کتابهای فردریک بکمن جوریه که تا وسطای داستان حوصله ت از خوندنش سرمیره واز خودت میپرسی که چرا داری وقتتو سر این کتاب هدر میدی؟! اما وقتی کتاب تموم میشه و وقتی که اشکاتو پاک میکنی باخودت میگی:ای کاش تموم نمیشد چون به همین زودی دلت برای همه اون آدمها تنگ شده!برای بریت_ماری,برای السا,برای مادربزرگ,برای اُوِه دوست داشتنی,وبرای همه آدمهای خوبِ دنیای بکمن که حالا تو هم باهاشون زندگی کردی! . پ.ن:میخندم و دردامو میشمارم...تلخه ولی شاید دلم وا شه...وقتی برای غصه هام جا نیست...دیوارو هل میدم غَمام جا شه... . پ.ن2:هراتفاقی که بیفتد,هرجا که باشد,همه خواهند دانست: بریت_ماری اینجا بود...

🐉_بریت ماری اینجا بود / سومین اثری که از فردریک خوندم.... موقع خوندن کتاب مادربزرگ سلام رساند و گفت متاسف است.| به قلم این نویسنده علاقه مند شدم موقع خوندن مرده به نام اوه | عاشق دست به قلم نویسنده شدم و حالا با تموم شدن این رمان.... برای خوندن این کتاب خیلی هیجان زده بودم مخصوصا با تعریفایی که ازش شنیده بودم و موضوعی که با فوتبال گره خورده بود.... شخصیت اصلی یه آدم غیر قابل تحمل بود... طولانی بودن کتاب برای من نوید یه پایان شگفت انگیز بود... که البته حاصل نشد /: یه پیرزن اعصاب خورد کن که توی زندگیش برای دل بقیه زندگی کرده و خودش لذتی از زندگی نبرده.... وارد یه روستا میشه و کم کم اخلاق و رفتارش تغییر میکنه.... چیزی نبود که انتظارشو داشتم.... و چیزی نبود که بخوام بهتون پیشنهاد خوندنشو بدم.... قبل از اینکه بیام و نظرمو بنویسم.... رفتم یه نگاه به نظرای دیگه ی این کتاب کردم و دیدم اکثرا ازش تعریف کردن و گفتن که از بقیه ی رمانای بکمن بهتره /: راستش با خوندن نظراشون یه کم دو دل شدم.... ولی نظر خودم این بود که مردی به نام اوه به شدت قدرتمند تر و خوندنی تر بود مفهوم کلی داستان آموزنده بود.... اما کتابی نیست که بتونید جذبش بشید.... # بریت _ماری اینجا بود

کتاب درباره ی زنی حدودا 60سالست که تمام سال های زندگیش آدمی غیر اجتماعی بوده ولی ناگهان بدون این که دقیقا تصمیم بگیره همه چیز عوض میشه و باعث میشه بریت ماری بالاخره اعتماد به نفس دنبال‌کردن آرزوهاشو پیدا کنه😍😍 کسی که سال ها علایق دیگران رو دنبال کرده حالا وقتشه بفهمه خودش به چی علاقه داره😊😊 این کتاب شخصیت و افکار یه آدم غیر اجتماعی که برای هیچ کس دوست داشتنی نیست رو خیلی خوب به نمایش میذاره . و در واقع وقتی تمام میشه دستشو رو شونت میزاره و میگه گاهی وقت ها فقط باید دل بکنی رفیق... آرزوهات منتظرن که بهشون برسی😉😉

چقدر دلم برایت تنگ شده برات ماری😔 این کتاب مخصوص کسایی که سبک نگارش فردریک بکمن و دوست دارن همیشه از آخر به اول میاد، یعنی اول داستان هیچی نمیفهمی و اخر داستان تازه به نقطه شروع شخصیتها میرسی و من بسیار زیاد بریت ماری وسواس و دوست داشتم

هم رمان خوبه وهم ترجمه خوبی داره امیدوارم از خوندش لذت ببرید

خیلی خوب بود.پیشنهاد میکنم حتتتتماااااا بخونید. عالییییی.و ترجمه هم به نظرم خوب بود.

عالی. اصلا هم خسته کننده نبود. ممنون از طاقچه🌷🌷🌷

یه کتاب خوب ، عالی بود

هر وقت میگه بریت-ماری لپش رو گاز گرفت؛ هی تلاش میکنم ببینم چطوری آدم میتونه لپشو روگاز بگیره. شما هم همینطوری هستین؟

یک دوستی گفته بود که شبیه به مردی به نام اوه هستش شاید از لحاظ شخصیتی شباهتی بهش داشته باشه اما تفاوت هایی هم داره ولی چیزی که هست اینه که من فکر میکنم خوبه که آدم با شخصیت های مثل اُوِه و بریت_ماری آشنا بشه مگه دنیا چقدر قراره طول بکشه که ما با آدم‌هایی که ساده مهربانی میکنند آشنا نشیم و از مصاحبت با اونها لذت نبریم ؟ ☺