نظرات درباره کتاب انباری آبی و نقد و بررسی خوانندگان | طاقچه
کتاب انباری آبی

نظرات کاربران درباره کتاب انباری آبی

۲٫۲
(۱۰۱)
تینا
موضوع داستان جالب بود،شیوه روایی اش هم روان و ساده. روابط پیرمردها ملموس بود همینطور شیوه منحصر هرکدوم شون در برخود با نسل جدید و جوون جالب بود. انباری آبی،نماد جالبی بود؛فضایی برای تجدید دیدار آینده و گذشته. تشبیه گشتن سارا لابلای خرت و پرت ها به (بیرون کشیدن انگشتری در چاه فاضلاب) تلخ بود و قابل تعمق... یادگاری ها و تعلقات گذاشته که میتونن به مثابه اشیای قیمتی و با قدمتی باشن که ازدل گذشته بیرون کشیده میشن ولی انگیزه سارا برای پیدا کردن تکه هایی از گذشته،هویت خودش و پیوند بیشتر با شخص جدیدی بود که وارد زندگیش شده بود. شخصیت ناصر برام ملموس بود و شخصیت زهره بعنوان نقشی که در گرمابخشی و درک کردن بچه ها داشت قابل توجه و تصور بود. از قسمت جلسه خواستگاری و نگاه خریدارانه ناصر نسبت به حمید و آدم شناسی اش خیلی خوشم اومد و تحلیلی که درست از اب دراومد؛ (حمید مردی نبود که خیانت کنه) ماجراهای داستان ،ماجراهای روز این دورانه و یکی از دلایل جالب توجه بودن اثر همین بود.
Djavad Hosseini
میتونست یک داستان بلند با جزییات بیشتر باشه
samaneh84
جالب بود
مريم
خوب بود
neda zand
انباری آبی ،نمادی از خاطرات دور و رنگ و رو رفتە کە هم میتونه منبع امید باشه برای کسی که باوجود داشتن دو بچه ،عاشق کس دیگه ای شده و سرشار از زندگیه و هم نماد یٲس برای پدری که هیچ چیزی برای از دست دادن نداره و منتظره مرگه و حتی داستان ساختگی تعریف میکنه که سرطان گرفتە شاید بە دنبال اون امیدیه که در دوستش دیده وشاید بخواد بیشتر مورد توجە باشه مثل رابطه ی زنش با سارا ... وشاید نشٲت گرفته از حس حسادتی باشه که به جوونا صرفا به خاطر جوونی و امید به زندگی اونهاکه چندجابهش اشاره شد وچون خودش پیر و ناتوان شده این حالماونها رو احمقانه میدونه و نمیدونم شاید با داستان سرطان داشتنش محبت بیشتری بە سمت خودش جلب کنه و شاید تٲکیدی باشه بر اینکه آخر همه پیری و بیماری و مرگه و اینطوری خیانت دخترش به همسرش رو سرزنش کنه و دیالوگ آخر که همراه شدن پدر با حس نشاط و امید دخترش که همون سروسامان دادن به انباری باشه رو نشانه ی این میدونم که پدر میخواد به احساسات دخترش رنگ یٲس بده چون در ابتدا تمیز کردن انباری رو کار بی فایده ای میدونه!
ali
خوب بود
الناز
داستان پر کشش و جذابه . ولی خرده داستان هایی که تعریف میشه در نهایت بدون سرانجام مشخصی رها میشن! سرنوشت زندگی سارا و حمید چی میشه؟ رابطه جدید سارا به کجا میرسه؟ ناصر هیچ عکس العمل مشخصی به خیانت دخترش نشون نمیده و بدون دلیل ماجرای مریضی ساختگیش رو مطرح میکنه!
yaser.kabibi
داستان ساده و بی تکلفی بود ارتباط خواننده با متن و محتوای داستان به دلیل روایی بودن ان راحت و اسان است و خواننده تا اخر داستان همراه است و خسته و کسل نمی شود فلاش بک های گذشته ناصر در متن داستان جالب بود منتهی ایراد بزرگ داستان عدم شخصیت پردازی موثر ناصر بود میشد بهتر و عمیقتر روی شخصیت و هویت ناصر مانور کرد در ضمن یه نوع تصنع در سارا وجود داشت
e.king
داستان جالبی بود اما به عنوان خواننده نمی توان ارتباط برقرار کرد و صحنه های داستان را زیبا تصور کرد
parissa
