نظرات کاربران درباره کتاب من گنجشک نیستم
۳٫۶
(۵۳)
اِیْ اِچْ|
غمِ خوندن این داستان کوتاه، احتمالا به خاطر مجاورت با هوای بارونی و ابری و تاریک اوایلِ آبان، چندین برابر شد.
نمیخواستم نظر بذارم، ولی گفتم فقط از «دانیال» بگم.
تنها گناهِ دانیال، این بود که خواسته یا ناخواسته زیاد میدونست! میدونست؛ اما ظرفیت این دونستن و نداشت! شاید شما با خوندن داستان از دانیال یه اسطوره بسازید، ولی دانیال ترسید. از آنچه میدونست ترسید. از حقیقت گریخت، به سوی حقیقت! اسطوره بود اما اسطوره «نموند».
حفظ مقام، از خود اعطای مقام، مسئله مهمتریه و اون نتونست اسطوره بمونه،،،
حماقت یک اسطوره، حکمِ مرگ اونو داره:)
دانیال در جرگه همون شخصیتهایی بود که حضورشون تو داستانهای آقای مستور لاجرمه، ولی خب...
اِیْ اِچْ|
@مهسا
سلام😀🖐️
شما چقد خوبی آخه:)
ما ارادت داریما😃😃😃😃
@Ali
😃😃
Ali
یادی بکنیم از کاربر ای اچ .....
خبری نیست ازتون ؟ :) ،میدونم با نام کاربری یکم اذیتتون کردم😄..اما خوب جالی خالیتون حس میشه🌿😊
Ian Stewart
ای اچ عزیز
مدتیست که خبری نیست ازتون🌹❤
امیررضا
دیروز حکایت عشقی بی قاف بی شین بی نقطه ... و از همین نویسنده خوندم و
الانم که این کتاب و تموم کردم کلا نسبت به مستور نظرم تغییر پیدا کرد
چون کتابایی و که تا الان ازش خونده بودم ازش (بجز روی ماه خداوند را ببوس) اصلا دوست نداشتم و بزور تموم کرده بودم
ولی این دوتا کتاب برام خیلی جذاب بود :)
توصیم اینه که آروم آروم بخونین و سریع نخونین که تموم شه
چون از جزئیات ریز و دقیقی استفاده کرده که لذت بخشن
زینب
راستش من نتونستم دقیقا بفهمم هدف نویسنده چی بوده ، من کتاب دیگه ای از ایشون خونده بودم که خوب بود ولی این داستان رو خیلی خوب متوجه نشدم .
دایه مکفی
قلم نویسنده جذابیت خاص خودش رو داره و دلیل انتخابم هم صرفا شخص نویسنده بود ولی من نتونستم با سیر داستان ارتباط برقرار کنم، مشخصه که این داستان یه کُنهی داره که متاسفانه ذهن من یارای این رو نداشت که بهش برسه! الان یه کم ناامیدم...🙁
منکسر
منم همینطور...
LOVeLy
مچکرم از نظرتون
🌸فطرس🌸
مثل همیشه، خوندن آثار آقای مستور برام لذت بخش و شیرین بوده و هست♥😊
کتاب من گنجشک نیستم ، به اشخاصی پرداخته بود که دنیای متفاوتی از ما دارن ؛افرادی که کمی از جنون شامل حالشون شده...
جالب اینکه فضای داستان به نحوی چیده شده بود که در کل داستان حس میکردم که افرادی که جنون دارن و در برهه ای از زندگیشون باقی موندن و باهاشون زندگی میکنن،افرادی عاقل نمایش داده شدن و شخصیت های عادی داستان غیر معقول جلوه داده میشدن؛که خب این به این دلیل هست که شخص اول و راوی داستان خودش جنون داشت و این مهارت نویسنده است که فضای فکری اشخاص داستان رو بتونه با کیفیت کامل به مخاطب برسونه و ذهنشو با اون فضا درگیر کنه♥🍁
مثل همیشه، احوالات درون اشخاص داستان، به نحوی درموردشون نوشته شده بود که به نظر ملموس و واضح و روشن میومد،جوری که انگار شخصیت ها حقیقی اند.....حتی حالت نگاه های مخصوص افراد مجنون و پریشان، مشوش بودن ذهنشون، سرگردانی هاشون، خیلی واضح و مشخص بود.🌺
Emma
من عاشق نوشته های مصطفی مستورم و بس 😍
🍃Anee shirley🍃
💛🍃کتاب "من گنجشک نیستم" ؛در مورد مردی به نام ابراهیمه که به خاطر از دست دادن همسر و بچه اش تو آسایشگاه روانی بستریه.
