات داستان زیاد بود و داستان تا لحظه‌ی آخر هیچ لحظه اوجی نداشت. آخرش هم خوب بود اما من اون قسمت که کاساندرا خودش رو بابت سایکوپات بودن دیگران سرزنش کرد رو دوست نداشتم. در هر صورت اگه داستان جنایی و معمایی دوست دارید حتما بخونیدش. و من دو تا چیز از این داستان یاد گرفتم، اول این‌که نباید به هیچ‌کسی توی زندگی اعتماد کنی و دوم این‌که خوبی کردن زیادی هم ممکنه آخر عاقبت نداشته باشه و تو رو به کُشتن بده!!!!