نظرات کاربران درباره کتاب تمام آنچه که هرگز به تو نگفتم

چیزی که به شدت موقع مطالعه توی ذوقم زد و باعث شد به زور کتاب رو تموم کنم(عادت نصفه ول کردن ندارم) ترجمه فوق‌العاده افتضاح و غیر روان و بی‌سوادی مترجمش بود. یعنی به عمرم همچین چیزی ندیده‌بودم. علی‌رغم تعریف‌های بسیاری که از این کتاب شده؛ به نظرم این ترجمه فقط تونست من رو از کتاب زده کنه و باعث شه نفهمم دقیقا کجای کتاب انقدر ازش تعریف شده. داستان بد نبود اصلا و به نظرم اگر قراره این کتاب رو بخونید؛ این ترجمه رو نخونید. چه بسا خوندن زبان اصلی‌ش خیلی بهتر باشه! حداقل حس‌آمیزی و فضاسازی داستان از بین نمی‌ره... انگار داشتم روزنامه می‌خوندم!

قبلا خونده بودم اما یک کلمه اش هم یادم نبود پس خیلی تاثیرگذار نبوده برای من دوباره خوندم ارزش خوندن داره البته

والدین نباید آرزوهاشونو تو بچه هاشون ببینن باید بذارن بچه ها خودشون تصمیم بگیرن

تا آخر داستان حدس واقعیت سخت بود و پایان داستان در عین غمگین بودن خیلی قشنگ بود 🖤✨

داستان با مرگ لیدیا دختر بزرگ خانواده شروع میشه و ما در حین اینکه علت این اتفاق رو می‌خوایم پیدا کنیم، با تمامی اعضای خانواده از گذشته تا حال (و حتی کمی آینده) با خبر میشیم. ****** داستان ممکنه اسپویل بشه******* داستان، داستان خانواده است؛ خانواده‌ای دو ملیتی که توی دهه هفتاد آمریکا، مشکلات متفاوتی دارند. پدر چینی خانواده از متفاوت بودن و مسائلی که به دلیل نژادش براش پیش میاد متنفره و میخواد همرنگ جامعه باشه ومحبوب، و مادر دقیقا برعکس، نمی‌خواد مثل بقیه دخترها به فکر شوهر باشه و دوست داره پزشک بشه و این اتفاق به خاطر آشناییش با جیمز (پدر) و بعداً داشتن خانواده و بچه‌، هیچ‌وقت رخ نمیده. مادر و پدر این آرزوهای و خواسته‌هایی که بهش نرسیدن رو به فرزندانشون و بیشتر به لیدیا منتقل میکنن. به شخصیت مستقل بچه‌ها اهمیتی نمیدن و با توجه بسیار زیاد روی لیدیا، و فراموش کردن ناتان و مخصوصاً هانا، مشکلات زیادی رو برای خانواده‌شون به وجود میارن. این خانواده رازها و مسایل زیادی داره و تقریباً هیچ کدوم با هم حرف نمیزنن، از احساساتشون نمیگن و همه‌چیز رو توی خودشون میریزن تا با مرگ لیدیا، کم کم متوجه این مشکل میشن و توی فصل آخر می‌بینیم که سعی در حل این مشکل می‌کنن. به نظرم مشکل اصلی از فرار مادر شروع میشه، اونجاست که بقیه خانواده با ترس از دست دادن مواجه میشن، لیدیا با قبول هرچیزی که مادرش میخواد، سعی می‌کنه این رو جبران کنه. به خواسته‌های نات تقریباً توجهی نمیشه، هانا که شاید به دلیل تولدش (که علت اصلی عدم موفقیت مادر در رسیدن به آرزوهاش هست) انگار وجود نداره و همین قدر نادیده گرفته میشه و پدر، که همیشه این فکر مثل خوره باهاش خواهد بود که ماریلین، به خاطر چینی بودن من، ممکنه هر لحظه فرار کنه. شخصیت‌پردازی‌ها خوب بود اما هانا یه کم عجیب بود، این که چطور بچه‌ای به اون کوچیکی می‌تونه اینقدر با دقت و ظرافت و جزئی‌نگر باشه و صندوقچه راز. انگار از سن واقعیش بزرگتر بود که البته با توجه به بی‌اهمیتی عجیبی که بهش میشد (تقریباً تا صفحات آخر، هیچ‌کس بهش هیچ اهمیتی، مطلقا هیچ نداد!) شاید بشه این رفتار رو توجیه کرد. ترجمه ایده‌آل نبود، می‌تونست خیلی بهتر باشه که چند جا اشتباه فاحش رو دوستان اشاره کردن. اما به هر حال قابل خواندن بود.

