نظرات کتاب مسخ
کتاب مسخ اثر صادق هدایت

کتاب مسخ

انتشارات:طاقچه
امتیاز:
۳.۶از ۴۸۸ رأی
۳٫۶
(۴۸۸)

نظرات کاربران

Pūyān
پیشنهاد می‌کنم آثار کافکا رو یا اگر می‌تونید به آلمانی بخونید و یا اگر نه، ترجیحاً ترجمه‌ی مستقیمی که از این زبان بوده و مترجمش هم به اندازه‌ی کافی به ادبیات هر دو زبانِ آلمانی و فارسی تسلّط داشته رو بخونید. چون کافکا در آثارش از نهایت توان زبان آلمانی بهره برده – مثلاً ایهام‌های بسیاری رو با استفاده از واژگانی که چند معنا دارند ایجاد کرده و یا حتی خودش واژگان جدید ابداع کرده (نظر به این که زبان آلمانی هم توان واژه‌سازی بسیار بالایی داره) – و اصلاً همین‌طوریش هم اگر دو ترجمه‌ی متفاوت از یکی از آثار این نویسنده رو بخونید، انگار دو اثر متفاوت خوندید و هر مترجم با توجّه به برداشت‌های شخصی خودش یک چیزی نوشته! دیگه چه برسه به این که مترجمی بیاد و یک دور از آلمانی به مثلاً فرانسوی ترجمه کنه و مترجم دوّمی پیدا بشه که تازه از فرانسوی به فارسی ترجمه کنه.
narin
سلام آقا این سایت مورد اطمینانی هست که من کتاب سفارش بدم
sama
حالا شما آلمانیشو داری؟
زهرا
این نکته درست و به جا است و برای هر کتابی هم درست است ترجمه مثل دست به دست کردن یک گلوله برف است تو هر جابجایی یک مقدارش از دست میره. ولی خب خیلی کتاب ها مثل بعضی آثار روسی هم ترجمه مستقیم ازش دسترس نیست و زبانهایی مثل آلمانی و روسی هم خیلی در بین ما رایج نیست بنابراین کاچی بهتر از هیچی است دیگه 😉
mourner9R
کتاب عالیه فقط یه سوال. چرا اسم صادق هدایت از اسم کافکا روی جلد بزرگتر نوشته شده ؟😂😐
مرتضی
اینطوری بفروش تره
sara98
چون ترجمه اش عالیه تقریبا سبک نویسندگی شون مثل همه
-Dny.͜.
دیقا سوال منم بود 😸
mostafa
مسخ:( توضیح کامل"قبل از خرید کتاب پیشنهاد میکنم بخوانید) ▪︎اول از همه باید بگم که تعداد مشکلات ویرایشی این کتاب نسبت به حجم کم کتاب خیلی زیاد بود ▪︎ترجمه اصلن روان نبود وباعث گیج شدن خواننده میشد. پر بود از کلمات قدیمی که امروزه به شدت کم کاربردند، در حالی که میشد با جایگزینی این کلمات با کلمات رایج امروزی ، خوندن کتاب رو راحت و روان تر کرد. اگر دایره لغات قوی ندارید در حین خوندن کتاب نیاز به یک فرهنگ لغت پیدا میکنید.(حتی اگر معنی کلمات عجیب ان را بدانید باز هم به دلیل رایج نبود خسته و کسل میشید از خوندن این کتاب و اصلن احساس راحتی نمیکنید.... در مقایسه با سایر ترجمه هایی که توی طاقچه موجوده این واقعا روون نبود ▪︎کتاب ماجرای عجیبی و حتی کمی ترسناکی را داشت، اما فاقد گره یا جذابیت و گیرایی یا پایان فوق العاده بود، بلکه داستان به شدت خطی روایت میشد. ▪︎برخلاف نظر بعضی از دوستان باید بگم تصویرسازی این کتاب به شدت ضعیف بود، طوری که واقعن نمیشد تصویر درستی از موجودی که شخصیت اصلی به آن تبدیل شده بود و یا اتاقی که در ان زندگی میکرد را بدست اورد. و این موضوع شما رو کمی سردرگم میکنه. در واقع این کتاب ظرافت یک اثر هنری را نداره اما شیوه بیان موضوع اصلی شاهکاره(البته شاید این مشکل مربوط به ترجمه باشد نه