عده ای جمع شده اند و دعا میکنند امام زمان بیاد و میگن «آقا بیا» در حالی که یه نفر اون وسط میگه «آقا نیا» و همه متعجب میشن!!!! اما داستان زندگی تک تک اونها رو بررسی میکنه و نشون میده که واقعا تو موقعیت نزدیک ظهور چطور عمل میکنن و دلشون میخواهد آقا بیاد یا نه!!! بعد از خواندن این کتاب تا چند روز یه جور دیگه زندگی میکنید که امیدوارم این چند روز براتون بشه همیشه. به شدت توصیه میکنم.

* مطالعه نسخه چاپی * این کتاب عالی است و بسیار تکان دهنده. یک نمایش رادیویی هم بر اساس این کتاب کار شده که حتما آن را گوش کنید، فوق العاده زیباست.

یکی از رمان هایی که دوست داشتم تموم نشه صفحه به صفحه اش تلنگری بود... مخاطب کتاب همه اقشار جامعه هستند چه مذهبی چه غیرمذهبی حتما یه جایی از زندگی تون سعی کنید این کتاب رو بخونید چند سال پیش نسخه چاپی اش رو خونده بودم، هنوز که هنوز بعضی بخشای رمان از یادم نرفته و برام باقی مونده 💚

کتابی تاثیرگذار برای تلنگر به ما...👌 کتابی که تک تک لحظاتش انسان را به تفکر و تدبر وا میدارد.این کتاب به ما یاد میدهد که ما صاحب داریم و کسی هست که به حال ما اگاه است کتابی که میگوید اگر میخواهید امام زمان ظهور کند چرا انقدر گناه میکنید؟که هربار با گناه شما ظهور امام زمان دیرتر می شود! کتابی که داستان ها و جملاتش باعث تحول اخلاقی،فکر و روحی ما خواهند شد باعث می شود بهتر باور کنیم که امام زمان ما را میبیند و حواسش به ما هست قلم کتاب کمی سنگین بود ولی محتوای داستان شما را با کتاب همراه می کند در کل ارزش خواندن دارد.

کتاب فوق‌العادست مخصوصا برای آسیب‌شناسی خودمان و ادعاهای «گوش فلک کَرکُن‌ِمان»... کتابی برای محک زدن اخلاصمان در پیشگاه خدا، چند صباحی زودتر از قیامت...

به نام خدا سلام؛ بنده کتاب را به صورت چاپی تهیه و مطالعه کردم. کتاب نثری روان و جذاب دارد و مانند سایر آثار سید مهدی شجاعی از داستان پردازی خوبی بهره می برد. در حقیقت در جریان داستان واقعیت جامعه ی مدعی امروز ما را به تصویر می کشد.

سلام. انشاالله امروز به ۵ نفر این کتاب رو هدیه میدم. فقط لطفا کسانیکه کتاب رو دوست دارن شماره تلفن و اسمشون رو بذارن که بتونم براشون ارسال کنم.

موضوع خوبی داشت ولی داستان پردازی و نگارش کتاب جذاب نبود و یک جاهایی خسته کننده بود.

چند روایت نسبتا کوتاه و مرتبط و البته تلنگرانه از زبان نویسنده است، تا حصار توهمات ذهنمان را در هم بشکند. تا بفهماند چقدر روی حرفمان هستیم. و چه بسا مخاطب خود را، تا چند روز تحت تأثیر قرار می‌دهد و وجدانش را از آنچه تا کنون می‌گفته و باز میخواهد بگوید، بی آنکه عمل کند، به درد میاورد. به زندگی‌اش جانی تازه می‌بخشد و در عملکرد و رفتارهایش تاثیر خواهد گذاشت ... کمی دیرتر، روایت همه ماست. همه مایی که همیشه کمی دیرتر بیدار میشویم، کمی دیرتر دست به کار می شویم، کمی دیرتر متوجه می‌شویم که چه بسیار دیر شده! در این کتاب، تصویر سازی های نویسنده، به قدری قدرتمند عمل می‌کند، که مخاطب، خودش را به راحتی در شرایط شخصیت های اصلی داستان تصور می‌کند و خود را محک می‌زند. اگر چه که شاید داستان کتاب ظاهری خیالی به خود داشته باشد ولی مایه های این کتاب، کاملا حکایت همه شیعیانی است که خود را منتظر حضرت ولی عصر می‌دانند. اگر بخواهیم منصفانه قضاوت کرده باشیم، روال فصل اول کتاب، یعنی زمستان، کمی کند پیش رفته که پیشنهاد می‌شود سریع تر از این فصل عبور کنید تا کتاب روی لذت بخش خود را به شما نشان دهد.

فصل اول و دومش خیلی خیلی قشنگ و جذابه. اما یه چیزی توی کتاب گفته شده بود که واقعا خیلی الکی بود. اینکه اسد میگه : من ازدواج نکردم برای اینکه به امام زمان کمک کنم. خب؟! این همه آدم خوب داریم ، اینا هیچکدوم ازدواج نکردن یا نباید بکنن برای اینکه به امام زمان کمک کنن؟؟ با توجه به اینکه تجربه ی داخل کتاب واقعی نیست ، نویسنده باید کمی بیشتر تحقیق می کرد.