نظرات کاربران درباره کتاب فرنگیس: خاطرات فرنگیس حیدرپور

وقتی درباره نقش خانم ها تو جنگ حرف میزنن،بیشتر یاد وجود خانم ها به عنوان پرستار در جبهه ها یا بیمارستان ها می افتیم، یا لباس ها و بافتنی هایی که برای رزمندگان تهیه میکردن، یا اینکه طلاهاشونو میفروختن تا به جبهه ها کمک کنند و مادرانی که فرزندان و همسرانشون شهید شدن اما این داستان با همشون متفاوته،یه داستان متفاوت از دلاوری ها و شجاعت هایی که یک شیرزن کورد نشون داده از نظر من دلاوری هایی که تو داستان میبینیم از این خانم خیلی بزرگتر از داستان کشته شدن یه سرباز عراقی و اسیر گرفتن دیگری به دست ایشونه،دو فصل آخر کتاب هم خیلی غم انگیز بود،و تلخ! واقعا کیف کردم از خوندن این کتاب،عالی بود خدا خیر بده به ایشون و خانواده محترمشون

مگر داستانی تلخ تر از جنگ هم هست؟ بی خبری از عزیزان، انتظار، داغ دل، بمباران. جنگ خانه خراب کنه. فرقی نداره کجا باشه. زندگی رو ویران میکنه. این کتاب روزهای آغازین و پایانی جنگ از زبان شیرمرد کرمانشاهی رو نشون میده. بله شیر مرد، فرنگیس مرد بود.. ما آرام آرام با فرنگیس و روستای باصفاشون آوه زین آشنا می شیم. با پدر و مادرش با شیطنت ها و شلوغی هاش با کودکی پر ماجراش. خیلی جالبه تو اکثر کتابهای حوزه دفاع مقدسی که خوندم تربیت پدر و درستکاری صداقت و شجاعت و از همه مهمتر نون حلال، تاثیر مستقیمی داشته بر رفتار شخصیت اصلی روایت. بعد آرام ارام جنگ وارد زندگی میشه و اون رو بهم می ریزه. مردم آواره دشت و بیابون میشن، اما دوباره به روستا برمیگردن. مردم روستا رو درک نمی کردم چرا با وجود خطر از روستا دور نمی شدند؟!درسته آوارگی خیلی سخته اما ماندن در خانه، به چه قیمتی؟؟ تو روستا ده ها کودک به خاطر کنجکاوی و عدم شناخت، مین به دست گرفته اند و مین ها منفجر شدند. مین های خودکاری... چندین نفر پاشون روی مین رفت. و هم چنین با عرض معذرت از حضور فرنگیس عزیز، احساس میکنم بعضی کارهاش دیوانگی بود. اصلا کارهاش رو درک نمی کردم و البته انگار اطرافیان هم درکش نمی کردند. البته شاید هم دارم اشتباه می کنم، چون من تو اون وضعیت قرار نداشتم برای مثال نیروهای صدام اومدند داخل روستا هیچ مدافعی اونجا نیست و روستا در اختیار دشمنه و فرنگیس می خواد بره برای بچه هاش لباس بیاره😤 آخه فرنگیس جان بچه هات راضی ان به خاطر لباس تو بری برنگردی؟ "می روم خودم را بکشم بهتر است بچه ام لباسی به تن نداشته باشد وزجر بکشد، گوساله ام گرسنه است"😤😵 خلاصه بسیار حرص خوردم خیلی بسیار هم به جای خودم هم به جای علیمردان بیچاره، همسر فرنگیس. فرنگیس خیلی شجاع بود و سر نترسی داشت اما شجاعت نباید باعث کارهای احمقانه بشه، اگر شجاعت عاقلانه خرج بشه، برای دفاع از هم نوع باشه مقدسه اما برای لباس و گوساله یک مقدار... اما از حق نگذریم فرنگیس شجاعانه جنگید و در روزهای آغازین جنگ وقتی دوتا سرباز عراقی رو دید نترسید و خودش رو نباخت و شجاعانه مقابلشون ایستاد در حالی که اگر خیلی از ماها به جاش بودیم خودمون رو می باختیم. خلاصه اگر خواستید از شجاعت و گاها کله شقی یک زن قهرمان بخوانید انتخاب درستی کردید. البته یک قسمتهایی از کتاب توصیفات تاثر آوری از بمباران و انفجار مین و... داره به همین خاطر به کسانی که روحیه حساسی دارند پیشنهاد نمیشه البته بسیار کمتره نسبت به کتاب دا... پ ن:جلد جدیدش هم خیلی قشنگه

خطاب به این بانوی قهرمان: بانو شاید در هیاهوی زندگی و گذشت زمان کسی سراغی از تو نگیره اما خوش به حالت که با خدا معامله کرده ای، بعضی قسمت های کتاب رو با چشم اشک الود میخوندم به نظرم سختی هایی که شما کشیدین رو نمیشه با نوشتن بیان کرد

کاش همه خانم های سرزمینم همچین شهامت وشجاعتی داشتن...عالی بود

با تمام لحظه های جنگ با فرنگیس لرزیدم. وقتی جنگ تموم شد نفس راحتی کشیدم و گفتم خدا رو شکر تموم شد. ولی اوضاع زندگی فرنگیس و اطرافیانش بعد از جنگ هم نمکی بود ب زخم های قبلی. جوانان بیکار...ماهی دویست هزار تومن حقوق...عفونت ریه...فقر...اثبات جانبازی و رزمندگی...گیلانغرب...زلزله... چقدر این مردم مظلومن و چقدر این مسئولین... ببخش که ما انقدر قدرنشناسیم فرنگیس

عالی بود.عجب زن نترسی.تعریف کردن بعضی صحنه ها هم وحشتناکه چه برسه به دیدن وتجربه آن.شیر زن.

