نظرات کاربران درباره کتاب عشق و چیزهای دیگر
۳٫۷
(۱۰۹)
آلوین (هاجیك) ツ
اسمی ″مصطفیمستور″ را اوِلین بار اِز زِبونی دوستی شنیدم کا داشت اِز جاذبهیْ «روی ماهِ خداوند را ببوس» واسِم حرف میزِد.
یهجوری با شور آ شوق اِز جذابیِتی متن و لحن آ واژگانی کتاب میگفت آ مرا وادار میکرد به هرچه زودتِر خوندنی اون اثر، کا اِز هِمون لحظه تصمیم گرفتم مستورا نخونم, دو سالی پیش. حتماً مشکل اِز منِس کا وقتی کِسی اونچنون با اشتیاق همه را بهزور هل میدِد طِرِفی یه کتاب، نسبِت به اون کتاب آ باقیه آثاری اون نویسنده/مترجم گارد میگیرم! بگذریم.
بعدها، ینی دقیقاً دو هفتهیْ پیش، تصمیم گرفتم یهکم اِز حالِتی دفاعیم دربیام آ یه نیگایْ به آثاری این نویسنده بندازم. اسمشا که تو طاقچه سرچ کردم، «عشق و چیزهایی دیگر»ـِـــش، گفت بیا مَنا بخون!
باوِر بوکونید بدونی هیچ انگیزهیْ آ بدونی خوندنی نظراتآ جزئیات، هِمون لحظه کتابا خِریدما شروع کردم به خوندن. بخوام راسِشا بگم، هنوزم یهذره تردید داشتم برا اینکه یهویْ رفتهم سراغی مستور آ اونم این کتابش! تا چندین صفحه اِز کتاب بِگذِرِد، اخمام درهم بود، این کش دادنای ماجِرایی کا اصی هیچچی اِزِش نیمیدونسّم آ توصیفاتی تقریباً اضافیِ مستور، دلیلی موجهی بود واسه اخمی بیشتِر! [اِز نِظِری خودم😐] ...
ولی هرچه بیشتِر گذِشت، دیدم نه! اصی هِمین توضیحات آ هِمین جزئیاتی کا برا هرچیزی، دقیق نوشته شدس، باعثی جذاب شدنی این داستانی تکراریِس! من مستورا [تا اینجا، فقط با خوندنی هِمین کتاب ولاغیر] بعنوانی نویسندهیْ شناختهم کا یه سوژه را توی ذهنش میارِد، چند صفحهیْ داستانا مینویسِد آ چندین صفحه به جزئیاتی افراد و اشیاء و روابط و هرچیزی دیگهیْ، میپردازِد!😄
درنهایت، عشق و چیزهایی دیگرِ مستور را دوست میداشتم. اونقدری هم دوست داشتهم کا تصمیم بیگیرم بهزودی، باقیهیْ آثارشا هم بخونم؛ شایِد هنوزم با هِمون اندک تردید آ گاردی کا نسبِتِ به این شخصیتا کتاباش دارم😅
اِز غمی کا درپسی جملا نهان بود خوشم اومِد آ اِز مراد سرمهی عزیز، بسی خوشم اومِد! چوونکا همزادی منِس، تو دنیایْ داستانا:)))....
خوشحالم کا بعنوانی اوِلین اثر، این کتاب مرا جذبی خودش کرد. چون بنِظِرم اکثری افراد توی اکثری حرفهآ، یه اثری بهغایت محشر عرضه میکونند آ بقیهیْ آثارشون _هرچند ضعیف_ بخاطِری اون اثری مشهور، مطرح میشند. و برا هِمینم این اثری مستورا یه کتابی معمولی با یه داستانی تکراری ″امّا″ روایِتی جذاب، اسم میبِرم😃
نیمیدونم کتابا برا همگیدون پیشنهاد بدم یا نه! مطمئناً مستور هم مثی همهیْ نویسندهآی دیگه، خوانندهی خاص آ منتقدی خاصی خودشا دارِد؛ ولی فکر میکونم شوماوام دوسش خواهید داشت:)
.
.
پسنوشت: چیجوریِس کا خِریدنی اسلحه، انقد آسونِس؟😐 یکی واسه من اون سامیرا پیداش بوکونِد بیزحمِت...🚶
هاجیك (آلوین)🤓
[رآحیل]
😃🙌🤗
[رآحیل]
لهجه ات رو بنازم رِفیقم 😄💙
هاجیك (آلوین)🤓
آرام
قربونت دادا😃♥️🍉
اِیْ اِچْ|
شگفت زده شدم!!!
فوق العاده بود. از اون کتاباییه که موقع خوندنش آدم هویت خودش و با راوی عوض میکنه. یعنی جاتون خالی مدتی «هانی» بودیم!😄
سبک و موضوعِ سَبُک و در عین حال عمیق و جذابی داشت. ارزش خوندن داره.
