بریدههایی از کتاب ابرها بزرگ بودند و سفید بودند و در گذر
۳٫۳
(۸)
آدم نباید هی به خودش بد بگوید. خودتازیانهزنی یک عادتِ بدِ فرقههای ناباب است. سعی کن با خودت خوش باشی و از خودت راضی. با این کار خدمت بیشتری به جهان شده است.
محمدحسین
از شما خواهش میکنم چیزی از اتفاقات تازهٔ روز نگویید. در امانمان بگذارید از اتفاقات خاص. نه خبر داغی بدهید و نه خبر وحشتباری. بگیرید جلوی دهانتان را
کاربر نیوشک
وظیفهٔ دشواریست تحمل خویش در سراسر عمر. نباید راحتطلب بود. نباید گذاشت هر هیچی آدمی را تکان بدهد. نباید هر چیزی آدم را آشفته کند و به جنب و جوش بیندازد. نباید هر چیزی برای آدم باد سوزان شمالی باشد. لولهٔ نی که نیست آدمی. باید در درون متعادل بود، همیشه باید به همان اندازه که به خیلی چیزهای درون خود به چشم حقارت نگاه میکند، خیلی چیزهایش را هم دوست داشته باشد. اگر روزی این تعادل به هم بخورد، مثلاً شروع کند به تحقیر خیلی چیزها در خودش، گمراه میشود و به پرتگاه تنفر از خویش سقوط میکند یا برعکس وقتی خیلی زیاد احساس موفقیت میکند، اوج میگیرد و در آتشِ توهمِ خودستایی میسوزد. عدهٔ بسیار قلیلی بر هنر پیچیدهٔ معلق نگه داشتن خویش و هر روز از نو تحمل کردن خویش مسلطاند. هر کس که شروع کند به تحقیر خودش، روزگار سختی پیش رو دارد.
نازنین بنایی
میگویند آدم در پیری صبورتر، باگذشتتر و رئوفتر میشود. اما در مورد خودم متوجه شدهام عکسش صادق است. هی عجولتر میشوم و بهخاطر هر چیز مهملی از کوره در میروم (حتی هر چه که پیرتر میشوم، سریعتر جوش میآورم. یحتمل عاقبت میشوم یک آدم بدخلق با کلهای سرخ از برآشفتگی و رگی ترکیده از خشم در مغز.)
محمدحسین
تنها عدهٔ بسیار قلیلی موفق میشوند نسبت به خودشان به دیدگاهی کمابیش صادقانه و متعادل دست پیدا کنند.
محمدحسین
آدمی مجاز نیست از زندگی سیر شود. تا پایان عمرش باید از شادی جیغ بکشد و بپرد هوا، حتی وقتی جیغِ ناشی از شادی در حقیقت زوزه باشد و پریدن پرشی از روی ذغالسنگ گداخته.
mohammad70ebadi@gmail.com
کسی که چیزی را از دست بدهد، همانقدر هم بارش سبکتر میشود شاید.
محمدحسین
وظیفهٔ دشواریست تحمل خویش در سراسر عمر.
محمدحسین
روزنامهخرها آدمهایی اهل عادتاند.
محمدحسین
مردد بودن یک کار دشوار بدنیست.
شالی
این آخرین نفری بود که برایش باقی مانده بود. رمان حتی یکبار از او در آپارتمانش پذیرایی کرده بود. آن روز اولین کار دوستش این بود که برود روی بالکنی که رو به خیابان بود، فاصله تا کف زمین را تخمین بزند و بگوید بالکن خوبی برای خودکشی است.
نورا
آدمی مجاز نیست از زندگی سیر شود. تا پایان عمرش باید از شادی جیغ بکشد و بپرد هوا، حتی وقتی جیغِ ناشی از شادی در حقیقت زوزه باشد و پریدن پرشی از روی ذغالسنگ گداخته.
