نظرات درباره کتاب در خیال بر درختی میوه می‌دهد و نقد و بررسی خوانندگان | طاقچه
کتاب در خیال بر درختی میوه می‌دهد اثر فرهاد بابایی

نظرات کاربران درباره کتاب در خیال بر درختی میوه می‌دهد

۳٫۰
(۱۸۷)
آیدا
فقط خواستم بگم من نمی‌دونم چرا میون داستان‌های این مجموعه، توی خیلی‌هاشون این پدیده‌ی سیگار کشیدن باید باشه؟! یعنی داستان رو که باز می‌کنی باید منتظر باشی یکی یه سیگار دربیاره مگر این که خلافش ثابت شه؛ میدان آزادی، عروس، مارپله، شرط باخت باخت و... . همه‌ش هم انگار یه جور نشونه‌ی متفکر بودن یا خاص بودنه!! واقعا سیگار کشیدن برای سلامتی بسیار زیان‌آوره. هیچ چیز روشن‌فکرانه و خاصی هم توش نیست. کاش یه کم از مد بیفته و این قدر عادی نشون داده نشه.
ائلگار
داستان را 2 بار نه بلکه 3 بار خواندم ولی متاسفانه چیزی از مفهوم آن دستگیرم نشد. نویسنده به طور همزمان سعی در فوکوس در چند موضوع مختلف داشت که در هیچکدام توفیقی نیافته بود. در مورد زبان و بیان هم چنگی به دل نمی زد. پایان هم نا امید کننده بود.
فرشاد موسی زاده
روایتی ساده و صمیمی که الگویش را تا انتها حفظ میکند. قلمتان کوک.
arash.t
داستان سرد و بی تحرک هست . یه کمی روح و جان می خواست .باز پسندیدم
آریا
سلام. تقریبا بد نبود
vihan
متوسط بود. یه سری چیزا نصفه نیمه رها شده بود. نماد پردازی و سمبول ها هم نمادهایی لو رفته بودند. مثل درخت سرو
مهشید
راستش خیلی واضح معلومه داستان یه چیزی کم داره.یه اتفاق خاص و مهم یا یه نکته سیاسی مهم خلاصه یه چیزی که داستانو جذاب کنه.خیلی معمولی بود به نظرم نیازی نیست نویسنده باشی تا این دیالوگا رو بنویسی.
may
سبک بیانش بد نیس ولی خیلیذچ پراکنده گفته داستانارو.
amir1372
متوسط
Lida
داستان خو بی بود که حول مرگ اندیشی و کمی هم سیاست می چرخید. اما نیاز به کار بیشتر داشت خصوصا راجع به نمادها. در حد باقی اثرهای انتخابی نبود.
moradi486
نخوندم فعلا
بهرام. ج
(سرش را تکیه می‌دهد به پشتی مبل و خیره می‌شود به سقف. هنوز کسی برای تخلیه‌ی خانه‌ی گرجی نیامده است. فکر می‌کنم آن بالا توی آن سکوت و تاریکی خانه، قاب عکس گرجی و زنش برای ابد روی دیوار ماتشان برده به جلو. نگاهشان هم مثل قاب چوبی دورشان و شیشه‌ی قاب و قلاب پشت قاب شده یک جور شیء. ‌شاهد بی‌رحمِ زندگی‌یی شده‌اند که از طبقه‌ی هفتم پرتاب شده پایین و ترکیده است) این جمله را که بارها شنیده ایم: (داستان نمایشنامه نیست که تنها با عنصر دیالوگ پیش برود. ) به نظر من نگاهی سطحی ست به عناصر داستان. داستان خوب میتواند تماماً دیالوگ باشد ولی باید در آغاز داستان خوبی باشد که این داستان این ویژگی را میتوانست داشته باشد اگر چه به خاطر نداشتن تجربه کافی کاستی زیاد داشت. اول به اسم بسیار بد داستان بپردازیم که اصلاً به استخوان بندی داستان نمیخورد. بعد باید به زبان سلیس و ساده داستان بپردازیم که