«به قول پلیسها که عادت دارند همه چیز رو آسون کنند، من مال باخته ام! البته چیزی رو که باختهم، مال نیست! کاش مالِ من بود...»
اِیْ اِچْ|
مراد...
دوست داشتم یکی مثل مراد، تو زندگی همه باشه...
شخصیت گنگ داستان...مثل درویش مصطفا...
کلا هم خود هانی خیلی شبیه من بود، هم خانوادش💁 به خصوص مادرش🤦
up
نحوه*
up
تفاوت نحوخ زندگی کردن هانی و پدرش عالی بود و مراد سرمه😍
farnaz Pursmaily
قلم مستور جوری به دل من می شینه که فرقی نمی کنه چه داستانی، در هر صورت می دونم از نوع نوشتنش لذت خواهم برد، قلم به شدت گیرایی داره، موضوعاتی که همیشه ازشون می نویسه و برخی متهمش می کنند به تکرار، برای من اتفاقا موضاعاتیه که دوست دارم از عشق و عرفان و مرموز بودن و دیوانگی. مستورو همینجور که هست باهمین ثبات و امضای همیشگی دوست دارم، و با اشاره های ریزی که به داستان های معروف داره سر ذوق میام، مثلا اونشبی که هانی دنبال مراد سرمه میره یادآور همراهی موسی و خضر بود. دوم این که مستور یه بار خودش می گفت من چیزی رو می نویسم که فهمیده باشم و خیلی روی اینتاکیید داشت، شاید علت تکرار توی نوشته هاش همین باشه، و به نظرم بد نیست، همین میشه که وقتی از عشق نوشته واقعا احساس می کنی که عشقو فهمیده، یا همون نور کمی که همیشه توی نوشته هاش هست، شاید به خاطر همین درگیری های ذهنی مشترکی که باهاش دارم ارتباط می گیرم با کتاباش. البته فضای غمگین و سرد همیشگی ش رو انکار نمی کنم..
ترمه🍁
هم عقیده ام با شما درمورد توضیحاتتون😊
فائزه
کتاب درباره ماجرای یک فارغ التحصیل فیزیک است که در پی ساختن آینده خود درتهران ساکن میشود و ماجراهایی برای رقم میخورد از جمله عاشق شدن. تا اواسط کتاب داستان کشش دارد و مدام فکر میکنی که این پرانتزهای باز شده کجا و چگونه بسته میشوند اما بسیاری از وقایع بصورت بسیار سریع و سطحی به پایان میرسند و پایان کتاب هم ازین قاعده مستثنی نیست. اگر از مصطفی مسطور نخوانده اید به سراغ کتاب های قدیمی ترش مثل استخوان های خوک و روی ماه خداوند بروید. اما اگر میخواهید مثل من برای یکی دوروز در مترو کتاب خواندن چیزی داشته باشید، امتحانش آنقدرها هم ضرر ندارد.
fatemeh
داستان خوب پردازش شده بود اما پایان بندی رو دوست نداشتم
Parisa
داستان خوب شروع شد و تا قبل اقدام برای کشتن اسکندر خیلی روایت کامل و با جزئیات کافی پیش میرفت اما یه دفعه همه چی افتاد رو دور تند و انگار نویسنده عجله داشته باشه برای تموم کردن کتاب خیلی سریع به آخرش رسید... خوب میشد از شخصیتهای دیگه داستان مثل پدر و مادر هانی یا گذشتهش بیشتر گفته بشه ... انقدری شخصیتها هر کدوم به تنهایی جذاب بودن که زندگی هر کدوم جداگانه یه کتاب لازم داره☺️
قلمشون پایدار 💛
سینا
یه اثر ماندگار و خااااص
redapple
ضعیفه
MrM
خیلی خوب پیش میرفت که اخر داستان...
MrM
مثل شروع داستان جذاب نبود
نسیبه
آخر داستان بد تموم شد ؟
িមተєကє .నមժមተ
در یک کلام: لذت بخش و به فکر فروبرنده ....
نثر و نوع روایتش از خود داستان قوی تر بود نیمه ی اول کتاب جذابتر بود بعدش منتظر یه نقطه عطف بودم توی داستان که اتفاق نیفتاد در واقع داستان چیزی اضافه تر از بقیه رمان ها نداشت جز شخصیت و کارهای عجیب" سرمه" که گرچه به کمک قلم توانای آقای مستور از داستان بیرون نزده بود اما چندان هم خارق العاده نبود پایان بندی ش هم به حد شوکه کننده ای بد بود😐
اما ....
