نظرات کاربران درباره کتاب فقط ده ساعت

داستان کتاب در مورد زندگی است.چیزی که واقعا در زندگی وجود دارد و خیلی اوقات به سادگی از کنارش عبور می کنیم. داستان جسارت ها و جرات ها... داستان عبور لحظه ها و فهم ارزش هر ثانیه. این کتاب متن روانی دارد و نویسنده به خوبی توانسته است به موضوع انتخابی اش بپردازد و آنچه که مدنظرش بوده است یعنی ارزش زندگی و تنها یاد و خاطرات انسان هاست که به جا می ماند" را به خوبی بپروراند و منتقل کند.

صبح کتاب رو خریدم و انقدر نثر روان و جذابی داشت تو چند ساعت تمومش کردم! اومدم بنویسم نظرم رو شاید تأثیری در انتخاب دوستان داشته باشه، نویسنده‌ کتاب رو از زبون دو نفر نوشته که باعث میشه جزئیات جذابی از داستان دستمون بیاد، علاوه بر تجربه‌ی نزدیک شدن مرگ از زبون یه انسان موفق و خوش قلب، نویسنده بعضا قایمکی و بعضا علنی از مشکلات کشور میگه، از طرز فکر آدما و مقاومتشون در مقابل تراپی و و و ... من بسی لذت بردم از مطالعه‌ی این کتاب در نهایت، ممنون از طاقچه بابت این تخفیف عالی ❤️

پایانی تلخ! ماجرا مردی به اسم "حامد" رو می شنویم که به سرطان مبتلاست. ماهای آخره و... کارای آخر! داستان ماهای آخر رو می خونید... اتفاقات، کارها و احوالات. بیشتر قسمت های کتاب توسط خودِ حامد نوشته شده. ابتدا قصد داشتم بگم بهتر بود یکم نوشته ها رو به ترتیب زمان می نوشتن... امّا بعد پیشمون شدم. انگار این بی نظمی و سردرگمی که بیشتر اوایل داستان بود (که نسبت به کتاب های دیگه هم بیشتر بود) بسیار لذت بخش بود... خوندنش رو توصیه می کنم. امّا وقتی می خونید انتظارِ نداشته باشید که پیامش رو در آخر داستان درک کنید. توی ماجرا های مختلف، درس های مختلف می گیرین. در آخر بگم، با توجه به عشق و عاشقی ها و عقاید و طلاق و... در پایانِ کتاب احساس می کردم که چقدر آدمای این روزا بی ثباتن! این فقط یک احساسه، لازم نیست مخالفت یا موافقت کنید. سپاسگزارم.

خب کتاب راجب یه بنده خداییه که می‌فهمه سرطان داره و همونطوری که از معرفیش میشه فهمید داستان راجب آخرین روزهای این شخصه خوندن این کتاب به شدت آدم (حداقل برای من ) رو می‌بره تو خودش و با داستان درگیر می‌کنه تاحالا کتاب های زیادی خوندم چه داستانی چه غیر داستانی ولی این ... واقعا یه رمان ساده ی صد صفحه ای فکرشو نمی‌کردم در این حد موندگاری داشته باشه توی ذهنم خیلی منو با مرگ آشنا کرد البته اینا برداشتای شخصی منه ازین کتاب یکی ممکنه یه اسپکت دیگه از کتابو باش ارتباط برقرار کنه ولی به شخصه خیلی با موضوع «لحظات اخر» منو آشنا کرد کتاب مشابه میتونم به عنوان «مرگ ایوان ایلیچ» اشاره کنم اثر لئو تولستوی شاید بار سنگین اون کتاب وجود نداشته باشه توی این اثر؛ ولی به شکلی استادانه تمام جزئیات یه انسانی که مرگ رو در نزدیکی خودش حس میکنه به زبان ساده و خودمونی توصیف شده واقعا پیشنهاد میکنم

داستان بخاطر اینکه خاطره نویسی هست، منسجم نیست و پراکنده روایت شده. کلاً قشنگ بود ولی خیلی ب مقوله مرگ نپرداخته بود، بیشتر حول و حوش روابط خانوادگی و دوستانه حامد بود. در مجموع خوب بود

