نظرات کتاب ستاره‌ی شمالی

نظرات کاربران

ائلگار
نوشته ی بسیار تاثیر گذاری بود. داستان شهر برفی یک موضوع کلی بود که به از بین رفتن همه ی ارزش ها و تعصبات، احساسات و اعتقادات و کرامت ها و زیبایی های انسانی و... و نتیجه ی آن (از بین رفتن تدریجی انسانیت )در هزاره ی سوم اشاره داشت. ارائه ی جملاتی نظیر:(( هر چه برف بیشترحجم میگرفت و بزرگتر میشد، سبکتر هم میشد و ریزش آن کند تر و آرام تر و تبعات فرو ریزش سقف ها و دیوار ها و بند آمدن معبر ها هم البته کمتر..)) به این مطلب اشاره دارد که هر چقدر بی تفاوتی به آرمانهای انسانی بیشتر میشود، واکنش به آن نیز کمتر صورت میگیرد. حال برای تفهیم بهتر، نویسنده یک مشخصه ی جزیی ( داستان هومن و مریم و شهاب) را از قلب این مفهوم کلی بیرون میکشد و به اثر خود بها میدهد. در ضمن هاله ای از واقع گرایی جادویی نیز در این اثر دیده میشود که نویسنده با اظهار جمله ی :((بعضی ها هم نظرشان این بود که این اتفاق های عجیب فقط در کشور های جهان سوم اتفاق می افتد)) صراحتا به این مطلب اشاره میکند. سپاس از نویسنده ی گرامی
مهشید
داستان پیچیده ای بود.دوبار خوندمش بازم نقطه کور توی ذهنم زیاده.فلش بک جالبی داشت ولی کاش دو تا داستان بیشتر به هم مرتبط میشدن.توی پاراگراف اول و پاراگراف آخر کتاب سعی شده به هم ربطشون بده ولی احساسم اینه که تو این مورد زیاد موفق نبوده.اما دیالوگها خیلی خوب بود.فضاسازی خیلی خوب بود.یه قسمتایی از داستان منو یاد داستان" در تاریکی " سینه ارگون میندازه.(از این نظر که توی اون داستان ادما به تاریکی دچار شدن و هر کس خواست این رویه رو عوض کنه دستگیر شد توی این داستان هم قلب ادما یخ زد و هر کس خواست متفاوت عمل کنه ذوب شد.البته داستان در تاریکی یه روحیه انقلابی هم داشت که این داستان نداره و به نظرم اگه یه کم چاشنی مخالفت به داستان اضافه میشد بد نبود.) خلاصه که داستان خوبیه به شخصه دوست داشتم.
ناما
نمره: ۱۵ چه داستان جالبی. چقدر جسورانه. ولی حیف که اشکال زیاد داشت. ولی می‌تونه عالی بشه. اول و آخرش رو نتونسته بود به هم جوش بده. یه کم زیادی تمثیلی بود و سمبل جهان امروزی. به ژانر علمی‌-تخیلی وفادار نمونده بود و ترکیب کرده بود با گونه‌ی داستان‌کوتاه رئال. این ترکیب جالب بود اما در نیومده بود و نه این بود و نه آن. هرچند سعی می‌کنه در آخر تاینها رو تلفیق کنه اما پایانش پایان ابتری هست و نمی‌تونه جمع کنه همه‌چی رو. این بچه‌کوچولوئه از کجا اومد؟ فرم بیشتر رمان‌گونه بود تا داستان کوتاه. ویرایش صوری نشده بود و پر بود از علامت‌های تعجب و نقطه‌ویگرول و سه نقطه. که خیلی جاها باید به یک "نقطه"ی معمولی قناعت می‌کرد. این علامات داستان را شلخته نشان می‌داد در صورتی که زبان قابل قبولی داشت. در کل داستان لذت‌بخش بود و نمره‌ی ۱۵ از بیست به آن می‌دهم.
parhamnamegosha
نویسنده داستان بخوبی توانسته با جمله بندی و استعاره های خوبی که در داستان بکار برده با مخاطب خود بخوبی ارتباط برقرار کند بنظرم این داستان تشبیهی همانطور که از اسمش بر آمده (ستاره شمالی) کنایه از آرزوهای مادی هر شخصی است که از آن به عنوان هدف و امیال و ستاره آرزوهای هر شخصی تعبیر میشود و صحبت از نفوذ مادیات به زندگی ما دارد که روح انسانیت و صفات برجسته معنوی را در این زندگی سراسر تجملی و مادی از بین برده و در نهایت از انسان جز یک جسم پر از بی احساسی می سازد که نشان میدهد در اوج مشکلات و سختی های زندگی تاثیر این بی تفاوتی به اندازهای میرسد که هیچ گونه کمک و فریادرسی در جامعه مادی رو به اوج وجود ندارد و هر کس به تنهایی ودر حال عبور از دیگران برای حل مشکل خویش است نه عاطفه و عشقی وجود دارد و نه علاقه ای نه خدایی وجود دارد و نه بنده ای نه دینی وجود دارد و نه دنیایی که تماما هشدار است که تمام نیازهای این جامعه بشری در قالب مادیات و بکمک آن قابل پاسخ میباشد.اما در نهایت این انسان است که به پوچی و تباهی میرسد و همچون تکه یخی در پی این تلاش آب میشود و شخصیت و صفات متعالی انسانی و الهی خود را در این راه از دست میدهد. داستان زیبایی بود
Meleegirl
خوشم نیومد. خیلی استعاری بود. استعاره های کاملا یخی
melisa
داستان قابل قبولی بود. به خصوص در ساختاری که انتخاب کرده. البته شاید در پراخت این ساختار هنوز جای کار داشته باشد. دوستان عزیز افترا و تهمت در کامنتها بسیار دلسرد کننده است. فقط یک درصد احتمال بدهیم، تصور غلطی داشته ایم، گمان نمیکنم هیچ کدام از این 20 نویسنده جوان حاضر باشند به این شکل برنده مسابقه باشند که اگر باشند قطعا آینده کاری درخشانی در پیش نخواهند داشت
ehsan
اگر نویسنده ای برای جایزه و امتیاز می نویسه، ای کاش همه ی قلم ها خشک بشن
saeed
این نویسنده ی عصر چهارشنبه هم از اولش با نام نرگس به همه حمله میکنه. یه مدت پیداش نبودها. الان داره از آب گل آلود نهنگ میگیره.ٔآخه عقده ای بودن هم حدی داره. یکی نیست بگه تو برو داستان عاشقانه ی لوست رو بنویس.
من
من از خود داستان خوشم نیومد ولی فکر نمی کنم کسی انقدر بیکار باشه که خودش به خودش امتیاز بده این یه ستاره رو فقط به داستانی می دم که خوندمش و دوستش نداشتم نه به خاطر اینکه این داستان رای بالایی داره
نرگس
ققنوس و نسخه پیچ کاری غیر از این نکردند فک میکنم به نظرم برنده واقعی افرادی با رای پایین ترن که حداقل تلاشی برای جمع کردن ستاره نکردن و کذاشتن مسابقه روند خودشو طی کنه من برای نسخه پیچ.ققنوس. و دو داستان دیکه و حتی ستاره شمالی متاسفم

حجم

۰

حجم

۰

صفحه قبل
۱
۲
...
۱۳صفحه بعد