- طاقچه
- داستان و رمان
- رمان
- کتاب فردا
- بریدهها
بریدههایی از کتاب فردا
۴٫۲
(۲۱۳)
او میدانست این مبارزه توهمآمیز است. نمیتوان خاطرات را با یک ضربه جارو دور ریخت. آنها در وجود ما میمانند، در سایه پنهان میشوند و منتظر لحظهای میمانند که ما سپرمان را بیندازیم تا با نیروی بیشتری دوباره ظاهر شوند.
nuna
زمان ارباب مطلق انسانهاست. هم خالق آنان است و هم گورشان،
هرآنچه دوست دارد به آنان میدهد، نه آنچه آنان میخواهند.
nuna
متیو بیهوده برای خود دلیل میآورد و نگرانی او را کاملا از پای درآورده بود. ترس غیرمنطقی برای از دستدادن دخترش به دنبال از دستدادن همسرش. مرد دیگر پذیرفته بود که خطر همهجا هست و این واهمه او را به سمت مراقبت بیش از حد از امیلی سوق میداد، غافل از اینکه این خطر وجود داشت که دخترک را کلافه کند و سبب شود اعتماد به نفس خود را از دست بدهد.
nuna
دلدار سابق او شیادی خودخواه و دمدمیمزاج بود که بلد بود با فریفتن زنان، از خود شخصیتی قهرمان با قلبی بزرگ بسازد و برای نفوذ خود از آن استفاده کند. قادر بود کاری کند که یک زن تمام مقاومت خود را از دست بدهد. بلد بود ظالمانه از ضعفها و کمبود اعتمادبهنفس یک زن سوءاستفاده کند. در نقصهای او نفوذ کند و جای جراحتهای قلبیاش را به خارش اندازد. به ویژه این هنر را داشت که واقعیت را طوری بزرگ جلوه دهد که همه چیز را به نفع خود تمام کند. حتی این خطر را میپذیرفت که او را یک افسانهپرداز بدانند.
nuna
آینده، شبحی با دستانی خالی است که
نوید همهچیز را میدهد؛ درحالیکه هیچچیز ندارد.
ویکتور هوگو
parniyan
«تاکتیک یعنی، زمانی که باید کاری کرد، بدانیم چه باید کرد. استراتژی یعنی، زمانی که نمیتوان کاری کرد، بدانیم چه باید کرد.»
R.R
کسی که دلش نمیخواهد ببیند، آیا کورتر از یک کور نیست؟
پناه بر خدا!
R.R
«دوست داشتن کسی به خاطر ظاهرش، مثل دوست داشتن یک کتاب به خاطر صحافیشِ
Mary gholami
ما آن کسی نیستیم که در آینه میبینیم،
بلکه، آن کسی هستیم که در چشمان دیگری میدرخشیم.
Mary gholami
نه ترس میتواند از امید صرفنظر کند و نه امید از ترس.
adish
زمان ارباب مطلق انسانهاست. هم خالق آنان است و هم گورشان،
هرآنچه دوست دارد به آنان میدهد، نه آنچه آنان میخواهند.
adish
کودک پافشاری کرد: «اگه تو آسمون نیست، کجاست؟»
«خودت خوب میدونی که بدنش تو گورستان دفن شده؛ اما عشقش نمرده و هنوز تو قلب و خاطره ما جا دارد. ما میتونیم خاطرهشو زنده نگه داریم، دربارهش صحبت کنیم، لحظههای قشنگی که باهم گذروندیم رو به یاد بیاریم. تصویرها رو تماشا کنیم و برای فکر کردن سر قبرش بریم.»
z.gh
«تاکتیک یعنی، زمانی که باید کاری کرد، بدانیم چه باید کرد. استراتژی یعنی، زمانی که نمیتوان کاری کرد، بدانیم چه باید کرد.»
hamtaf
اما کمکم بر خود چیز میشد.
hamtaf
«دیوانگیهایی که بیش از همه حسرتشان را میخوریم، آنهایی هستند که وقتی موقعیتش را داشتیم، مرتکبشان نشدیم.»
shaghayegh_b19
ما آن کسی نیستیم که در آینه میبینیم،
بلکه، آن کسی هستیم که در چشمان دیگری میدرخشیم.
تارن جی. تجپال
ملیکا بشیری خوشرفتار
بدبختی، همچون باری سهمگین، مانع از آن میشود به جایی که
میخواهیم برویم. به همان شکلی که هستیم پوستمان را میکند،
نه آنگونه که فکر میکردیم هستیم.
فرشته شعاعی
نمیتوان خاطرات را با یک ضربه جارو دور ریخت. آنها در وجود ما میمانند، در سایه پنهان میشوند و منتظر لحظهای میمانند که ما سپرمان را بیندازیم تا با نیروی بیشتری دوباره ظاهر شوند.
فرشته شعاعی
«دیوانگیهایی که بیش از همه حسرتشان را میخوریم، آنهایی هستند که وقتی موقعیتش را داشتیم، مرتکبشان نشدیم.»
Ghorbani
چطور میتوان پذیرفت زیباترین سالهای زندگی انسان فقط ریاکاری بوده؟ پس از این رودستخوردن، چطور میتوان اعتمادبهنفس خود را بازیافت؟
n re
حجم
۲۸۵٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۴۱۶ صفحه
حجم
۲۸۵٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۴۱۶ صفحه
قیمت:
۵۱,۰۰۰
۲۵,۵۰۰۵۰%
تومان