نظرات کتاب تاسیان
کتاب تاسیان

کتاب تاسیان

۲٫۴
(۱۱۷)

نظرات کاربران

کاربر 303842
داستان منسجم و کاملی است. نقر روان و گیرایی دارد. مخاطب به آرلمی وارد فضای داستان شده و به آرامی در آن پیش می رود. همچون روایت که در میان خاطرات گذشته به دنبال ردپایی از خود و زندگی از دست رفته شان، می گردد.
کاربر Anna
باتوجه به این که داستان بسیار فضای تاریکی داشت اگر از این دیدگاه نگاه کنیم داستان پردازی و فلش بک های ک داشت عالی بود ولی در کل یک فضای خاکستری در داستان حاکم هست که من و به شخصه ترهیب نمیکرد برای ادامه دادن و باعث میشد دلزده بشم البته که این تیپ داستاها طرفدار و خانندگان خودش رو هم داره ولی سبک مورد علاقه من نبود میتونست از سرد بودن مطالب کمتر کنه
sadeghi
با امید موفقیت برای نویسنده گرامی
حمید
داستان تاسیان نمونه ای از یک ایده و خط طرح خوب برای داستانه. زاویه ی دید درست و حسابیه. سوژه خلاقانه ست. داستان از پدر و شرایطش شروع میشه و در زمان مناسب با مادر برخورد میشه و راوی آرام آرام اطلاعات رو در اختیار مخاطبش قرار میده. نسبت به زمان برخورد مادر و عکس العمل راوی نسبت به او فلش بک طولانی که به کودکی زده میشه توجیح شده ست. زبان داستان روانه. راوی از قضاوت راجع به کاراکترهاش خودداری کرده و جالب اینجاست که خیلی جالب اجازه ی قضاوت رو از مخاطبش هم صلب میکنه. در مورد قضاوت در داستان، نویسنده حق دخل و تصرف نداره. اما با توجه به این که شخصیت ها پدر و مادر راوی هستن نشون دهنده ی تعصبی هست که راوی بر پدر و مادرش داره. علاوه بر اینکه نوعی قضاوت شخصی و زیر پوستی از شخصیت ها در روند داستان حس میشه . این نکته به نظرم خیلی جذابه. راوی داستان دختر هست اما از رفتار دخترانه در برخورد با اتفاقات تقریبا شکل نگرفته. ترس و وحشت یک دختر در قیاس با حد و اندازه ی اتفاقات وحشتناک داستان غیر قابل باور به نظر میرسه. برخوردهای راوی دحترانه نیست. فقط یک جا اون هم در اتفاقات زیر زمین نشون داده میشه که از موش میترسه و حاضر نیست پا روی زمین بذاره. اما در مهربانی برخورد او با پدر و مادر و وابستگی به اون ها حس دخترانه ای احساس میشه. برخورد پایانی مادر و دختر به نظر عالی میاد. واقع گرایانه ست. شاید انتظار نمیرفت اما نسبت به شرایط روانی حاکم بر داستان خوب جا افتاد. فقط یه جاهایی داستان از نظر منطقی لنگ میزنه. هرچند در زمان کودکی تلاش شده تا داستان از نگاه یک دختربچه کمی از واقعیت فاصله داشته باشه مانند حالت سورئالِ ماندن در انباری به مدت طولانی و اتفاقات داخل اون
0
کاربر 86311
داستان شروعی دارد که به نظر میرسد در پی بیان رابطه پدر، فرزندی است ولی با حضور مادر در فروشگاه به رابطه خانوادگی میرسیم. موضوع و انتخاب رابطه خانوادگی خوب است. زبان داستان چندان پخته نیست، جمله های طولانی ، استفاده مکرر از" و" برای اتصال همین جمله های طولانی ، عدم استفاده از پل تداعی برای چفت کردن رفت و برگشت های زمانی را میتوان از موارد ضعف زبان و نثر برشمرد. به اضافه این که استفاده از فلاش بک ها آن قدر طولانی است که داستان را از ریتم می اندازد، بهتر است فلاش بک ها به پاره های کوتاهتری تقسیم شوند و لابلای زمان حال در داستان قرار بگیرند. شخصیت پردازی پدر و مادر قابل قبول است، ولی فاصله شش سله یعنی از نه سالگی تا پانزده سالگی دختر ، زمینه ای برای فرار مادر فراهم نکرده که باورش کنیم. در مجموع داستانی است که قصه خوب و شخصیت های جالبی را ارایه میکند ولی نیاز به بازنویسی و ویرایش دارد تا تبدیل به یک داستان خوب شود.
hamed
یکی از بهترین داستان های مجموعه
ازاده
داستان تاسیان، شروع با اتفاقی شروع میشه که ادامه داستان رومیندازی.برگشت به گذشته هم زمان درستی داره، اما روایت گذشته این قدر طولانی میشه که اونو به خاطره نزدیک میکنه، اگه گذشته لابه لای زمان حال قرار میگرفت بهتر بود.لحن راوی درزمان کودکی ش برای خواننده ساخته میشه. فضای انباری واتفاقات اون جا تاثیر گذاری خودش روی خواننده میذاره. وترس یه مادروبچه ملموس هست.اما مردی که چنین کارهایی وحشتناک میکنه چرا توسط پلیس دستگیر نمیشه. شبی که پدر با لباس خونی میاد خونه واتفاقات جنگل به شدت وحشتناک ن.زن همون شب باید با بچه ش بره ورفتنش دیر اتفاق میافتد. این اتفاقات تلخ وکارای پدر روی بچه تاثیر آتی میذاره وباید اثرش را در طول داستان ببینیم اما راوی یک آدم معمولی ست،وبه پدرش هم تعلق خاطر داره. یک خصوصیت مهم داستان شیوه ی بیان داستان توسط نویسنده ست، راوی داستان وتلخ نکرد ه وبی طرفانه روایت گر اتفاقات هست،
اسد.ف
نسبتا خوب و پخته بود
mohajer
نثر گیرا و عالی بود، ولی اکثر نوشته های ایشون تلخه .خدای نکرده آقای نویسنده ،عاقبتشون مثل آقای هدایت و همینگوی نشه صلوات .چون وقتی خیلی تلخ مینویسی بعد کم کم باورت میشه که این دنیای پر از دروغ و فریب و ریا و هزارتا مشکل دیگه واقع جای زندگی نیست
neda zand
بعضی داستانها آدم را حل میکنند در خودشان آدم همراه میشود با ریتم زندگی شخصیتها ،با راوی داستان پل میزند بە گذشته انگار که بداند چه اتفاقاتی در روزهای دور از راوی افتادە... فضاسازی ها عالی بودن و فراز و فرودهای داستان باعث میشد آدم مشتاق شنیدن ادامه بشه و یک پایان پررنگ و پراحساس تونستم کاملا خودم رو جای راوی بذارم وحتی جای مادرش ...

حجم

۰

تعداد صفحه‌ها

۲۰ صفحه

حجم

۰

تعداد صفحه‌ها

۲۰ صفحه

صفحه قبل
۱
۲۳صفحه بعد