نظرات کتاب مسعودِ بی‌برگ
۳٫۱
(۱۵۵)

نظرات کاربران

ائلگار
داستان نگاهی متفاوت به مفهوم مسخ شدن داشت. مسخ به طور رایج به صورت برگردانیدن و بدتر شدن اطلاق میگردد، در صورتیکه در این داستان در راستای وحدت با چیزی که شخص به دنبال آن است متجلی گشته است. در طول داستان ذهن خواننده با سوالهای متعددی رو به روست که اغلب آنها در پایان داستان به صورتی زیبا پاسخ داده می شوند. داستان از چهارچوب تعیین شده به هیچ وجه خارج نمیشود و لحظه به لحظه بر جذابیت آن افزوده می شود. نویسنده در یک بستر تقریبا کافکایی نشان داده که تمرکز خاص بر روی یک موضوع واحد چه اختلالاتی در زندگی اجتماعی فرد ایجاد میکند. برچسب ها و نظریاتی که اطرافیان بنابر گنجایش تفکر خود لحاظ میکنند، چه تاثیری بر حضور شخص در جامعه میگذارد. داستان جای تفکر بسیار داشت. درود و سپاس
مهشید
داستان جالبه.جدیده.خواننده حرفه ای نیستم به همین خاطر نمیتونم نقدش کنم فقط میتونم بگم ارزش وقتی که برای خوندنش گذاشتم رو داشت.
may
نسبت به داستانای این مجموعه خوب بود.
اینه دار
حوصله م نرسید همه شو بخونم! از این جور داستانها خوشم نمیاد
erfan
من داستان رو دوست داشتم. فقط کمی پراکندگی داشت که به وحدت موضوع داستان ضربه زده بود
فرحناز
روای از جنس انسان نبود .و این کار روایت باورپذیر را سخت می کند . نویسنده وارد حیطه ای شده که نیاز به یک زبان و نگاه متفاوتی داشت .به عقیده من ضعیف بود.
سعید
نظریه فلسفیه یا داستان؟ چه خوب بود اگه منطق روایت رو رعایت میکردی
m
سلام وسپاس ازنویسنده ! مثل این بود که دو متن مجزا نوشته شده . متن اول تا نیمه داستان بیشتر به یک تئوری هنری ادبی شباهت داشت و کمی هم پا درهوا و باری به هر جهت بود . و متن دیگر که شباهت بیشتری به داستان داشت از نیمه شروع می شد . ایرادات ساختاری و محتوایی هم وجود داشت . نویسنده نتوانسته از پس ارتباط بی نقص دو متن برآید . با اینکه موضوع داستان خواننده حرفه ای را یاد " مسخ – کافکا " می اندازد اما در این داستان مسخ مسعود و علت روایت راوی – بز – و اطلاعات راوی باور پذیر نبوده و به طور منطقی – منطق داستانی – هم نتوانسته روایت را دلنشین و قابل قبول ارائه دهد . مشکل اصلی در نوع انتخاب زاویه روایت و راوی است که نویسنده صرفا می بایست در محدوده زاویه دید بزی که مجسمه شده داستان را روایت کند و اطلاعاتی که از خلوت سایر شخصیت های داستان و یا تئوری های ادبی هنری داده می شود خواننده باهوش و حرفه ای را قانع نمی کند . و این امر مثل این است که خواننده – ضلع سوم داستان – را دست کم گرفته و یا احیانا قائل به باور پذیری داستان نباشیم . سه ستاره از نگاه بنده نمره 12 است .
maryam
اوایل داستان گنگ بود ولی کم کم حذاب شد و با معلوم شدن راوی داستان جذابیت بیشتری پیدا کرد . پابان داستان عالی بود .
آهنگر چیره
داستان شناس حرفه ای نیستم، ولی بعد از پشت سرگذاشتن یک سوم داستان، برایم جالب شد و نهایتا خوب و دوست داشتنی شد برایم.

حجم

۰

حجم

۰

صفحه قبل
۱
۲۳صفحه بعد