متن اصلی) ▪︎اماااا مفهم اصلی که نویسنده قصد بیان اون رو داشت واقعن قشنگ و در بهترین حالت ممکن بیان شده بود، به شدت خلاقانه و نمادگرایانه بود به طوری که اگه سطحی به کتاب نگاه کنید اصلن متوجه حرف اصلی داستان نمی شوید. اتفاق افتادن دو مسخ در این داستان یکی برای شخصیت اصلی که ظاهری است و دیگری برای خانواده او که باطنی و به شدت بدتر و وحشتناک تر است و همچنین موضوع تنهایانسان معاصر که پس از اینکه کاراییش را از دست داد مانند یک حشره دود انداخته میشع ، و حتی موضوع نامهربانی دیدن از کسانی که حتی فکرشان هم نمینوانید بکنید واقعن قشنگ در داستان جا داده شده بود. ▪︎ در واقع در این داستان شخصیت اصلی فقط ظاهرش تغییر کرده بود اما همچنان باطن خود را حفظ کرد اما این اطرافیان او بودند که در باطن خود دچار مسخ شده و به حیوان تبدیل شده بودند. و در اخر او را ...... در اخر به کسانی که معتقدند که کتاب پوچ و بی معنی بود پیشنهاد میکنم نقدی که سایت "نقد روز" در رابطه با این کتاب نوشته است را بخوانید تا کمی از مفاهیمی که پشت متن ساده داستان پنهان شده را متوجه بشوید
faraz
ممنون توضیح شما برای من بسیار مفید بود . شاهکار یعنی همین ، اینکه یک‌لحظه باعث بشه انسان فکر کنه و تاملی دوباره داشته باشه و‌ باعث تلنگری بشه .
کاربر مارتیا
سینا جان حرفتون صحیح
حمیدرضا
شما نمی گفتی بهتر بود جناپ، اولا کتاب رایگانه، دوماً هدایت همون زمان زندگی میکرد که به قول شما "کلمات قدیمی" استفاده میشد، پس چطور از کلمات امروزی استفاده میکرد؟ لابد هدایت هم مسافر زمان بوده ما خبر نداشتیم..
mohammad
این اثر تکان دهنده کافکا در نظر من عیان کننده عمق ناعمیق روابط انسانی است. تمام علاقه و محبت خوانده به شخصیت اول داستان در پشت کارکرد و منافع ای که او برای ایشان دارد نهفته است و به محض اینکه منافع برای نافعان تمام شد (ناتوانی قهرمان داستان در برآوردن نیاز های اقتصادی و رفع مشکلاتشان خانواده ) در حقیقت درحکم تمام شدن خود فرد است و شخص بدون منافع ای که برای ما دارد هیچ نیست و موجودی زاید است که باید از بین برود. این از نتایج اقتصاد سیاسی و مالکیت خصوصی است که افراد را برای همدیگر به مثابه کالا در آورده و همین که مصرف شدند دیگر زباله اند و نیازی به آنها نیست. و به کشنده تمام روابط انسانی و تبدیل صرف آنها به روابط سود محور مبدل شده. اما پیشنهاد میکنم که اگر قصد مطالعه این اثر بسیار مهم و تاثیرگذار را دارید این ترجمه را انتخاب نکنید ترجمه علی اصغر حداد را بخوانید. این حرف به معنای رد هدایت نیست بلکه سخنم اینست که نهضت ترجمه ایرانی در آن زمان در ابتدای کار خود بوده و هنوز به تعبیری در کودکی به سر میبرده و تمام مترجمان آن زمان هنوز با چم و خم این امر خطیر آشنا نبودند و این ضعف در کار همه آنهاست.
گابو
