نظرات کاربران درباره کتاب تمام چیزهای خطرناک

به نظرم از کتاب دیگه اش یعنی سوسویی در تاریکی بهتر و قشنگ تر بود👍🏻 گرچه این یکی هم پر از توصیفات بود و یه جاهایی فقط میخواستم توصیفات رو رد کنم تا زودتر بفهمم چی میشه😁

به خاطر تخفیف ۹۰ درصدی خریدمش ولی تا اینجا که خوندم پر از توصیفات و زوایده. مورد پسندم نیست

کتاب: #تمام_چیزهای_خطرناک نویسنده: استیسی ویلینگهام مترجم: سحر قدیمی تعداد صفحات: ۳۳۶ نشر نون ⚠️ نوشته‌های داخل () نظر شخصی خودمه. خلاصه داستان: کتاب روایت زنی به نام ایزابله که بچه‌اش رو میدزدن و یکسال از دزدیدن بچه گذشته، ایزابل در تقلا برای پیدا کردن ردی از دزد بچه است که در گیر گذشته و رازهای گذشته افراد، برای کشف راز دزدی پسرش، میشه. بررسی: کلیدواژه اصلی ایده داستان، کلمه **مادرِ**. داستان راجب زنهای مختلفی که به نوعی مادر شدن و تجربه های مختلفی داشتن. ایزابل زنی با گذشته تاریک و ابهام برانگیز که بچه‌اش رو از دست داده. مادر ایزابل مادری که درگیر افسردگی و از دست دادن میشه. الیسون دختری که با بی توجهی در زمان نیاز به توجه از همه چیزش میگذره. و...( نمیتونم بقیه رو بگم چون اسپویل میشه🚶) شخصیت پردازی کاراکتر اصلی به خوبی انجام شده( یه سری قسمتها یه سری حرکت ها میزد که میگفتی چرا اما وقتی کتاب تمام شد دلیلش رو متوجه میشی.) توصیفات و توضیحاتش راجب مکان و افکار کاراکتر به شدت زیاد بود 🚶( بعضی وقتا برای من قابل تحمل نبود، اینطوری بود که از خوندن دست میکشیدم و چند دقیقه بعدش میامدم ادامه میدادم به خوندن) نویسنده میتونست کمترش کنه واقعا. (بخوام مقایسه کنم با کار اول نویسنده (سوسویی در تاریکی) این کار از لحاظ پلات بهتر بود. چند جایی قابل حدس بود اما مثل سوسویی در تاریکی از همون اول کل پلات رو نمیفهمی. ) افکار درگیر و حرفهای ایزابل راجع‌به مادرها و توقع‌هایی که ازشون میره و افکار شخصی که ممکنه سراغ هر ادمی بیاد از جمله یه مادر رو خوب گفت و نشون داد. در کل این کتاب بهتر از کتاب قبلی نویسنده بود. اضافه گویی داشت، شخصیت پردازیش خوب بود، پلات داستان هیجانی و نفس گیر نبود اما خوب بود.

1_تقریبا ۵۰ درصد اول کتاب که بودم،همش با خودم میگفتم بازم یه رمان تکراری که الکی معروف شده! . 2_اما نیمه دوم کتاب مخصوصا آخراش اصلا ۱۸۰ درجه نظرم تغییر کرد. . 3_از اون کتاباست که یه نفس می‌میخونیش و فکر میکنی دست نویسنده برات رو شده اما... . 4_به‌نظرم این کتاب یه فیلم سینمایی خوب ازش در میاد. . 5_ نثر روانی داره و خسته کننده نیست،توصیفاتش یکم زیاده که من برای اینکه بفهمم ماجرا چیه یکمشو رد کردم نخوندم ولی در کل عالی بود. . 5_کتاب سانسور شده ولی نه اونقدری که نفهمی چی به چیه. . 6_آیا همه از واقیعت فرار می‌کنیم؟همه به خودمون دروغ میگیم ؟خودمون رو گول می زنیم؟فکر می‌کنیم که همیشه آدم خوبی هستیم؟ یا یک سره در حال سرزنش خودمون هستیم و فک می‌کنیم آدم بدی هستیم؟ واقعا ما چی هستیم؟ شاید همه مون به همون اندازه که خوبیم، بد هم هستیم فقط بدی بعضی‌هامون خیلی بیشتره. یا کلا چیزی که ما میگیم خوبه همون چیزه بده که خودمون نمی‌بینیمش؟(مغزم هنگ کرد😂🤯) . 7_خلاصه که من عاشق اینطور کتابام و به بقیه هم توصیه میکنم بخوننش.👋🚶🏻‍♀️ . 150

کمتر پیش میاد تو ژانر های جنایی یا ترسناک و فانتزی یا هیجان انگیز به نکات اموزنده ای اشاره بشه... چند صفحه اخر کتاب که تاکید هم میشه بعد از تموم کردن داستان بخونید واضحتر توضیح میده ، درمورد پرداختن به موضوع «مادر» و مشکلاتش در طی داستان خیلی دوست داشتم این اشاره‌ی به مسائل واقعی رو توصیفات کتاب رو برخلاف نظرات دوستان ، دوست داشتم خیلی زیاد نبود بلکه جزییات فهم کتاب رو بهتر میکنه ... هر ۵۰ صفحه یه حدس درمورد پایان کتاب میزنید که تهش هیچ کدوم درست نیست 😂 من تو دو روز تمومش کردم بنظرم پایان بندی خوبی داشت ، ترجمه هم روان بود توصیه : بعضی قسمتها اگر یک خط هم رد کنی یا نخونی ممکنه دیرتر بفهمی جریان چیه پس یا حوصله بخون🌝

از اون کتاب‌هایی هست که نیمه آخر و صد صفحه ته کتاب حسابی غافلگیرت می‌کنه. توصیف‌های نویسنده نسبت به کتاب‌های دیگه بیشتره اما به هیچ وجه آزار دهنده و اعصاب خورد کن نیستن. از جمله کتاب‌های معمایی بود که واقعا بهم چسبید و از خوندنش لذت بردم. اگه کتاب زنی در کابین ۱۰ رو خوندین و لذت بردین، حیفه که این کتاب رو نخونین و لذت نبرین!

کتابی جذاب که تو چند ساعت تمومش کردم،برای مادرا هم نکاتی رو میگه که کمتر کسی بهش اشاره میکنه،فقط تا وسطای داستان به شدت حس افسردگی و دلمردگی ازش میگیرین که بازم به خاطر قلم خوبش نمیشه رهاش کنین

۱۲۴. میسن" یک سال پیش از تخت‌خوابش دزدیده شده و پرونده‌ش هنوز بازه. درحالیکه پلیس و بقیه از پیدا شدنش ناامید شدن، مادرش همچنان با برگزاری سخنرانی‌ها سعی داره پسرش رو پیدا کنه و جلوی فراموش شدن پرونده رو بگیره. ایزابل قبلها از خوابگردی رنج میبرد و حالا حتی نمیتونه چشم روی هم بذاره تا وقتی پسرش به خونه برگرده. از شوهرش جدا شده و نمیدونه به کی میتونه اعتماد کنه. یک کتاب روانشناسی در مورد حافظه و بیماریهای روانی که باعث شده ایزابل مدام به خودش، خاطراتش و گذشته‌ش شک کنه. اینکه اتفاق بدتری در زمان کودکی ایزابل افتاده که تابحال در خانواده صحبت نشده باعث بدتر شدن اوضاع میشه، تا زمانیکه ایزابل جرات روبرو شدن با خانوادش رو داره. تا قبل خواندن این کتاب نمیتونستم با این جزئیات ترسناک بودن خوابگردی رو برای خود فرد و اطرافیانش تصور کنم. اینکه ندونی چکار میکنی، کجا میری و چکارهایی ممکنه ازت سر بزنه. پایان هیجان‌انگیزی داشت. حتما توصیه میکنم.

این کتاب واقعا برای من جذاب و خواندنی بود. داستان پر از فراز و فرودهاییه که باعث میشه برای حدس ادامه‌اش تلاش کنید، توی ذهنتون داستان پردازی کنید و منتظر درست یا غلط بودن حدستون بمونید. برای من اصلا روند خسته‌کننده‌ای نداشت و با ذوق خوندم. توصیفاتی که میکنه کاملا حس واقعی حضورتون در صحنه کتاب رو ایجاد میکنه و فکر میکنید مثل یک ناظر بیرونی واقعا دارید همه چیز رو پیش چشمتون می‌بینید. ارزشش رو داره ک بهتون پیشنهاد میکنم اگر زندگی کردن در زندگی دیگران رو دوست دارید، در این کتاب یک زندگی خاص رو تجربه کنید.