به نظر من داستان جالبی از دو دوره ی مختلف از زندگی انسانی بود....دوره میانسالی که داستان سارا باشه و دوره کهنسالی که ناصر باشه.... هر دو وارد دورانی از بی حوصلگی و یکنواختی شدن و هر دو میخوان کمی هیجان و یا اتفاق جدید تو زندگیشون پیش بیاد.. سارا. خیانت کرده و با آدم جدیدی دوست شده و پدرش از موقعیتی که براش پیش اومده (اومدن سارا به ایران) استفاده کرده و اتفاقی دروغین رو برای فرار از ترس از مرگ رو برای دخترش بازگو میکنه و نیاز به جلب توجه و محبت از طرف دخترش حس میکنه.... عنوان داستان خیلی خوب انتخاب شده چرا که هر دو شخصیت داستان تو اون انباری میخوان از احساسی که دارن فرار کنن هم سارا که میخواد کمی به گذشته برگرده و هم ناصر که به فکر گفتن دروغی به دخترش میشه و به نحوی هر دو میخوان از حال فرار کنن و اینجوری هر دو به هم احساس نزدیکی و صمیمیتری پیدا میکنن....داستان کمی کسل کننده پیش میره که به نظر من به خاطر خود شخصیت های داستانه که نسبت به زندگیشون به شکل کسالت بار نگاه میکنن و همین احساس هم داره به خواننده منتقل میشه.... پایان داستان رو دوس داشتم چون دقیقا اون انباری به مکانی برای فرار از حال و دغدغه های زندگی هر دو شخصیت تبدیل شده و مثل این میمونه که با ترتیب دادن به خرت و پرتهای چندین و چند ساله که کلی خاطرات زهره رو هم با خودش حمل میکنه دو شخصیت احساس میکنن که میتونن کمی از زندگی حال خودشونو هم جمع و جور کنن. چیزی که بارها و بارها برامون اتفاق افتاده و میخوایم با ترتیب دادن به مثلا اتاق یا انباری یا تعویض دکوراسیون میخوایم کمی تغییر تو حال و هوامون ایجاد کنیم..... ممنون از نویسنده عزیز
کاربر 14799
ایده اولیه داستان خوب و بکر بود ولی میتونست خیلی بهتر ساخته و پرداخته بشه شاید اگر نویسنده کمی بیشتر رو داستانش کار کرده بود میتونست خیلی بهتر و موفق تر از چیزی که الان در اومده در بیاد در مجموع داستان بدی نبود فقط چند جا سکته داشت و نمیتونست با یه ریتم ثابت خواننده رو تو داستان نگه داره که اونم با کمی ویرایش قابل حل خواهد بود
خالد
یه داستان جالب که خوب پرداخت شده بود. زندگی کسالت بار یه پیرمرد و دغدغه هاش و دخترش که از آمریکا به دیدنش می یاد. طرح داستان نو بود و نویسنده موفق شده بود به خوبی شخصیت و زندگی ناصر رو شرح و توصیف بده.توصیفاتی در حد نیاز که خواننده رو خسته نمی کنه. نقش سارا و دلیلی هم که برگشت ایران هم کلیشه ای نبود و نویسنده به خوبی تونسته بود قدم به حیطه ای نو بذاره(هر چندای کاش ناصر کمی غیرت بیشتری با خرج می داد که البته با توجه به شخصیتش، این کار بهش نمی اومد). اسم داستان هم تناسب خوبی داشت و خواننده می فهمید چرا انتخاب شده که با توجه به نامگذاری نسبتا بی ربط بیشتر داستان های این دوره،نکته مثبت دیگه ای به حساب می یاد. داستان شروع و پایان مناسبی هم داشت و از این بابت واقعا باید ممنون نویسنده اش بود.
کاربر 70214
داستان بدی نیست. اما در سطح جشنواره نیست...واکنش پیرمرد هم که پشت آیفون می بیند دخترش بی خبر از خارج برگشته هم ساده و ابندایی است ...
Milad
مرگ اندیشی و بی حوصلگی افرادی که وارد دوران کهولت سن میشن ایده ای هست که زیاد استفاده شده و افراد و نویسندگان زیادی در این باره نوشته اند.خیلی ساده و بدور از هرگونه زیبایی و تصویر سازی خاصی نوشته شده و اگر حجم داستان بیشتر از بیست و دو صفحه باشه کمتر کسی ترغیب میشه تا انتها داستان رو بخونه.
سعیده
داستان آپارتمانی با موضوعی کلیشه ای بود. قسمتی از داستان خیلی تو ذوق میزد ( ماجرای آشنایی سارا. و دوست جدیدش) انگار که نویسنده میخواست یه چیزی رو از سر خودش وا کنه و سریع ازش بگذره. فضا سازی خوبی داشت اما خیلی یکنواخت و کسل کننده بود.
صبا
شیوایی کلام میتوانست بهتر باشد
rasel
توی این چندتا داستانی که خوندم اولین داستانی بود که راوی دانای کل داشت. منو یاد یک فیلم بد ایرانی انداخت. داستان خوبی نخوندم.
ن.ح
داستان ساده ای یود
es2
موضوع داستان خوب بود ولی کمی کش دار و کسل کننده بود.
کاربر 70209
داستان عمیق و تاثیر گذاری بود. شخصیت پیرمرد و بحران مواجهه با مرگ و به طور کلی حال و هوای آدم های اون سنی منو خیلی به خودش جلب میکنه و نویسنده در به تصویر کشیدن این فضا بسیار هنرمندانه عمل کرده بود

حجم

۰

تعداد صفحه‌ها

۲۰ صفحه

حجم

۰

تعداد صفحه‌ها

۲۰ صفحه

صفحه قبل
۱
۲صفحه بعد