حدود 30 درصد اول کتاب خوندنش به شدت برام سخت بود با متن و ترجمه ارتباط نمی گرفتم و برام آزار دهنده بود، ولی بعدش با ترجمه و متن کنار اومدم و داستان هم برام جالب تر شد و 70 درصد ادامه رو با لذت خوندم.... داستان زیاد جنایی نیست، بیشتر درباره ی اینه که پدر و مادر این 3 تا خواهر برادر آرزو های خودشون رو توی بچه هاشون می خوان و چقد به فرزندانشون خصوصا لیدیا آسیب می زنن... داستان رو از این جهت که هر اتفاق چه تاثیری روی زندگی بچه ها داشت و تاثیر اتفاقات رو روی حس هاشون باز کرده بود خیلی دوست داشتم... و به نظرم شخصیت سازی قوی ای داشت.... در کل توصیه می کنم خونده بشه....

من متوجه نشدم لیدیا چطور مرد کسی متوجه شد برای من توضیح بده؟

راستش دلم میخواد کتابو بخونم اما چند نظر راجب اشکالات ترجمش دیدم و راستش الان دو دل شدم. خیلی ترجمش غیر قابل تحمله؟🥲💔

گاهی در حین عصبانیت حرف هایی میزنیم یا رفتاری ازمون سر میزنه، بی اینکه بدونیم چه عواقبی در پی داره. گاهی افسار زندگیمون بیهوا از دستمون خارج میشه، و زمانیکه میفهمیم کجای راه رو اشتباه رفتیم دیگه خیلی دیر شده. بسیار کتاب زیبایی بود. از تک تک صفحاتش لذت بردم👌

محتوای کتاب درباره دختری هس که تصمیمات و زندیگ اطرافیانش بر عاقبت زندگیش تاثیر بزرگی میذاره، و ترجمه بسیار خوب و روان بود،این کتاب نشون میده که چقد زندگی هممون دومینو وار به هم متصل هس و یه اشتباه یا حرکت کوچیک چه تاثیر بزرگی رو زندگی بقیه میذاره

شاید این کتابی باشه که یکبار باید مادر و پدرها بخونن تا درک بکنن حال نوجوان هاشون رو

متفاوت و جالب بود . فکر میکنم والدین حتما باید این داستان را بخوانند

عالی کانال تلگرامم B2jjUtBMuuM0YzA8

در مورد توقعات والدین از فرزندانه، البته با داستان پردازی جالب، سوتفاهماتی که ممکنه موجب ی فاجعه بشن، حرفایی که باید بزنیم و همشو تو خودمون میریزیم. پیام داستان، زندگی اونجوری که خودت دوست داری زندگی کن. قشنگ بود و منو تو لحظه های مختلف کتاب به فکر فرو برد.

به نظرم این کتاب روانشناسی نقش اول داستان. زمانی که آزادی تصمیم گیری از ما گرفته شود چه اتفاقاتی در پی دارد و موارد دیگر از این دست.

داستان تمیز و کاملی داشت. تلخ و تکان‌دهنده و پر از حسرت اما خواندنی. فقط ترجمه ضعیفی داشت که گاهی خوندن رو سخت می‌کرد

میدونی وقتی کتاب رو میخوندم همش به چی فکر میکردم؟ که چرا کسی حواسش به بچه‌ی کوچیک خانواده نیست!

بسیار عالی برای پدرو مادرها که فرزندانمان راه آرزوهای ما رو ادامه نمیدهند .

من به معنای واقعی کلمه عاشق این کتاب شدم، این که یه خانواده چه چیزهایی رو می تونن از هم پنهان کنن، رفتارهای پدر و مادر چه تاثیری می تونه روی بچه ها داشته و با اونا چیکار کنه. از مدل روایت داستان خیلی خوشم اومد، این تعریف گذشته و حال از شخصیت ها جالب بود. هر کدوم از شخصیت ها ویژگی های خاص خودشون رو داشتن و شخصیت ها حتی با وجود اشتباه هایی که داشتن باز هم برای من جذاب بودن. از نظر ترجمه هم ترجمه ی خوبی داشت، بدون ایراد نبود اما ایرادهای زیاد و تخیلی نداشت. در کل اینکه هم کتاب خوبی بود هم ترجمه ی خوبی داشت.

عالی