برای روز مبادا حاجی به مذهب هم معتقد بود.اگر چه خودش میگفت:کی از آن دنیا برگشته?اگه راست باشه.و مثل عقاید سیاسیش به آن دنیا اعتقاد محکمی نداشت.مگر با پول نمیشد حج و نماز و روزه را خرید?پس هر کس پول داشت دو دنیا را داشت.اما مذهب را برای دیگران لازم میدانست و در جوامع تقیه میکرد و به ظواهر میپرداخت.به همین علت در ماه محرم توی تکیه ها و حسینیه ها و مجالس روضه خوانی در صدر مجلس جا می گرفت.....! این متن مال کتاب حاجی آقا هدایت هستش که دلم نیومد بی نصیب کنم شما رو ولی چون اون کتاب تو طاقچه نیست اینجا نوشتم.....حتما بخونیدش..❤
سید حمید رضا تفتی
بعلاوه تجربه های نزدیک به مرگ که با عنوان nde موضوع پوژهش بوده و در ایران در برنامه زندگی پس از زندگی رویشان کار شده یک از هزاران شواهد وجود عالم فراتر از دنیاست...
سید حمید رضا تفتی
متاسفانه یک سری شبهات بدوی و ساده‌لوحانه رواج یافته و بزرگواران زحمت یک سرچ گوگل به خود نمی دهند 😢😕
کاربر ۳۰۴۷۰۶۵
👌👌👌
حمید
روایت غریبی ست. درد جدا ناشدنی بشر. منفعت طلبی. مسخ روایتی است از پستی انسان هنگامی که تنها به منافع خویش بها میدهد و همه چیز را در سایه ی سود خودش میخواهد. اگر برای من نیست دنیا نباشد. و کافکا چرا انقدر تلخ این سخن خود را پردازش میکند؟ تنها در مسخ کافکاست که مخاطب داستان چنین موجود کریه المنظری را از انسان پست بیشتر دوست میدارد. انسانی که شبیه آن کم در این دنیای خاکی نزیسته است. صادق هدایت در انتخاب کتابی برای ترجمه بسیار ظرافت به خرج داده هر چند که به علت نوپا بودن ترجمه در آن زمان ،کیفیت ترجمه چنگی به دل نمیزند.
Ali Baghi
مسخ که به نظر بسیاری از منتقدان غربی و شرقی اول کتاب کافکا و به نظر بعضی جهان است و خوشبختانه ترجمه به فارسی آن بدست بزرگمردی چون هدایت که خود فیلسوف و نویسنده و...بود صورت گرفته. به نظر بنده از آنجایی که آثار کافکا به نوعی به تفکرات هدایت شبیه است این سعادتیست که بهترین شخص ممکنه این اثر را به فارسی برگردانده.البته بنده این کتاب را بیش از بیست بار خوانده ام.اثار کافکا فقط یک رمان سرگرم کننده نیست بلکه در عین حال فلسفیست.اثار کافکا شبیه آثار آندره ژید و مثلاً رمان سکه سازانش فلسفی هستند.برای درک و فهم منظور نویسنده اولا بایستی انسان انواع رمان ها را سالها خوانده باشد و اصولاً سبک شناسی را نیز بداند.مثلا این رمان همانند رمان پر اثر ماتیسن نیست که یک کتاب عشقی پر کشش است.خیر آثار کافکا همانند آثار خود هدایت رمان یا نوول ساده نیستند.خواننده مبتدی مسلما برایش این کتابها کششی ندارند.ولی پس از سالها رمان خوانی و سبک شناسی اثریست که هرکس نخوانده مسلما هر چه هم که رمان زیاد خوانده باشد آنوقت است که احساس کمبود و نا آگاهی میکند.و در آخر سپاسگزارم از طاقچه که با هوشیاری و خردمندی در انتخاب کتابهایش یک فرد کتابخوان را تأمین فکری مینماید.ممنونم
eLF
کتاب مسخ فوق‌العاده است و گویایه زوایای پنهان شخصیت انسان است. کافکا وام گیرنده داستایفسکی با یک شخصی سازی فوق‌العاده است که هیچ نمیتوان گفت که کپی کرده است بلکه فقط راه آن نویسنده بزرگ را در بهترین نوع ادامه داده است. در مورد ترجمه باید گفت که تجربه به آموخته که نویسنده ها مترجمان خوبی نیستن، چون حس نویسندگی اجازه نمیدهد که مترجم به متن وفادار بماند.
sajiw