نازنین بنایی
هر قایقرانی طوفان را ترجیح میدهد، میخواهد که به بازیاش بگیرند، میخواهد قدرت را حس کند، قدرتهای مخالف را. میفهمید؟ اینها را خواندهام من. قایقران نه در طوفان که در سکون باد است که نابود میشود!
کاربر نیوشک
درماندگی یک همراه قابلاعتماد است، دوام دارد. سرد است اطرافش؛ بعله، سرد است. ترجیح من است که طرحی روشن و واضح از درماندگی پیش رویم باشد و هیچ فاجعهٔ آشفتهحالی دوروبرش بال و پر نزند تا مانع دید ما بشود.
کاربر نیوشک
آنجایی که من اهلش هستم، نسلِ دوست دارد منقرض میشود، مثل نسل هوبرهها و من در جستجوی جای تخمگذاریشان هستم و حدس میزنم اینجا چندتایی باشد و بهخاطر همین هم گاهگداری با طیب خاطر اینجا پیاده میشوم و شبی را میگذرانم.
کاربر نیوشک
همیشه باید به همان اندازه که به خیلی چیزهای درون خود به چشم حقارت نگاه میکند، خیلی چیزهایش را هم دوست داشته باشد. اگر روزی این تعادل به هم بخورد، مثلاً شروع کند به تحقیر خیلی چیزها در خودش، گمراه میشود و به پرتگاه تنفر از خویش سقوط میکند یا برعکس وقتی خیلی زیاد احساس موفقیت میکند، اوج میگیرد و در آتشِ توهمِ خودستایی میسوزد. عدهٔ بسیار قلیلی بر هنر پیچیدهٔ معلق نگه داشتن خویش و هر روز از نو تحمل کردن خویش مسلطاند. هر کس که شروع کند به تحقیر خودش، روزگار سختی پیش رو دارد.
کاربر نیوشک
نباید گذاشت هر هیچی آدمی را تکان بدهد. نباید هر چیزی آدم را آشفته کند و به جنب و جوش بیندازد. نباید هر چیزی برای آدم باد سوزان شمالی باشد. لولهٔ نی که نیست آدمی. باید در درون متعادل بود،
کاربر نیوشک
حالا تو هم دیگر شروع نکن به بد آمدن از خودت. بدون این کار هم برآمدن از پس زندگی روزانه دشوار هست. تنها کاری که میشود کرد این است که برای همه آرزو کرد اینقدر جاهل باشند که به نظر خودشان قابل تحمل شوند.
کاربر نیوشک
به هر حال همهٔ ما، هر یک به سبک و سیاق خودش، ضایع و کج و معوج و پَرتیم.
کاربر نیوشک
عجیب است که آدم هر چه پیرتر میشود، بیشتر از دست خودش ذله میشود. نمیشود آدم با خودش به صلح برسد و بپذیرد که همانجوری است که هست؟ اما نخیر، روز به روز متوجه خطاهای بیشتری در خودش میشود و سرانجام کار به جایی میرسد که دیگر اصلاً تحمل خودش را ندارد. و حال آنکه به هر حال همهٔ ما، هر یک به سبک و سیاق خودش، ضایع و کج و معوج و پَرتیم. تنها عدهٔ بسیار قلیلی موفق میشوند نسبت به خودشان به دیدگاهی کمابیش صادقانه و متعادل دست پیدا کنند. حالا تو هم دیگر شروع نکن به بد آمدن از خودت. بدون این کار هم برآمدن از پس زندگی روزانه دشوار هست. تنها کاری که میشود کرد این است که برای همه آرزو کرد اینقدر جاهل باشند که به نظر خودشان قابل تحمل شوند.
کاربر ۱۲۶۰۰۹۱
حجم
۱۷۸٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۹۲ صفحه
حجم
۱۷۸٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۹۲ صفحه
قیمت:
۷۰,۰۰۰
۴۹,۰۰۰۳۰%
تومان