کتاب رو باید چند بار بخونم با اینکه کم حجمه اما کتاب عمیقیه .نویسنده رو هم دوست دارم و اکثرا فلسفی و پست مدرنه کتاباش.در مورد مرگ و زندگی و فلسفه ی زندگی این دنیا و اون دنیا هستش.و انسان رو به فکر وا میداره
من از پنج بهش سه میدم:)
ونوشه
نسبت به کتاب های دیگر نویسنده، این کتاب خیلی برام جذاب نبود.
Hossein Gh
داستان در مورد مردی هست که همسرش رو سر زایمان بچه اش از دست میده و در تیمارستان روایت میکنه
چیز زیادی از داستان متوجه نشدم
هدف داستان خیلی مشخص نبود
جز اینکه همسزش رو دوست داشت و نتونسته بود فراموشش کنه
و اینکه من نمیخوام گنجشک باشم،میخوام ...
Mohammad Hassan Hajivandi
یک کتاب فوقالعادهست که باید با دقت خوندش ک مبادا نشونهای از نشونههای کتاب گم شه! انگار باید روی جلد کتاب قرمز و تو چشم مینوشتن: "با ملاحظه خواندهشود! این کتاب دریچهایست به پاسخ سوالی مهم: آیا شما گنجشک هستید؟"
اِلی
قلم قوی نویسنده، آرایهها، استعارههایی که کاربرده شده بود، جملهبندی ها، جملات قابل تامل و ... همگی یک کتاب فوق العاده رو به وجود آوردن.
این کتاب رو به کسایی که پایان باز رو دوست ندارن پیشنهاد نمیکنم.
کافه کتاب
نوشته های این نویسنده همگی زیباست 👌👌
*𝐻𝑒𝒾𝓇𝒶𝓃
_🌵
و نمی دانید تا چه اندازه اندوه بود و اندوه بود و اندوه بود!
نباید شتاب زده راجع به حرفی که داشت صحبت کرد!
وقتی که خوندید، بگذارید ازش بگذره! بهش فکر کنید! ولی زیاد نه! منتظر نباشید که خط بریل رو با چشم ببینید! احساس می کنم حرف های خودش رو داشت!ولی دلسردم می کنه صحبت ها که بگم دقیقا چی! نمیشه هم گفت! ولی احساسش چیزی شبیه به سال بی بهار محسن چاوشی بود! اگر فکر می کنید پشیمون می شید از خوندنش! اگر می بینید بعد از خوندن فایل نمونه،فقط به خاطر قلم و جناب مستور دارید می خونید، نخونید! وقتتون رو بگذارید برای کتاب دیگه! هر چند هم که این کتاب کتاب کوتاهی باشه... .
اما به رغم این موضوعات دوست داشتنی بود.
mb
جذاب و اوج فرود نداشت و یکنواخت و کسل کننده بود و بنظرم هدف مشخصی هم دنبال نمی کرد
zahrat
کتابیِ پر از نماد و نشانه از جامعه امروز و انسان امروز. پیشنهاد میکنم بخونید
بیات
دوسش داشتم
Omid r kh
.