بسیار به جا بود و در داستان نشسته بود. اما سبک دیالوگ های پر شمار در این داستانِ نویسنده ای که همه دیالوگ هایش از زبان و لحن خودِ نویسنده بیرون آمده و از آنِ شخصیت ها نشده پاشنه آشیل این اثر شده. روایتی که تاریخ انقضاء دارد باید آنقدر خلاقیت داشته باشد که لااقل مخاطب همان دوره را جذب کند که این داستان نداشت. دائم شخصیت ها در گفتگوی طولانی خود (که همه از زبان جوانی کم سن و سال بیرون آمده) چیزهایی را که میدانند را تکرار میکنند، انگار میدانند کسی مشغول تماشای شان است. منظورم را میفهمید؟ خود شخصیت ها بعد ندارند که گفتگوهای شان بخواهد بعد پیدا کند.
آهنگر چیره
داستان خیلی خوب روان بود. آدم را گیج نمی‌کرد. ولی کلا از داستانی که بدون هیچ استدلالی دم از مبحثی کلی بزند در حالی که مطمئنا برای اکثریت خوانندگان یک مبحث جزئی تداعی میشود، خوشم نمیاد.
LAJEVARD
منم موافقم که داستان فراز و فرود نداشت. حس و حال و روحیات یه خانواده بود بعد از فوت یکی از اعضای اصلی . واکنش ها و نوع نگاه آنها نسبت به این اتفاق ولی در همین حد باقی مونده بود. اگر در همین حین یه اتفاق ساده براشون می افتاد که به درگذشت مادر ربط داشت و شاید نگاه اونها رو دچار تحول می کرد اونوقت به شدت جذاب می شد!!!!
ابراهیم زاده
اتفاقا با نیکو موافقم کاش یک نقطه b هم داشتیم .به قول فوتبالی ها کاش یک پلان b هم وجود داشت وگرنه نقش اصلی را گفتگو دارد.
nikoo
داستان یه اتفاق و یه نقطه اوج کم داره تا تاثیر گذار باشه، از نقطه A شروع میشه و در نقطه A هم به پایان میرسه
سعید
این میوه رو کی میخوره حالا ؟
behdin
داستان با گفتگو پیش میره. اما به سرانجام نمیرسه .ساده روایت شده .این سادگی داستان را تایه جاهایی خوب پیش میبره ولی بی روحه داستان.یه اتفاق میخواد.
Noushy
در داستان "در خیال بر درختی میوه می دهد" ردپایی از الفبای استعاری، زبان تصویری و نمادسازی نمی یابیم. این روایت، انعکاس صرف امور روزمره است. به بیانی دیگر متنی ساده که قابلیت خروج از مرزهای اولیه خودش را ندارد و صرفا در صدد نقطه اتکایی است تا تاثرات حسی و عاطفی مخاطب را ارضا کند.
Saghe
کاش اسم پدر خانواده شاهپور بود. یا دست کم اسم عموی خانواده شاهپور نبود. کاش ندا و نیلوفر هم بودن . خدا بیامرزه سودابه خانم رو. .داستان سهل و ممتنعی بود . در واقع موفق شده بود در عین سادگی حرف عمیقی بزنه و حس انسانی ایجاد کنه. از بعد محتوا و مضمون خیلی داستان قوی ای بود و بعد از تموم شدنش انگار تازه آدم میفهمید چه نقطه تنش آلودی از زندگی رو هدف قرار داده . مرگها که ما رو احاطه کردن و مواجهه با مرگ عزیزان. اما از لحاظ زبان و تکنیک روایت به حداقل ها بسنده کرده بود. انگار در این رقابت، نویسنده داستان ارزشمندش رو بین رقبای سرسختش از لحاظ فرم و تکنیک بی دفاع رها کرده. با آرزوی موفقیت

حجم

۰

حجم

۰

صفحه قبل
۱
۲۳صفحه بعد