بریدههایی از کتاب آن جا که باد کوبد
۴٫۲
(۲۹)
از سفرش به ایران میپرسم که گفته بود تبریز و اردبیل و سرین را گشته. خوشحال میگویم:
خوبه که مشکل زبان هم نداشتی و لابد خیلی خوش گذشته؟
توی ذوقم نمیزند و اول از قشنگیها تعریف میکند ولی آخرش میگوید تجربه شیرینی نبود. راننده تاکسیها با او دولاپهنا حساب کرده اند و دلالها پولش را کم چنج کرده اند. توی کوچ سورفینگ هم که تقاضای کمک کرده همه گفتهاند فقط با پول حاضرند همراهیاش کنند. آن بستنی قیفی را حالا دیگر گذاشتهاند روی بخاری! چندتا "ساری" متصل میگویم و نمیدانم بحث را چطور جمع کنم. بیربطترین سوال ممکن به ذهنم میرسد.
تهران هم رفتی؟
نه! اونجا بهتر بود یعنی؟
قطعاً نه! ولی این را به محمداف نمیگویم!
mohaddese
فهمیدن حرفهای همدیگر همزبانی نمیخواهد، همدلی میخواهد.
FtR
است. اصلاً کباب برای خودش یک دیپلماسی عمومی است. یک فرهنگ است، یک شیوهٔ زندگی!
mohaddese
این دین ستیزی را در همه وجوه میشود دید. از سختگیریهایی که برای حجاب در مراکز آموزشی و دولتی میشود تا برپایی مراسم یورو ویژن و انواع مراسمهای این چنینی. تمام تلاششان را کرده اند که مردم را مسلمان و شیعهٔ اسمی بار بیاورند و تقریباً موفق هم بوده اند. باکو شهری است با بیش از نود درصد مسلمان که عمدهٔ آن را هم شیعیان تشکیل میدهند ولی در عمل هیچ فرقی با شهرهای اروپایی ندارد.
|قافیه باران|
ولی هرچیزی شاید واقعاً ارزش تجربه کردن نداشته باشد!
|قافیه باران|
البته این همه تأکید بر شخصیتهای ملی و هویت آذری اتفاقی نیست. آذربایجان وقتی به عنوان یک کشور مطرح شد، نیاز داشت برای اثبات خودش تاریخ و هویت مستقلی داشته باشد که نداشت. کاری کردهاند که در جهان، جمهوری آذربایجان کشوری است که شهره به جعل تاریخ است! برای هویت سازی دست بردند به تفسیر وارونهٔ تاریخ. این وارونگی روایت به جایی میرسد که در کتابهای تاریخی مدارسشان شاه اسماعیل موسس کشور آذربایجان بوده و آن زمان ایران جزوی از کشور آنها و تازه از تاریخدانان گلهمندند که چرا صفویه را حکومتی ایرانی میدانند! در این کتابها هرجا هم که اسم ایران میآید یک پسوند و پیشوندی تنگش هست از خون آشام و جلاد و متجاوز...!
moonlight
موقع خداحافظی کلی سفارش میکند اگر کاری داشتم حتماً به او بگویم و میرود طرف سانتافهاش. پایم به رفتن نمیرود. متوجه نگاهم میشود و با خنده برمیگردد تا ببیند چی توی گلویم گیر کرده؟
من اگه جای تو بودم، شاید هیچ وقت به یه ایرانی کمک نمیکردم!
میخندد و میگوید:
اوه نه! تو مهمان من هستی!
mohaddese
حرف زود به ایران میرسد. وقتی برای ویزای آمریکا اقدام کرده قبل از اینکه اسم و فامیلش را بخواهند پرسیدهاند ایران رفتی یا نه؟ دیگر عادت کردهام و حتی لبخند تلخ هم نمیزنم. وقتی از دشمنی حرف میزنیم، از چه حرف میزنیم؟!
حامد اسکوئی
. باکو به لطف عزیز حاجی بیگف اولین کشوری اسلامی صاحب اپراست.
zahra.n
دلم میخواست اسم تکتک آدمهایی که کمکم کردند را بیاورم. روزی که تصمیم به سفر گرفتم من بودم و گوگلمپ. به خودم قول دادم (جز خدا) روی هیچ کس حسابی باز نکنم که بعد با شانه خالی کردنش غافلگیر نشوم و لنگ نمانم. دستهای کمک ولی یکییکی به سمتم آمد و آدمهایی در نهایت غریبگی توی کشورشان دوستانه یاریام کردند.