کتاب از نظر داستانی به شدت پخته و ماهرانه عمل کرده ، به گونه ای که هم در ابتدا هم در میانه و هم در پایان مسیر انتظارات خواننده را آنگونه که باید برآورده می کند . کتاب از آن کتاب هایی بود که من رو به خود معتاد کرد و اکثر زمان های آزادم رو به خودش اختصاص داد . قسمتی از فصل پایانی کتاب رو دوست دارم اینجا براتون بیارم : «گفته بودم این قصه نیست زندگی منه ! اما آیا تمام زندگی مان فقط داستان هایی نیستند که برای خودمان تعریف می کنیم ؟ داستان هایی که آنقدر واضح و واقعی می شوند که سرانجام خودمان هم باورشان می کنیم»

داستانی که در ابتدا فقط یک آدم ربایی ست وسعت پیدا می کند و در آن جنایت وغافلگیری های زیادی راعیان می کند،ترجمه خوب و روانی هم داشت.توضیحات زیاد داشت ولی به روند داستان کمک می کرد.

نمی‌دونم چرا اخیراً هر رمانی که میخوام بخونم پر از توصیفات اضافه و حوصله سربره، شاید هم سنم بالا رفته نمی‌تونم مثل سابق آسمون ریسمون بافتن نویسنده رو تحمل کنم. تازگیا در حدی رد دادم که وقتی کتابی رو شروع میکنم و بعد از خوندن یک سومش می‌بینم زیادی کشداره، بی خیال بقیه‌اش میشم و میرم خلاصه داستانش رو از اینترنت می‌خونم که بفهمم تهش چی میشه🙈 (مثل همین کتاب، که اگر تونسته بودم ادامه‌اش بدم غافلگیری نسبتاً خوبی داشت، هرچند مقصر اصلی رو زیاد خوشم نیومد). واقعاً غم‌انگیزه که کارم به اینجا رسیده، جالبه درس عبرت هم نمی‌گیرم که قبل از خرید کتاب مطمئن بشم زیاده‌گویی نداره و بعد بخرم. اگه اشتباه نکنم حجم اکثر کتاب‌های آگاتا کریستی (نویسنده محبوبم) نصف کتاب‌های جنایی-معمایی فعلیه و به نظرم از بیشتر اون‌ها هم یک سر و گردن بالاتره. اگه کریستی می‌تونه در نصف این صفحات، اثری به یادماندنی خلق کنه، چرا بقیه اصرار دارن تک تک آجرهای همه ساختمون‌ها، دونه به دونه برگ‌های هر درخت و حتی طرح آج کفش شخصیت‌ها رو شرح بدن تا جایی که خواننده‌های کم حوصله‌تر مثل من رو به جنون بکشونه؟!

ترجمه خوب و روون بود. داستان هم خیلی خوب بود کشش و جذابیتش از نیمه دوم خیلی بیشتر شد. نیمه اول کتاب یه سری توصیفات اضافی و زیادی داشت که بعدش خیلی کمتر میشه و روایت داستان سریع تر و جذابیت و کشش داستان بیشتر میشه. در کل موضوع و فضاسازی خوب و قابل باوری داشت من باگ‌ خاصی داخلش ندیدم و پیشنهاد میکنم بخونید.

وااااااو عالی بود! داستان و تمام گره های معما ها، شخصیت پردازی ، سردرگمی و افکار متناقض و منطقی شخصیت اصلی ، فلش بک ها، توصیف ها، خدایا همش عالی بود. تصمیم گرفتم بقیه کتاب های نویسنده رو هم بخونم، البته کتاب سوسویی در تاریکی رو خونده بودم که اون هم عالی بود. اگه این ژانرو دوس داری از دستش نده. البته معمای ویلن رو همون اواسط کتاب متوجه شدم ولی باقی معماها و پریدن از این مظنون به اون مظنون همچنان تا پایان کتاب ادامه داره. نثرش روانه و ترجمه خیلی روان و عالی بود.

مثل همیشه، شخص نهایی که آخر ماجرا رو میشه هیچ ربطی به تمام ماجراهای طول داستان ربطی نداره. منکر گیرایی داستان نمیشم ولی اینو یه جور خیانت به خواننده میدونم که ۵۰۰ صفحه اینور اونورش کنی و در نهایت از ناکجا یکیو رو کنی.

داستان خوبی داشت از نظرم متفاوت بود از خوندنش لذت بردم فقط یکم توصیفاتش بیش از حد بود

جذاب بود و کشش خوبی داشت

موضوع داستان جذاب بود اما بعضی قسمت ها کشدار می شد که شاید می شد مختصر باشه.

سرگرم کننده برای یک روز پراز خستگی

عالی و بی نظیر بود نویسنده خیلی خوب زن و مچنقش مادر و عذاب وجدانش رو به قلم کشیده