اتفاقی به یک سری ویدیو برخوردم که از قضا مربوط میشدند به مصطفی مستور، بعد حس کردم این آدم چقدر تبل است. تنبلی ای که دقیقا از حجم کم اثر هاش حدس زده بودم. مخصوصا از کتاب رساله درباره ی نادر فارابی که حتی زره ای هم برایم شامل خلاقیت نبود. انگار از سر اجبار نوشته شده باشد چون زن و بچه ها شب عیدی پول ندارند. بعد از تمام این ماجرا ها، یکی از رفقای مجازی کتابخوانم، زنگ زد، گفت رفته دیدن مصطفی مستور، و اولین چیزی که گفت این بود که چقدر این آدم تنبل است. طوری پشت تلفن خنده ام گرفت و خندیدم که دوستم از پشت خط داد میزد "خفه شو مرتیکه" و من خفه شدم.
این قضیه تا قبل از خواندن من گنجشک نیستم شوخی بود. بعد از خواندنش جدی شد. مصالح کار مستور تقریبا این هاست:
1.باز کردن پرونده های شخصیت هاش و انتخاب یکی دوتا از آن ها برای رمانی جدید. اغلب شخصیت ها خیلی مهم نیستند جز یکی شان که یک شاعر یا فیلسوف نویسنده است، و آن هم فقط به خاطر ایجاد امکان بند 4...
2.یک فرم روایی جدید.
3.انتخاب یک مضمون پر سوز و گداز، حالا مهم نیست چه؟ فقط غمگین کننده. چون مخاطب ایرانی غم دوست است.
4.نوشتن یا پیدا کردن حداقل پنجتا جمله که حالت شوکه آور و کوبنده یا کاریکلماتور گونه داشته باشند. 5.نوشتن تا آنجایی که حداقل 80 صفحه بشود.
6.خوابیدن.
و عجب فرمول خوبیست فرمول مستور، چون قسمت ششمش، یعنی سر گذاشتن رو بالشتی از کاغذ های بانک مرکزی. و در کل نوشتن در جهان مستور یعنی رسیدن به بند ششم به عنوان یک هدف.
شب بخیر.
کاربر
در مورد این دو کتابی که گفتید، دقیقا همین اتفاق برای من افتاد. به خصوص بعد از استخوان خوک و دست های جذامی. دیکه هر چی بین کتاب های خودش و بقیه گشتم چیزی مثلش پیدا نکردم
mehdi khabaz
😐😐😐😐😐
Omid r kh
بله. کاملا درسته، هرچیزی باید فاجعه بار باشد تا ما به فکر شکل دادن کاملش باشیم. اما در مورد کتاب، در دن کیشوت چند سال میگذرد؟ تاریخ ادبیات چقدر کتاب بی بضاعت دارد؟ یا نه اصلا، از جمالزاده، دارد میشود صد سال، و ما همچنان مینشینیم چیزهایی به فاجعه باری چشم هایش مینویسیم، یعنی کتاب های فاجعه بارمان هنوز آنقدری نشده که برسیم به نقطه ی تکامل؟
fr
نمیتونم بگم فوق العاده مثل استخوان خوک و دستهای جذامی! ولی خوب بود!
سرنوشت دانیال استخوان خوک و دستهای جذامی رو اینجا میبینیم.
ملیکا
دوست نداشتم اینهمه پوچی و بیهودگی رو. "بیمزه" بود. روی ماه خداوند را ببوس، "مزه" داشت. چیزی بهم اضافه نشد راستش. اینهمه تقدسگرایی زنان رو هم اصللاااا درک نمیکنم. انگار که تنها الهه نجاتبخش زن هست! تقریبا هرکدوم از شخصیتهای داستان رو باید با یه زن درگیر کنه که از نبود اون زن دیوانه شدن یا دنیاشون به انتها رسیده!
محیا کرمانچی
شاید قلم خاص نویسنده نتونه برای هر خواننده ای جذاب بنظر بیاد خصوصا برای کتاب خوان اولی ها اما بعضی جمله های فلسفی این داستان باعث میشه آدم به فکر فرو بره
حجم
۶۱٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۸
تعداد صفحهها
۸۸ صفحه
حجم
۶۱٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۸
تعداد صفحهها
۸۸ صفحه
قیمت:
۳۰,۰۰۰
تومان