کتاب تلخ از شرایط تلخ...
روح حاج قاسم و شهدای مدافع حرم شاد که نگذاشتند روستایی در ایران این شرایط سپری کند😔🌹
کاربر ۱۱۰۴۹۸۵
واقعا وحشتناک بوده شرایطشون الان میفهمم چرا مدافعان حرم دلشون بی تاب اون مردم بوده و میتونستند از زن و بچشون تو امنیت بگذرند برای انسان های در محاصره،برای ما که طعم نا امنی و محاصره رو نچشیدیم لازمه دونستن این چیزا واقعا که قدر نعمت های بزرگمون رو بدونیم.
زینب هاشمزاده
روزنوشتهای زنی خانهدار در محاصره سهساله الفوعه است. خیلی تلخ و دردناک بود.
صفحههای آخرش که مربوط به روز تبادله و قرار مردم با اتوبوس انتقال پیدا کنند و اتوبوسها رو منفجر میکنند، کل کتاب یه طرف، این چند صفحه یه طرف. خیلی دردناک بود...
fa.ma
من نسخه چاپی این کتاب رو خوندیم وااااقعااااا عااالیه و تاثیر گذار هست پیشنهاد میکنم بخونید
Sara
کتاب پانصد صندلی خالی رو خوندم، و چیزی که ببشتر از همه توجهم رو جلب کرد اینه که جنگ بده... ولی میدونی بدتر از جنگ چیه؟ اینکه دشمن خودی باشه! 🙂
وقتی دشمن بیگانه حمله میکنه آدم میتونه داد بزنه و کل دنیا رو خبر کنه که چه ظلمی بر ما روا میره! اما وقتی دشمن خودی باشه چی؟ غیر از اینکه مجبوری سکوت کنی و ببینی و ظلمش رو بچشی و دم نزنی؟
نویسنده محاصره الفوعه رو با فلسطین مقایسه کرده بود، و گفت شرایط ما حتی بدتر از فلسطینه، اونها به دست یهودی ها کشته میشن، ما به دست مسلمانان و همدین خودمون. یهودی ها اونها رو میکشن تا زمین ها از اعراب خالی بشه و به جاش خودشون سکونت کنن، ولی ما چی؟؟ ما مردم الفوعه کشته میشیم تا کشته شده باشیم!! همین!! حتی حیوونا هم کشته نمیشن تا فقط کشته شده باشن...
مردم فلسطین وقتی آواره میشن، تمام خونوده با هم مهجارت میکنن. اینجا نوع جدیدی از آوارگی اومده که زن ها و بچه ها رو میبرن و مردان جوان رو میذارن. اون مرد بدون زنش چیکار کنه؟ کی براش غذا بپزه یا لباسش رو بشوره؟ زندگیش رو کی مدیریت کنه؟ و اون زن بدون شوهر یا پدر بچه هاش چیکار کنه؟ باید برن گدایی کنن؟ چه کاری بکنن؟ اصلا چه کاری از دستشون ساخته ست؟ حتی آواره های فلسطینی هم موقع آوارگی خانواده شون چند تکه نمیشه که آواره های الفوعه میشن...
در مقایسه الفوعه با فلسطین وضع الفوعه رو بدتر توصیف کرد چون دشمن خودی بود، و دوباره خائنین الفوعه رو بدتر از داعش توصیف کرد چون دشمن خودی تر بود 🙂
باور کنید داعش نتونست ما رو از پا دربیاره، ولی احتکار کننده های خود روستا ما رو از پا دراوردن... از شرایط بد مردم سوء استفاده میکنن کسی که تا دیروز یه اسب یا الاغ داشت الان خدایی میکنه و شیر و ماست اونها رو هزار برابر میفروشه، یا گاهی هم نمیفروشه احتکار میکنه تا قیمت بره بالا 💔 خائنین خود روستا بیشتر به ما ضربه زدن تا داعش.
دایه مکفی
بسیار تکان دهنده و غم افزا...
فکر میکنم بعضی موارد مثل ماجرای شهادت پدر نویسنده نیاز به شرح بیشتری داره.
دکتر فاطمه
صوتیش گوش کردم عالیه
saqqa
بخشی از خاطرات و روایت های مادر سه دختر خردسال که همراه همشریهاشون محاصره شدن و مقاومت کردن دربرابر جبهه النصره و داعش و ...
خیلی تلخ و دردناکه حتی تصورش هم ...
برای من مفید بود
باعث شد قدر خیلی از چیزایی که برام عادی شده توی زندگیم رو بیشتر بدونم و از همه مهمتر امنیت و آرامش.
Amir10
عجب روایت تکاندهندهای بود. روایتی از محاصرهی سه ساله و مقاومت مردم. تلخ است ولی امید را میشود لابهلای تکتک صفحات کتاب پیدا کرد. شاید این کتاب تلنگری برای ماست. 🟣من نویسنده نیستم؛ اما حالا میدانم محاصره از آدم حتی میتواند نویسنده بسازد.🟣
ف.غ
اونجوری که فکر میکردم نبود. فقط چهار،پنج صفحه آخرش خوب بود. نیم ساعته تمومش کردم.
نظرات کاربران