بهتون پیشنهاد میکنم که حتما حتما زندگی نامه ی کافکا رو بخونید . در این صورت با بند بند وجودتون کتاباش رو درک میکنید.مسخ یعنی فوق العاده تر از اینم هست.عاشق این کتاب شدم همراه با غم کافکا که تو این کتاب نهفته بود.
Omid r kh
. (نظر روی ترجمه ی فرزانه طاهری داده شده) مسخ را که میخوانی، پرتش میکنی گوشه ای، کناری، سمتی، و میگویی چه مضخرف! پرتش کردم و گفتم چه مضخرف! چجوری این بابا کافکا اینقدر اسم در کرده؟ (محاکمه اش را که عاشقم کرد نخوانده بودم، وگرنه آنقدر ها هم کفر نمیگویم که) اصلا این داستان ریزه میزه هم شد رمان؟ خلاصه یکمی هم فحشش دادم و یک کمی هم گفتم اصلا این داستان معنایی هم داشت، بچه بودم دیگر، نفهم! جخ پنج شش ماه بعدش رفتم سراغش، البته این بار نه با ترجمه ی علی اصغر حداد، که دوست تر دارمش، با ترجمه ی همین خانم طاهری. کتاب هم تک افتاده بود توی کتابفروشی و هنوز بعد یک سال و اندی ازش دوباره نیاورده است و جاش در کتابفروشی خالیست. خدایی بود که چشمم این را بگیرد و بخرم. از قصد خریدمش البت، کار بکت را، همین ننامیدنیِ نشر چشمه را، خوانده بودم و باز فحش داده بودم که آخه این که فلسفه است نه رمان، بچه بودم دیگر، نفهم! بعد البته دوزاریم افتاده بود که نصف باقی کتاب نقد است و من هم آن دوره، همان دوره که بچه بودم دیگر،نفهم! عادت داشتم کتاب خریده را تا ته بخوانمش. تا ته خواندمش و از نقد ها سرم نشد، گفتم باشد، میروم میفهمم دکارت کیست و ابزورد چیست و این خزعبلات، بعد می آیم سراغت، رفتم چندتایی نظریه خواندم و برگشتم و ننامیدنی را باز خواندم و این بار نیمچه ای ملتفت شدم. اصلاً همین شد که این نسخه ی مسخ را خریدم، چون 340 صفحه بود و فقط 77 صفحه اش رمان، بله بله، جدن نظرم عوض شد، جخ فهمیدم این مسخ و گرگور زامزا یا سامسا، همچین الکی هم نبوده، اما آن روز هم نمیفهمیدم، بچه بودم دیگر، نفهم! فقط یک چیزی را نفهمیده بودم و فکر میکردم عجب چیط محسور کننده ایست. خودتان لابد قبل من توی ذهنتان گفته باشید، بچه بودی دیگر، نفهم! گذشت، تا این هفته باز گفتم دوباره خواندنش خالی از توفیر نیست، بچه ام دیگر، نفهم! نمیفهمم خواندن چیز جدید بَه زِ چیز تکراریست. القصه اینکه الان خواندمش و حس میکنم با این نقد های فمنیستی و برساخت گرایی و نمیدانم چه و چه، خیلی شاهکار است و غول. جخ یادم می آید حج ممد حسن شهسواری(پسرخاله نیستیم ولی خب) توی این کتاب جدیدش، یعنی یکی قبلی تر ازین جدیده اش، حرکت در مه، گفته بود که: اگر دیدید کتابی را پس از صد سال همچنان میخوانند، بفهمید در درجه ی استادی نوشته شده، اما اگر دیدید کتابی را پس صد سال نه تنها میخوانند که نقدش هم میکنند و سرش بحث و نظر دارند، بفهمید در مرحله ی نبوغ نوشته شده است. حالا شما قاضی، من مگر بحث نکردم سر این مسخ؟ پس حرفم را بپذیرید که نبوغ آمیزست، نپذیرفتید هم خیالی نیست، بچه ام دیگر، نفهم!
Ash
دوست کتابخوان من، با تشکر از نظرهای جالبتان برای کتابها، مزخرف درست است، نه مضخرف!

حجم

۰

تعداد صفحه‌ها

۷۱ صفحه

حجم

۰

تعداد صفحه‌ها

۷۱ صفحه

صفحه قبل
۱
۲
...
۲۳صفحه بعد