نظرات کتاب بازخوانی زندگی وحشت‌آور آقای هدایت جبرپور در تشییع جنازه‌اش
کتاب بازخوانی زندگی وحشت‌آور آقای هدایت جبرپور در تشییع جنازه‌اش اثر م.ر. ایدرم

کتاب بازخوانی زندگی وحشت‌آور آقای هدایت جبرپور در تشییع جنازه‌اش

نظرات کاربران

Economist
داستان برگرفته از یه اتفاق تاریخیه . شخصیت آقای جبرپور همون فینیس گیج سرکارگر راه آهن بود که تو سال ۱۸۴۸ یه میله بر اثر حادثه انفجار باروت میره تو مغزش. گیج احساسات و عواطف خودش رو از دست داد اما از نظر قوای عقلی مشکلی نداشت. عصب شناسان و روانشناسان بر روی وضعیت گیج مطالعات زیادی انجام دادن. نتیجه هم این بوده که برای داشتن زندگی متعادل باید هم قسمت توانایی های محاسباتی مغز و هم قسمت احساسات، عواطف و هیجانات مغز سالم باشه که گیج این قسمت رو از دست داده بود. به طوری که اطرافیانش میگفتن کاملا یه شخص دیگه شده. سرگذشت گیج تو خیلی از کتابای این حوزه به عنوان یک مورد تجربی جالب ذکر شده. به هر حال نویسنده اومده این اتفاق تاریخی رو کمی تغییر داده .
tinakamran
چه بیخود توصیفش کردن کلا اصل داستان و تغییر دادن
سین.ز
چه حالب
سعید جان
ای بابا پس که اینطور... مرسی بابت اطلاع رسانی
Jaberov Abraham
جالب بود ‌ . آدم رو یاد داستانهای بهرام صادقی می اندازه . ولی بر خلاف داستان های صادقی ، زبان شخصیت ها خیلی غنی و متنوع نیست . در عین حال داستان یک بعد روایی دارد که مشخص و واضحه ، بعد معنایی داستان جالبتره ، یک آدم نیمه دیوانه ، ادعا می کند میخواد بقیه رو آزاد کنه و همون بلایی که سر خودش آمده رو سر بقیه بیاره . درست مثل ملکوت صادقی . تعارض بین آزادی، عقل ، دین ، اخلاق و انسان . آزادی بی قید و شرط و جنون که همخانه همند . آزادی و اراده ای که هوشیارانه عقل و اخلاق را تمسخر می کند . خودخواهی خشن و بی رحمی که هر نوع شفقتی را حماقت می داند .و انسان که گویی به استخدام شیطان درآمده. این دست داستانها کم نیستند ، ولی همیشه تازگی دارند ، چون جنون هیچ حد و مرزی نداره . چه در دنیای داستان و چه در عالم واقعیت
0
الهه
خیلی واسم تازگی داشت و جالب بود پس آدم های خیلی خوب هم می تونن تبدیل به آدم های خیلی بد شوند "شیطان هم روزی یک فرشته بود"
0
:-)
خوش به حال این نویسنده. چه طرحی! چه ایده ای!چه نثری!و چه داستانی!جایزه بهرام صادقی واقعا شایستشه این نویسندس واقعا یکی از بهترین داستان هایی بود که خوندم.
سعید جان
خواندنی و جالب
0
reza
من رو درگیر کرد، اما تا حدودی به یاد فیلم و داستان باشگاه مشت زنی افتادم... اما در کل توصیف حادثه با وجود چندش آور بودن اش تا حدودی باعث خنده ام شد که خیلی از خوندن اون قسمت لذت ببرم
فرگل
آخر داستان طوری تموم میشه که آدم حتی فکرشم نمیکنه😌عالی بود👌
fateme
عالی . خیلی از آدم ها هستن طوری تغییر میکنن که هیچ شباهتی به ادمی که در سابق بودند ندارند ،. شاید تو این داستان این منظور بیشتر متوجه افراد دین داری بوده که بعد تغییر کردن ، و تاثیرشون رو خیلی از آدم های دیگه گذاشتن. نمیدونم چرا یاد این شعر افتادم ، " هفتاد سال عبادت ، یک شب به باد میره "
mani
داستان جالب و غیر عادی بود و تو این دوره زمونه داستان های بی ماجرای حوصله سر بر یه نعمت بزرگ بود. داستان بدون مشکل نبود ولی می تونم تضمین کنم که هر کی بخونتش آخرش یه حس خوب داره و از خوندش راضیه. و از اونجایی که داستان به سبک داستان های بهرام صادقی نزدیکه، جایزه گرفتنش تو این جشنواره خیلی بدیهی بود.
0
هنرمند هنردوست
عجیبه ولی من باور میکنم چون مشابهشو دیدم که واسه شخصی آشنا اتفاق افتاد ولی به مرور بهتر شده البته تا این حد هم حاد نبود،ولی با این موضوع که خوبیاش فراموش بشه اصلا موافق نیستم
0

حجم

۰

حجم

۰

صفحه قبل
۱
۲
...
۱۴صفحه بعد