بریدههایی از کتاب چه نیازی است به علی؟
۴٫۶
(۹۴)
دکتر جرج جرداق، که بزرگترین انسانی است که علی را به بشریت امروز شناسانده است، در کتاب الامام علی صوت العدالة الانسانیه میگوید: «ای روزگار! کاش میتوانستی همه قدرتهایت را، و ای طبیعت! کاش میتوانستی همه استعدادهایت را در خلق یک انسان بزرگ، نبوغ بزرگ و قهرمان بزرگ جمع میکردی و یک بار دیگر به جهان ما یک علی دیگر میدادی. »
کویر
محبت به علی، اگر او را نشناسیم، برابر است با محبت همه ملتهای دیگر نسبت به هر کس دیگر. علی اگر معلوم نباشد که کیست، چه میگوید و چه میخواهد، و تشیعی که معلوم نیست اصولش چیست، هدفش چیست و راهش کدام است، این علی و این مذهب از نظر تأثیرش روی بشر و جامعه و زندگی مساوی است با هر شخصیت و هر مذهب دیگر. علیِ مجهول مساوی است با هر انسان و یا هر قهرمان ملی دیگری که مجهول است
گیله مرد
او را همچون یک قهرمان بزرگ، یک معبود و یک اله میپرستند، اما نمیشناسندش و نمیدانند که کیست، دردش چیست، حرفش چیست، رنجش چیست و سکوتش چراست.
hassan fatemi
این امام گاه با سخنش حرف میزند و گاه با سکوتش؛ گاه با پیروزیاش درس میدهد و گاه با شکستش.
hassan fatemi
من فکر نمیکنم علی به چنین محبتهایی ارج بنهد و چنین عشاقی را بپذیرد؛ علیای که در پاسخ یکی از افسرانش که او را با عبارات شگفتی میستاید، صاف و پوستکنده میگوید: «من بزرگتر از آنم که در دل داری و کوچکتر از آن که بر زبان. »
hassan fatemi
به علی به عنوان یک امام، یک مرد بزرگ، یک ابرمرد حقیقی و به عنوان کسی که همه احساسها، تقدیسها و تجلیلهای ما را به خود اختصاص داده، اعتقاد داریم و همیشه در طول تاریخ، بعد از اسلام، ملت ما افتخار ستایش او را داشته است. اما متأسفانه آنچنان که باید و شاید او را نشناخته است، زیرا بیشتر به ستایش او پرداخته است نه شناختن او. از این روست که امروز باید بیشتر به سخنی گوش دهیم که علی را به عنوان یک انسان بزرگ، یک رهبر، یک امام و یک سرمشق میشناساند.
hassan fatemi
آنچه را که ما فاقد آنیم ایمان و قدرت ایمان نیست، بلکه عدم معرفت درست و منطقی و علمی به مسایلی است که بدان ایمان داریم.
یکی از بزرگترین مسایلی که در تاریخ و جامعه ما مطرح است اسلام و تشیع میباشد که بسیاری از ما بدان معتقدیم. اما آن را به درستی نمیشناسیم. به مذهبی ایمان داریم که آشنایی درست و منطقی از آن نداریم. مثلاً به علی به عنوان یک امام، یک مرد بزرگ، یک ابرمرد حقیقی و به عنوان کسی که همه احساسها، تقدیسها و تجلیلهای ما را به خود اختصاص داده، اعتقاد داریم و همیشه در طول تاریخ، بعد از اسلام، ملت ما افتخار ستایش او را داشته است. اما متأسفانه آنچنان که باید و شاید او را نشناخته است
ツAlirezaツ
امروز جامعه اسلامی ایمانش را از دست داده، هدفش را از دست داده، جوشش اعتقادی در میان اندیشههایش مرده و بنا بر این به مکتب نیازمند است.
جامعه اسلامی به یک آتش فکری انقلابی احتیاج دارد، به مکتب؛ و جامعه اسلامی در برابر استعمار به وحدت احتیاج دارد؛ و تودههای مسلمان در نظام تبعیض، به عدالت.
این است که
به علی
احتیاج دارد.
িមተєကє .నមժមተ
پنج سال مبارزه علی برای تحقق عدالت است، زیرا که در اینجا مشرک نیست تا برای مکتب مبارزه شود، و منافق و رند و خرمقدس است که علی باید با اینها در جمل و صفین و نهروان بجنگد و در جمل از همه مشکلتر.
িមተєကє .నមժមተ
علی در طول تاریخ تنها انسانی است که در ابعاد مختلف و حتی متناقضی که در یک انسان جمع نمیشود قهرمان است. هم مثل یک کارگر ساده که با دستش، پنجهاش و بازویش خاک را میکنَد و در آن سرزمین سوزان بدون ابزار قنات میکند و هم مانند یک حکیم میاندیشد و هم مانند یک عاشق بزرگ و یک عارف بزرگ عشق میورزد. هم مانند یک قهرمان شمشیر میزند و هم مانند یک سیاستمدار رهبری میکند و هم مانند یک معلم اخلاق، مظهر و سرمشق فضایل انسانی برای یک جامعه است. هم یک پدر است و هم یک دوست بسیار وفادار و هم یک همسر نمونه.
چنین انسانی و در چنین سطحی معلوم است که در دنیا تنهاست.