zahra.n
نارداران روستایی کوچک در شمال شرقی باکو و قم جمهوری آذربایجان است! مردم این شهر به پایبندی به اعتقادات دینی مشهورند طوری که نه کمونیسم دوران شوروی و نه سکولاریسم علیافها نتوانستهاند بر آن غلبه کنند.
|قافیه باران|
نسل امروز نمیتوانند آثار قدمایشان را به زبان اصلی بخوانند. آذریها گویا ترقی را در لاتین شدن الفبا جستجو میکنند. چیزی که فتحعلی آخوندزاده از متفکران دوران قاجار برای ما هم لقمه گرفته بود. آخوندزاده که به خاطر نشست و برخاست با تزارها، آخوندوف صدایش میکردند، معتقد بود زبان علم زبان لاتین است و الفبای فارسی-عربی دشوار ما باعث شده ملت ما عقب مانده و بیسواد بمانند.
|قافیه باران|
رانندهها از چند صد متری وقتی عابر پیاده را میبینند به جای اینکه پایشان را بگذارند روی گاز و تا ته فشار دهند مبادا شما جرئت کنید رد شوید، برایش نگه میدارند. در مقابل جایجای خیابانهای پر رفت و آمد پر است از زیرگذر.
|قافیه باران|
آذربایجان وقتی به عنوان یک کشور مطرح شد، نیاز داشت برای اثبات خودش تاریخ و هویت مستقلی داشته باشد که نداشت. کاری کردهاند که در جهان، جمهوری آذربایجان کشوری است که شهره به جعل تاریخ است!
|قافیه باران|
یک نفر چای میآورد، یک نفر برای دل خودش شکلات، یک نفر... هیچ چندنفری باهم جمع نمیشوند که مثلاً یک داربست ساده بزنند برای پخش چای و این قطعاً به خاطر حکومت است که نمیگذارد هیچ ساز و کاری بین مذهبیها شکل بگیرد. حواسش خیلی بیشتر از ما جمع این هست که یدالله مع جماعه!
zahra.n
بنای موزهٔ فرش که شبیه یک فرش لوله شده است! نگفتم هنر موزهسازیشان فوقالعاده است؟ موزهٔ فرش برای مای ایرانی شاید چندان چشمگیر نباشد که با پرسوجویی که کردم فرش آذربایجان در برابر فرش ایرانی حرفی برای گفتن ندارد؛ ولی تأثیری که طراحی موزه بر شمای توریست میگذارد ورای این حرفهاست.
zahra.n
ایران در جنگ دهه نود قرهباغ به آذربایجان کمک کرده است –از اسکان آوارگان جنگی در منطقه مرزی بیلهسوار تا آموزش نظامی- اما بنا به ملاحظات بین المللی کمکها به صورت غیررسمی بوده و به همین سبب فراوان تهمت خورده که یاری ارمنیها کرده به جای شیعیان. این هم از بازیهای سیاستمداران باکویی است که جمهوری اسلامی را از چشم مردمشان بیندازند. این سالها البته اسناد کمک مستشاری و نظامی ایران مطرح شده؛ از سردار ایرانی که کنار دست حیدر علیاف سان نظامی تماشا میکند تا کنسرو لوبیای چینچین در دست سربازان خط مقدم! ولی کو چشم بینا؟
zahra.n
مسلمانها همین یک سلام را دارند که توی هرنقطهٔ دنیا و با هر زبانی میشود رویش حساب کرد. از بس که همیشه تنهایند وقتی همدیگر را میبینند، لااقل سلامشان را از هم دریغ نمیکنند.
نسرین سادات موسوی
ماجرای زندگی زین العابدین تقیاف چگونه پولدار شدنش نیست؛ چگونه پولدار زندگی کردنش است. او آدمی بوده که خیرش به همه میرسیده و نه تنها قفقاز که به ایران، ترکیه، مصر، هندوستان هم کمک میکند. از مهمترین کارهای حاجی تقیاف احداث مدرسه برای دختران مسلمان بوده و مهمتر از آن راضی کردن مردم برای مدرسه فرستادن دخترانشان. به خرج خودش قاصد میفرستد به مکه، مدینه، کربلا، خراسان، قاهره و... تا از مجتهدین آنجا مهر و امضا بگیرد که خلاف شرع نیست که دختران هم مثل پسران تحصیل کنند. حاجی معتقد بود دختران ما باید تربیت شوند تا زنان و مادران بهتری باشند.
mahtab&friends
عمهام میگوید حاجتهای مردها را هم زنها برایشان میگیرند
میرزا
حجم
۲٫۶ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۷۶ صفحه
حجم
۲٫۶ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۷۶ صفحه
قیمت:
۱۵,۰۰۰
۴,۵۰۰۷۰%
تومان