نظرات کتاب یاقوت خونین
کتاب یاقوت خونین اثر ثنا میرمطلبی

کتاب یاقوت خونین

انتشارات:پرده اول
امتیاز:
۳.۱از ۳۹ رأیخواندن نظرات

نظرات کاربران

مریم
آخر داستان ، اسم شخصیت از سباستین به توماس تغییر می‌کند. اتفاقات پایان داستان ناگهانی و کمی غیر منطقی بود.
کاربر ۱۰۰۴۰۷۲
خیلی سطحی بود
Sou_Ma
#۲ اسپویل . . . . . . . . ‌. دوک به چه علت خانواده‌ی جان پیر رو قتل عام کرده بود؟ این توضیح نیاز داره. اگه دوک خانواده‌ی جان پیر رو کشته، اون هم باید قاعدتاً بچه‌ی دوک رو بدزده و بکشه. نه اینکه ببره خودش بزرگش کنه تا زیر دست اون ((مرد نفرت‌انگیز)) و ((بی‌خاصیت)) بزرگ نشه. چرا جان پیر نگران بچه‌ی کسیه که خانواده‌ش رو کشته؟ چرا جان پیر وسط زیرزمین قبل از اینکه نقشه‌ش به نتیجه برسه، سفره‌ی دلش رو باز میکنه و تا تهِ نقشه رو لو میده و هویت پسرش رو آشکار میکنه؟ ((فردا صبح میرم پیش دوک و بهش میگم که پسر واقعیشم. حق و حقوقمو ازش میگیرم. بالاخره یه نجیب‌زاده میشم)) !!!!!!!!!!!!!!! دوکم همون فردا صبح میگه بفرما پسرم اینم حق و حقوقت. فیلم هندیه مگه؟ توماس کی بود اون وسط؟ اگه ماری از نقشه‌ی دزدی پشیمون شده بود و میخواست دزدها رو بفرسته زندان، پس چرا طبق نقشه دوک رو بیهوش کرد و خودش رو با دوتا دزد مسلح توی زیرزمین اسیر کرد؟ چرا به کسی خبر نداد؟ چرا از قبل نگهبانی توی خونه نذاشت؟ خود یاقوت قرمز چه نقش مهمی داشت که اسمش روی داستانه؟ ضعیف و بی‌منطق.
جابری
💀
Mohammad Bagheri
قشنگ بود و جذاب.
captian marvel
ایده کلیشه ای،پایان قابل حدس...شخصیت پردازی نه چندان درست و ایده آل،ذهن مخاطب اصلا درگیر داستان نمیشه...
کاربر ۱۵۳۶۲۲۴
اصلا خوب نبود ، باید دقت بیشتری تو انتخاب نمایشنامه ها به خرج میدادن
کاربر ۳۵۱۶۰۵۸
سباستین، ماری، جان پیر، دوک، نجیب‌زاده؟ یعنی از بین ۳۶۴ اثر ارسالی حتی یه نمایشنامه با فضای ملموس‌تر نبود که این کار به عنوان استعداد نمایشنامه نویسی ایرانی انتخاب شده؟ از دو بزرگوار، آقایان سرور و علیزاد انتظار داشتم که استعداد نمایشنامه نویسی ایرانی رو معرفی کنن، نه کارهایی رو که هیچ حرکتی در نمایشنامه‌نویسی کشورمون که فقر نویسنده داره، به وجود نمیارن! فضایی که صددرصد خود نویسنده هم هیچ اشرافی بهش نداشته. دارم ناامیدانه کارهای منتخب رو می‌خونم. و هر لحظه ناامیدتر میشم.
Maryam Aln
از اول داستان اخرش معلوم بود. متنش ساده و روان بود.
PaghiA
این داستان به هیچ عنوان برای یک نمایشنامه‌ی کوتاه و تک پرده‌ای مناسب نبود. پرداخت سطحی، تمام داستان رو با اولین دیالوگ‌های کاراکترها لو می‌ده. داستان به شاخ و برگ‌های بیشتری نیاز داره که از حالت خطی دربیاد. کاراکترها حتی در حد تیپ نبودن و اصلا نمیشه بهشون شخصیت‌ گفت. اتفاقات بسیار سریع رخ می‌دن و این وسط هیچ مکث و تعلیقی وجود نداره. نیازی نیست اولین دیالوگ سباستین به ماری این باشه که «یادت نره من و پدرم تو رو از چه منجلابی بیرون کشیدیم»! و مرتبا این دیالوگ با عناوین مختلفی تکرار بشه؛ اما به خاطر اینکه سعی شده همچین ایده‌ای در یک پرده جمع بشه، این اتفاق افتاده. جدا از اینکه خود ایده‌ی کلی بسیار قابل پیش‌بینیه، جا دادن این همه اتفاق در این متن کوتاه باعث کلیشه‌ای تر شدن نمایشنامه شده.
کاربر ۳۵۳۰۱۳۶
جذاب و کوتاه بود. انتهای غافلگیر کننده ای داشت . انتظارش رو نداشتم .

حجم

۹٫۶ کیلوبایت

تعداد صفحه‌ها

۶ صفحه

حجم

۹٫۶ کیلوبایت

تعداد صفحه‌ها

۶ صفحه

قیمت:
رایگان
صفحه قبل
۱
۲صفحه بعد