کتاب جالب با متنی روان که خواننده رو با خودش میکشونه تا آخر کتاب.آدم میخواد کتاب رو رها کنه و کمی استراحت کنه وسوسه میشه دوباره سریع ادامش رو بخونه . و من الله توفیق

وای کرمانشاه وای هموطن کرد وای فرنگیس چقدرررررررر درد دریچه تازه ای از کرمانشاه و نقاط مرزی غرب به رویم باز شد احسنت به غیور زنان و غیور مردان کرد

عالی بود. کتاب خاطرات سفیر و دختر شینا را هم بخوانید.

کتاب قشنگی بود و از نظر بیان سختی های فراوان و دامنه دار روستاها و شهرهای مرزنشین ایرانی بسیار بدیع و تازه بود.... کرمانشاه عزیز با زخم های جنگ و مین و بیکاری فزاینده جوانهایش... با این حال فکر می کنم عنوان کتاب به خوبی انتخاب نشده بود؛ روایت فرنگیس بیش از آنکه از خودش و زندگیش باشد، روایت سرزمین و مردمان زخم خورده اش بود. هیچ ردی از پررنگ کردن حادثه برخوردش با عراقی ها نبود با اینکه همه مردم او را به این کارش می شناسند. احساس می کنم رهبری با تاکید بر عمل این زن، روحیه ی علاقه به سرزمین او را نشان داده اند و او هم در تمام کتاب سعی کرد تا عمق سختی هایی که با این علاقه به سرزمین برای مردمانش وجود داشت را بیان کند؛ از این نظر بهتر بود نامی برای کتاب انتخاب میشد که یادآور همین نکته اصلی باشد ؛ همان چیزی که فرنگیس عزیز با همت مشکلات بخاطرش برپا ایستاده است.... با تشکر از تلاش های نویسنده در جمع آوری این روایت زیبا، کتاب هنوز جای بهتر شدن را داشت برای همین امتیاز ۴ را بجای ۵ انتخاب کردم. مثلا خوب بود اگر جاهایی که توصیف نویسنده کامل نیست، مثل عملیات مرصاد و یا موقعیت شهرها و حتی عکس های ویرانی شهرها، از اطلاعات زیرنویس و عکس های آرشیوی برای تکمیل تصویر راوی استفاده میشد. به امید روزی که ما مرکز نشینان، از مردم عادی تا مدیران؛ حال و سختی مرزنشین ها را اندکی درک کنیم

خیلی عالی باتشکرفراوان از کاربرمحترم وگرامی جهت معرفی کتاب

کتاب صوتی شو دارم گوش میدم...

وضعیت روستا های مرزی در زمان جنگ چطور بوده؟؟ جدا آوارگی خیلی سخته...

کتاب خیلی خوبی بود .فهمیدم شیر زنانی هستن که در هر شرایطی نمیخوان از خونه و زندگیشون درست بکشن

فقط توصیه میکنم حتما بخونید.... همین

حتما بخونید تا متوجه بشین چه بر سر مردم در ان دوران اومده. بنظرم یکی از بهترین کتابایی هستش که تا به حال خوندم . ادم هر چی میخونه بیشتر مشتاق میشه که ادامه اش رو بخونه و انگار با شخصیت های داستان زندگی میکنه با شادیشون خوشحال و با ناراحتیشون ناراحت میشه.

قلم خانم فتاحی عالیست و بسیار زیبا و گویا می نویسند یک سری مشکلات نگارشی در نسخه چاپی وجود داره که تقصیر نویسنده نیست

قهرمان این کتاب یک بزرگ زن است. فرنگیس با مشکلات زیادی دست و پنجه نرم کرد،غم ها دید،آوارگی کشید،هست و نیستش را از دست داد،هنوز جنگ برای فرنگیس پایان نیافته! زیرا از دوران جنگ تاکنون هر روز منتظر از دست دادن عزیزیست ، هر روز دلهره دارد که کسی از نزدیکانش را از دست بدهد، مین ها هنوز در زمین های کشاورزی جا خوش کردند و گاه گداری صدای انفجار آنها خانواده ای را عزدار میکند. آری فرنگیس هنوز در سختی است! هنوز در رنج است! جنگ برای او و مرزنشین ها همواره ادامه دارد! گاهی هم این ما بین باید به جنگ ریز گرد ها برود! نفس فرنگیس سنگین است! آیا کسی به فکر فرنگیس ها هست؟!

هیچ حرفم نمیاد ... باید بخونید تا بفهمید چی میگم چی ب روز مردم بیچاره اومده و حالا کیا راحت بر سر قدرت نشستن و آب هم تو دلشون تکون نمیخوره ... سوار بر مردم شدن هی وای ....

زندگی‌نامه‌ای بسیار جذاب و گیرا از مقاومت و تنهایی یک زن همپای فرنگیس شاهنامه