نظرات کاربران درباره کتاب بچه مردم
۳٫۷
(۱۱۲۶)
angell
چه مادر سنگدلی به خاطر شوهر دوم از بچش گذشت خیلی تلخ بود
sami
هیچ مادری چنین کاری نمیکنه، جلال ال احمد هرچند نویسنده ی بزرگیه، ولی زن نیست، مادر نیست.
aidaglm
کتابی کوتاه با یک داستان خیلی ساده و همه فهم با کلی محتوا و معنای ارزشمند که به نظرم به خوبی خودخواهی و نفس پرستی مادری که هیچ حس مادرانه ای نداشت رو بیان کرده بود
میثم
شاید خود جلال آل احمد که هیچ وقت فرزندی نداشته با نوشتن این داستان خودخواهی رو به خوبی توصیف کرده
helia
بسیار تاثیر گذار و تلخ ...
داوود
خیلی خوب نبود،یا حداقل مثل بقیه ی داستان های جلال نبود.
مهدی
خیلی زیبا بود ولی اخرش ناموزون بود
سیامک
خیلی درام بود ولی آخرش خیلی ناموزون بود مخصوصا جمله آخرش خیلی عجیب بود. آدم شک میکنه که جلال داستانو تموم کرده باشه
parham
خیلی تاثیر گذار بود
♣F♣
غم انگیز.
کاربر 9106214
برای من خیلی حرص درار بود که بازم خرف مردم این وسط یکی از عوامل یک تصمیم غلط بود وقتی همسایه گفت وا گریه هم میکنه؟ خجالت نمیکشه؟
من یک نکته خیلی مهم را متوجه شدم اونم اینکه تند خوانی اونقدرا هم که نشون میدن و میگند خوب نیست من کتاب را با سرعت خیلی زیادی خوندم و چون عادت به کتاب های طولانی داشتم سریع می خوندم که برسم به پایان که یهو به غافلگیر کننده ترین حالت ممکن کتاب تموم شد و من مونده بودم و داستانی که برام اسپویل شده بود و کتابی که هیچی ازش نفهمیده بودم ث نتونسته بودم خط به خط کتاب را درک کنم و اون احساس همزاد پنداری با نویسنده را درک کنم در نتیجه توصیه من به شماهم همینکه لطفا کتاب را آروم بخونید خیلی اروم با و با آرمش
نور ✨ ֶָ֢
حقیقتا یه مقدار غیر واقعی بود...ینی امیدوارم غیرواقعی بوده باشه :)
یک مادر چطور میتونه از بچه اش دل بکنه ؟! یه بمه ک سه سااال تموم باهاش زندگی کرده! سخته باورش ...
نرجس
اولش خیلی دلم برای زنه سوخت اینکه چرا شوهر قبلیش طلاقش داده برام سوال شده بود و چقدر سخت بوده ک چنین تصمیمی گرفته و داشتم باهاش غصه میخوردم که رسیدم به اون لحظه که شوهر قبلیش مچشو گرفته😁🤧 ازینجا به بعد دیگه دلم براش نسوخت آدم خاصی بوده شخصیت مادره😂
کاربر 1532260
آخر شبه که این کتاب رو خوندمـ..
پسرک یا دخترک تخمه کدوییشو خرید... مدام پشت سرشو نگاه میکرد... سومین سربرگردوندنش بود که مادرش رو ندید... ترس تمام وجودشو گرفتـ. کجا برود بی مادر؟ اخ طفلک بی گناه بیچاره.. تپش قلبش باعث شد دنیا دور سرش بچرخد.. گریه کرد.. اما بی فایده بود.. او در صفحه روزگار گم شد تا روزی دوباره پیدا شود.
sara
خیلی غم انگیز
اصلا نتونستم مادر و زن داستان رو درک کنم و باهاش ارتباط بگیرم فقط برای بچه گریه کردم ناخود آگاه به نظرم مادر خیلی بیخیالی داشت و دلایلش توجیه خوبی برای ول کردن بچه خوب نبود
Mhsa Nrd
ببنید تلخ بود واقعاً.. هم میتونستم مادر رو درک کنم هم نه.. ولی داستان متفاوتی بود بعنوان یکبار خواندن.
کاربر 9034876
فقط برای اون بچه مردم همین😥
کاربر 1435203
داستان غمگینی بود :)
کاربر 8565595
چقدر تلخ بود که خانومه چیزی که شوهرش بهش گفته بود ملکه ی ذهنش شده بود و توی فکرای خودش هم بچه و جگرگوشه ش رو «نره خر »یه نفر دیگه خطاب میکرد..
Mahdi Ebrahimi
اینکه چطور یک مادر حاضر میشه پارهی تنش رو بذاره و بره، خیلی غیر قابل باور بود...
حجم
۹٫۲ کیلوبایت
تعداد صفحهها
۱۶ صفحه
حجم
۹٫۲ کیلوبایت
تعداد صفحهها
۱۶ صفحه
قیمت:
رایگان