یه جاهایی از داستان به قدری با شخصیت اول داستان همراه میشدم که احساس می کردم کلمات دارن از زبان خودم بیان میشن و در کل اونقدر پرکشش بود که سه ساعته تمومش کردم☺
িមተєကє .నមժមተ
مرسی از دعاهای خوبت💞
منم بهترین ها رو برات آرزو میکنم عزیزم💛🌷
hânâ
لطف داری.. 💚
زندگی واقعی مهمتر از این دنیای مجازیه. امیدوارم درگیری هایی که گفتی اولا خیر باشه بعد هم، زودتر رفع بشه تا بتونی آرامش بیشتری داشته باشی و به کارهایی که دوست داری بپردازی(حتی اگه طاقچه جزوش نباشه!😉)
💚🌹😊
িមተєကє .నមժមተ
سلام هاناجان ،
ممنون از محبتت عزیزم 💜
این چند وقتی که نبودم خیلی درگیری های مختلفی داشتم تصمیم گرفتم یه مدت کلا از کتاب خوندن! فاصله بگیرم الان هم متاسفانه نمیتونم مث قبل فعال باشم طاقچه ولی همین که کنار شما هستم و ازتون یادمیگیرم برام کافیه🌷
khatere
اگرچه از آقای مستور هر چقدر کتاب بخوانیم باز به پای
((روی ماه خداوند را ببوس)) نمیرسه ولی این کتاب هم
جذابیت های خاص خودش رو داره
درست جایی که گمان میکنی به سمت یک نواخت شدن قصه میری،چنان ضربه ای میخوری که دوست داری بقیه ی کتاب رو بخوری😊
*𝐻𝑒𝒾𝓇𝒶𝓃
حالا که تقریباً تمام کتاب هایشان را خوانده ام ، احساس عجیبی دارم.نام ها را معمولاً خیلی زود فراموش می کنم،اما احساس می کنم تمامی آدمی هایی که زندگی شان را خوانده ام دارند درونم زندگی می کنند.همه شان شده اند همان (عده ای هستند که نیستند،که نمی آیند.) شاید از آنجا که به روایت های متعدد آنها را شناخته ام.
عشق و چیز های دیگر نقصان خودش را دارد و حکایت یک جهان نقصان به یک ارزن کمال آمیخته است.یک جهان عجیب و غریب که تکرار و غیر تکرار است.یک جهان نو از جهان های آشنایی که حالا دیگر دوستان نزدیکی شده اند. یک داستان که انگار آدمی واقعی دارد تعریفش می کند.باقی داستان های آقای مستور را دوست تر می داشتم.
Mehdi Kazemi
به نظرم بخشهایی کپی شده از مرشد و مارگاریتا اثر بولگاکف بود مثل حرف زدن با گربه ها و راهنمایی کردن اونها پیش از وقوع ، ولی این کجا و آن کجا! کلا نظر من رو جلب نکرد
tia
اولین کتابی بود که از این نویسنده خواندم ، نگارش خوبی داشت ، میشود با آن یک روز تعطیل را در حال و هوایی دیگر گذراند، مشتاق شدم بقیه کتابهاشم بخونم.
Emma
من عاشق این سبک قلمم
هرکسی نظر و سلیقه خودش رو داره ولی من محو این داستان شدم
شاید چیز خاص و پیچیده ای نداشته باشه اما تو رو مجذوب خوندنش می کنه
هانا
جالب نبود برام، برا منی که همه کتاباش و خوندم، همه شخصیت ها آشنا و تکراری و قابل پیش بینی بودن.عروسک وارگی، در کارکتر زن این داستان هم مشهود بود.متاسفانه، جز در نوید و نگار، شخصیت های زن مستور از عمق کافی برخوردار نیستن و همیشه باید یکی عاشق شون بشه تا تو داستان مستور جایی داشته باشن!حتی از رمزآلودی و اسرار آمیزی داستانهای موراکامی هم بی بهره اند، بیچاره ها!
Bi vafa
موسی عالی بود!
.
.
ولی از آخر داستان ,خوشم نیومد!
|ݐ.الف
کتاب به لحاظ روانی متن کتاب خوبیه ولی به لحاظ محتوا چیز خاصی رو نمیرسونه و جذابیت موضوع هم طوری نیست که ادم برای گذران وقت انتخابش کنه در کل همون چند تا جملهای که توی قسمتهای بریده کتاب ازش گذاشته شده شاید به یادموندنیترین قسمتهای متن باشه ممنون از طاقچه🌼🙏🏻
farzane
توصیفهایی که کتاب از عشق نویسنده به پرستو کرده، توصیف رفتار های کاراکتر های دیگه مثل بخش اول کتاب که مقایسه ی شخصیت نویسنده و پدر و مادرش آورده، عالی بود، لذت بردم... البته اسم گذاری کاراکترا خیلی جالب نبود.
مهشادم
قلم مصطفی مستور که همیشه جذابه. ولی راستش پایان داستان یه کم توی ذوق میزد.
بینام
فوق العاده نبود اما نمی شد گفت بده.طرز روایت داستان به نظرم موضوع رو جالب کرده بود بیشتر
حجم
۱۱۸٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۱۲۴ صفحه
حجم
۱۱۸٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۱۲۴ صفحه
قیمت:
۵۰,۰۰۰
۲۵,۰۰۰۵۰%
تومان