نظرات کاربران درباره کتاب سرگیجه
۴٫۴
(۲۷)
hossein n
من از فضاسازی این کتاب بینهایت لذت بردم. منطقه ای پر از دود، مه و کابلهای برق، پر از روزمرگی و کسالت. جایی که ایستگاه تصفیه آب جز مناطق دیدنی و گردشگریش است. درست در لحظه ای که گویی دیگر بدتر از این امکان ندارد خواهیم دید شرایط از آنچه می اندیشیم بسیار بدتر است. و جالب اینجاست که با وجود چنین شرایطی که عقل سلیم حکم به فرار می دهد هیچ کس آنجا را ترک نمی کند. رمان سرگیجه با استفاده از ابزار اغراق، طنز و فضای سوررئال وضعیت اکثر ما انسانها را نشان می دهد که به جای چاره جویی و تغییر، با محیط خو گرفته و مردگی می کنیم.
i._.shayan
فضا سازی فوقالعاده خوب و یه دارک کمدی بی نظیر که میشه یه سریال فوق العاده از روش ساخت
کیفیت این کتاب در برخی از لحظه ها مثال زدنیه پیشنهاد ۱۰۰ درصدی برای خوندن
سیامک
فضاسازی خیلی خوبی داشت. با وجود روزمرگی و تمام شرایط بدی که شخصیت اصلی داستان هر روز با اون دست و پنجه نرم میکنه و تصمیم داره که اونجا رو ترک کنه، ولی باز هم نمیتونه از اون شهر دل بکنه. من و یاد دلبستگیهامون به دنیای اطرافمون انداخت.
motahareh
خیلی فضاسازی خوبی داشت ترجمه هم روان بود. خیلی از داستانش خوشم اومد حتی با اینکه تقریبا فضای مثبتی و روشنی نداره
rezvan arabi
نمایش اقتباس شده از این کتاب را سال۹۴ دیدم و حس غریب اون فضای مه آلود و پر از ناامیدی و افسردگی هنوز بعد از یکسال ونیم مثل یک موج سرد از توی دلم رد میشه و الان هم باشروع کتاب احساس کردم نشستم وسط صحنه اجرا و همه چی رو از اون وسط میبینم.
AS4438
طنزتلخی اززندگی یکنواخت عده ای که درنامناسب ترین مکان کاروزندگی میکنند، خیلی جالب بود.
Smnhgh
کتاب در مورد مردیه که در فضایی تلخ و خاکستری با مادربزرگش زندگی و در کشتارگاه کار میکنه، اطرافش به زور نشانهی زیبایی از زندگی که برای اکثریت قابل فهمه پیدا میشه
.
طنز تلخ واقع در خط به خطِ کتاب و حجمِ کوتاهِ داستان ترکیبیه که فرو رفتن در این حجمِ غلیظِ خاکستری رو ممکن میکنه، هرچند که بعد از تموم شدن کتاب فقط حسِ غمش میمونه و حیرت از توانایی و قلمِ نویسنده، که کاملا به چیزی که میخواسته بنویسه مسلط بوده، داستان با سرعت مناسب پیش میره هیچ خطی به توضیحات اضافه اختصاص داده نشده. خیلی ها ممکنه همین داستانو هی کش بدن و کش بدن بدون اینکه به چیزی که میخواسته بگه چیزی اضافه کنن.
ترجمه روون و خوبه.
.
.
خاطراتی دارم که شبیه پرندگانِ آغشته به نفتِ سیاه است، اما بهرحال خاطرهاند آدم حتی به بدترین جاها هم دلبستگی پیدا میکند. مثل دودهای که به ته بخاری میچسبد.
.
.
همیشه ساعتی است که خیال تمام شدن ندارد، شبیه همهی ساعتهای دیگر است، به حدی که به آن شک نمیکنیم. بعد به آن قدم میگذاریم و به آرامی تا خرخره در آن فرو میرویم. ساحل آن طرف را میبینیم اما به نظرمان میرسد هیچوقت به آن نمیرسیم. هرقدر میتوانیم تلاش میکنیم اما انگار که به تدریج زمان میگذرد از آن دور میشویم. در حالیکه زمان به پشتمان چسبیده، در حالیکه دقیقه را که مثل وزنهای به پای زندانیان بسته شده به دنبال خودمان میکشیم، تصور میکنیم بیرون روزها شبها و فصلها پشتسر هم میگذرند و ما را آنجا از یاد بردهاند.
دل
عالی بود
mehdik2017
عالی بود ولی حیف که کوتاه بود ای کاش داستان بلندتری بود باتشکر
کاربر ۷۰۵۲۳۲
من این کتابو با ترجمه ی آقای اصغر نوری خوندم که محاوره اییه .کتاب زیباییه مخصوصا فصل پایانی کتاب .فضاسازی داستان بسیارعجیب و لذت بخشه .با اینکه سیر خطی نداره و روایت های مختلفی رو در زمانهای مختلفی بیان کرده که به جذابیت کتاب کمک می کنه .درکل خوندنشو توصیه می کنم
mahsa
به نظر جالب میاد
زینب
متن روانی داره. فقط دقیقا نفهمیدم آخرش چی شد؟
حجم
۷۶٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۱۰۱ صفحه
حجم
۷۶٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۱۰۱ صفحه
قیمت:
۲۰,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد