بریده‌هایی از کتاب باشگاه قتل پنجشنبه

عالی است که سریع‌ترین دونده باشید، ولی نه وقتی که دارید در مسیر اشتباه می‌دوید.

اگر آدم هر از گاهی گریه نکند، کارش به جایی می‌کشد که همیشه گریه خواهد کرد.

آدم کشتن آسان است. معمولاً قسمت سختش پنهان‌کردن جسد است؛

اگر نتوانید آماده شوید، آماده می‌شوید که نتوانید.

اگه یه بخشی از دروغ حقیقت باشه کار راحت‌تر می‌شه.

در زندگی باید یاد گرفت به روزهای خوب اهمیت داد. باید آن‌ها را در جیب گذاشت و با خود این‌ور و آن‌ور برد. بنابراین من امروز را در جیبم می‌گذارم و به تختخواب می‌روم.

همیشه نگاه‌تان به جایی باشد که خبری نیست، چون خبرها همان جاست.

انگار یه کسی دست دراز کرد و قلب و ریه‌هایم رو در آورد و بعدش بهم گفت به زندگی ادامه بدم.

عالی است که سریع‌ترین دونده باشید، ولی نه وقتی که دارید در مسیر اشتباه می‌دوید.

«من که اگه یه دزد بیاد می‌آرمش داخل. خوبه که یکی بیاد دیدنمون.»