شکوفه ▪︎
سرباز با تعجب میپرسد که «حتی با امالمؤمنین و طلحه و زبیر میجنگی؟ مگر ممکن است که اینها بر باطل باشند؟ » علی در اینجا جملهای دارد که طه حسین میگوید «در زبان بشر از وقتی که سخن گفتن پدید آمده است، جملهای به این عظمت به وجود نیامده است» و آن جمله این است که میگوید: «تو حق را به مرد میسنجی، یا مرد را به حق؟ » حقیقت را از روی شخصیتها تشخیص میدهی و یا شخصیتها را از روی حقیقت؟
جوان خراسانی | javan khorasani
کسی که به یک معبود، به یک معشوق عشق میورزد، با همه چهرههای دیگر بیگانه میشود و جز در آرزوی او نیست.
S@n@z
همین طلحه و زبیر وقتی که میبینند در خلافت علی حتی نمیتوانند به استانداری دو شهر امید داشته باشند، به نزد عایشه میروند که جنگ به پا کنند. قبل از رفتن نزد علی میآیند تا برای خارج شدن از شهر از او اجازه بگیرند. علی به آنها میگوید که «میدانم به کجا و برای چه کار میخواهید بروید، اما بروید! » عجیب است. این دو نفر میخواهند از قلمرو حکومتش خارج شوند و از مرز بیرون بروند تا قیام مسلحانه علیه او راه بیندازند و بر رویش شمشیر بکشند و بزرگترین توطئه زمان علی را درست کنند. معذالک علی به آنها میگوید «بروید! » چرا؟ برای اینکه این دو نفر انسان هستند و اگر پیش از آنکه جرمی را مرتکب شوند آنها را از رفتن منع کند آزادی آنها را، که حق هر انسان است، سلب کرده است: آزادی سفر و آزادی مسکن. و اگر این آزادیها سلب شود قانونی به وجود میآید که همه جباران و ستمگران تاریخ برای پایمالکردن آزادی افراد به علی متوسل میشوند و به او استناد میکنند.
aryan
اکنون علی به حکومت رسیده است و دیگر بزرگترین رسالتش وحدت نیست، عدالت است.
هـُـدا
علی اگر یک رهبر است، یک امام است و یک نجاتبخش است و مکتب او اگر روح یک جامعه است، اگر راه یک جامعه است و اگر نشاندهنده مقصد حیات و کمال انسان است، در آشنایی با مکتب او و آشنایی با شخصیت اوست، نه محبت تنها نسبت به کسی که نمیشناسیم؛ زیرا اگر محبت تنها بدون آشنایی ثمری میداشت، باید به نتایج بزرگ میرسیدیم، زیرا امکان ندارد جامعهای و ملتی علی را بشناسد و درست بفهمد و از شکنجهآمیزترین و سختترین محرومیتهایی که جامعههای عقب مانده دارند رنج ببرد.
اگر میبینیم پیرو علی و کسی که برای علی اشک میریزد و کسی که محبت علی در قلبش موج میزند، سرنوشتش و سرنوشت جامعهاش دردناک است، معلوم است که علی را نمیشناسد و تشیع را نمیفهمد، هر چند که ظاهرا شیعه باشد.
maryam_z
همه موجودات یکجور ساخته شدهاند، اول ماهیت آنها ساخته شده و بعد وجودشان، به جز انسان که اول وجودش ساخته شده و بعد ماهیتش.
hassan fatemi
یک درد، دردی است که از زخم شمشیر ابن ملجم در فرق سرش احساس میکند و درد دیگر دردی است که او را تنها در نیمهشبهای خاموش به دل نخلستانهای اطراف مدینه کشانده... و به ناله درآورده است. ما تنها بر دردی میگرییم که از شمشیر ابن ملجم در فرقش احساس میکند.
اما این درد علی نیست،
دردی که چنان روح بزرگی را به ناله آورده است، تنهایی است، که ما آن را نمیشناسیم!
باید این درد را بشناسیم، نه آن درد را،
که علی درد شمشیر را احساس نمیکند،
و... ما
درد علی را احساس نمیکنیم
ツAlirezaツ
شاید بعضی خیال کنند که محبت علی موجب شفاعت در آخرت گردد؛ اما به نظر من محبت توأم با جهل برای آخرت هم به کار نیاید، زیرا آخرت با همان قوانین معقول و منطقی این دنیا ساخته شده. آخرت ساخته همان عقل و ارادهای است که این جهان را ساخته است. همانطور که در اینجا محبت زاییده جهل ثمری ندارد، در آن دنیا هم ثمری نخواهد داشت.
ツAlirezaツ
درد علی دو گونه است: یک درد، دردی است که از زخم شمشیر ابن ملجم در فرق سرش احساس میکند و درد دیگر دردی است که او را تنها در نیمهشبهای خاموش به دل نخلستانهای اطراف مدینه کشانده... و به ناله درآورده است. ما تنها بر دردی میگرییم که از شمشیر ابن ملجم در فرقش احساس میکند.
اما این درد علی نیست،
دردی که چنان روح بزرگی را به ناله آورده است، تنهایی است، که ما آن را نمیشناسیم!
باید این درد را بشناسیم، نه آن درد را،
িមተєကє .నមժមተ
اریک فروم میگوید: «تنهایی زاییده عشق است و بیگانگی. » راست است. کسی که به یک معبود، به یک معشوق عشق میورزد، با همه چهرههای دیگر بیگانه میشود و جز در آرزوی او نیست. خودبهخود وقتی که او نیست، تنها میماند. و کسی که با افراد و اشیاء و اجزاء پیرامونش بیگانه است، متجانس نیست و با آنها تفاهمی ندارد، تنها میماند، احساس تنهایی میکند. انسان به میزانی که به مرحه انسان بودن نزدیکتر میشود، احساس تنهایی بیشتری میکند
িមተєကє .నមժមተ
حجم
۳۲٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۶۴ صفحه
حجم
۳۲٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۶۴ صفحه
قیمت:
۸,۰۰۰
تومان