بسیار عالی بود کتابی جذاب ...تابه انتها نرسیدم دست از خواندن نکشیدم

اگر دنبال یه کتاب عاشقانه، جنایی، معمایی، فلسفی، مذهبی.. یا هر ژانر دیگه هستین، پیشنهادش نمیکنم.. این کتاب یه نوشته در مورد زندگی های معمولی و روابط عادی موجود در اجتماعه.. طوری واقعیه، که فکر میکنی واقعا واقعیه 😅 هرچند پایانش تلخ بود، ولی من بهم خیلی چسبید.. روان و لطیف.. بدون هیاهو و عاشقانه های مزخرف.. داستان رو به سرانجام رسونده بود.. اگه یه کتاب اروم و بدون تشویش و هیاهو میخواین، این کتابو پیشنهاد میکنم.. اما اگه دنبال ژانر خاصی هستین، این کتاب به دردتون نمیخوره، ژانر خاصی نداره، اخرشم که تموم شد در حالی که اشک تو چشماتون جمع شده میگید پس چرا اینجوری تموم شد؟

اصلا رمان نیست نویسنده حرفها و باور های غلط خودش رو از زبون مشاور میگه فاجعه است رابطه سیما و حامد شبیه رمان های دهه هفتاده کلیشه و مزخرف مثل تمام داستانهای آبکی دیگه آدم بیمار رو خیلی بی‌تفاوت نسبت به بیماری نشون میده که اصلا از مرگ نترسیده و اصلا نیاز نداره کمی باخودش خلوت کنه فقط باید داستان بی سر و ته و تکراری زندگیش رو بده دوستش کتاب کنه ذره ای باور پذیری در ابن داستان نیست.

همیشه قدر چیزی رو که داریم نمی دونیم ولی وقتی از دستش میدیم تازه می فهمیم که چه آسان از دست دادیم 😔

دومین کتابه ازایشون میخونم با وجود پایان تلخش ولی دوستش داشتم. قبلا چند قدم اینور خط رو خونده بودم وبرام جالب بود. قلم نویسنده جذابیت همراه کردن خواننده رو داره..‌ خوندن هردو کتاب رو توصیه میکنم .

شکست , دوستی , زندگی , عشق , مرگ

خوب بود

بر خلاف اکثر رمانهای فارسی این رمان بدور از عشقهایه سطحی،توصیفات زیادی و زیاده‌روی در پرداختن ب ادمها و اشیاست..از اون داستانها ک با خودش همراهت میکنه..مخصوصن جملات و توضیحات کامران روانپزشک داستان ک اونقدر برات واقعیه ک ب دلت میشینه .داستان.روزمرگیهایه ساده و در عین حال پر کشش از زندگی حامد

کتاب را فقط به خاطر نثر قوی آقای پوری خریدم. ترجمه های ایشان را بسیار می‌پسندم. ولی این داستان، علی رغم کشش به خاطر موضوع عشق و مرگ، بسیار لوس و غیر قابل باورست. مشکل اصلی در شخصیت پردازی نیست، در ساختار داستان است که روان شناسی، مثلا محرم اسرار، همه اسرار را فاش میکند‌، فقط چون شخصیت اصلی داستان که در حال مرگ است از او خواسته داستان زندگیش را بنویسد. حتی با آنکه روانشناسی شخصیت ها موضوع جالبی برای رمان است، نوع نگاه به آدمها و ارتباط هایشان، هیچ جذابیتی ندارد بس که شخصیت ها بی در و پیکر و بی منطقند‌

عالییی

نویسنده با نثر روان و دلپذیری کاری میکنه نتونید گوشیتونو تا انتهای داستان زمین بزارید،داستان تلفیقی از رمان و روانشناسی و زندگی ومرگ بود،اینکه مرگ کجای زندگیه،دیدگاه های مختلف به احساسات در هرتیپ شخصیتیو به چالش کشونده،خیلی زیبا به تفاوت روابط دوستانه وعاشقانه پرداخته و اینکه گاهی ما نیازهامونو با عاشقی اشتباه میگیریم و اینکه گاهی چقدر زود دیر میشود.......خیلی جالب بود مخصوصا که حس میکردی داستان برات خیلی ملموس وآشناس،منکه یکسره خوندم ولذت بردم تبریک به نویسنده وسپاس از طاقچه🌹

تم داستان مرگه. مرگی که یاد آدم‌ میاره زندگی چقدر ارزش داره و باید قدرش رو دونست.

نثر روانی داشت و به نسبت سرگرم کننده بود.

داستان کشش و جذابیت لازم داشت تا آخر دنبال کنیم با اینکه یه سری حوادث مشخص بود اما نویسنده روایت مناسبی انتخاب کرده بود تا ما رو تا انتها همراه کنه ، در کل لذت بردم حتی بعضی جاها اشکم در اومد یه جورایی همذات پنداری هم با شخصیت اول داستان داشتم ،ممنونم از نویسنده که روابط بین انسانهارو به خوبی واکاوی کرد در داستان

کتاب خوبی بود ولی پایان تلخ😢