بریدههایی از کتاب بابا لنگ دراز
۴٫۵
(۵۹)
استاد شیمی میگوید: «طلبهٔ حسابی کسی است که جزئیات را دقیقاً بخواند.»
ولی استاد تاریخ میگوید: «مواظب باشید و فکر خود را با شرح جزئیات خراب نکنید، آنقدر یاد بگیرید که دورنمایی از کلیات در نظرتان بماند.»
حالا ببینید این دو استاد را راضی نگه داشتن چقدر مشکل و دقیق است
hani
خداحافظ بابا. دنیای ما پر از سرگرمی و دوستداشتنی است.
hani
وضع من با دخترهای دیگر خیلی فرق دارد. آنها به آسانی میتوانند از مردم هدیه قبول کنند. آنها برادر، خواهر، پدر و عمه و عمو دارند ولی من کسی را ندارم که با من چنین نسبتهایی داشته باشند
hani
دلم میخواهد که به خود تلقین و تظاهر کنم که شما به من تعلق دارید و با این خیال خوش باشم، ولی حقیقت غیر از این است و واقعاً من تنها هستم و باید تنها پشت به دیوار با دنیا مبارزه کنم.
hani
میدانید بابا، من معتقدم که مهمترین خصوصیت آدمی قوهٔ تخیل و تصور است، برای اینکه آدم میتواند خودش را به جای دیگری فرض کند. این خصوصیت آدم را مهربان و دلسوز و فهمیده میکند و من معتقدم که باید این صفت را در کودکان تقویت کرد
hani
بابا لنگدراز عزیز، تقریبا دو ماه است که به شما چیزی ننوشتهام، میدانم که کار خوبی نکردهام ولی راست و پوستکنده میگویم که امسال شما را خیلی دوست نداشتهام.
hani
شما یکبار که من در بهداری بیمار و بستری بودم کارتی فرستادید که آن را نگه داشتهام و هر گاه احساس تنهایی میکنم کارت را بیرون میآورم و آن را از نو میخوانم.
hani
«آنقدر در دنیا چیزهای جورواجور هست، که یقیناً همه ما مثل پادشاه سعادتمند خواهیم بود.»
و این راست است. دنیا پر از شادی است، در صورتی که هر چه پیش آید انسان قبول کند. فقط رمز موفقیت در اینست که انسان کمتوقع باشد؛ مخصوصاً در ییلاق چیزهای سرگرمکننده فراوان است.
hani
من خوشکل هستم!
باور کنید. خیلی هم احمق بودهام که با وجود اینکه سه تا آینه در اتاق هست به این مطلب پی نبرده بودم.
hani
از پوست روباه، گردنبند، شال گردن، دستمال و کتاب خوشم میآید، ولی از همه بیشتر شما را دوست دارم
hani
شوخیهای بزرگ مهم نیستند، اصل اینست که آدم بتواند از یک موضوع کوچکی خوش باشد.
hani
میخواهم به خودم تلقین کنم که زندگی یک صحنه بازی است و من باید آن را با مهارت بازی کنم، و اگر ببرم یا ببازم، در هر حال شانهها را بالا بیندازم و بخندم.
friend moon :)
آه که درس خواندن چه کار خسته کنندهایست!
friend moon :)
من ترجیح میدهم ببری زیر تختخوابم باشد تا یک هزارپا.
friend moon :)
در این هوای بهاری که همه چیز آنقدر زیباست و همه جا را سبزه فرا گرفته و غنچهها سر درآوردهاند، دلم میخواهد به درس و کار پشت کنم و به دشت و صحرا بگریزم و به طبیعت پناه ببرم.
friend moon :)
قرار بود من فقط ماهی یک بار برای شما نامه بنویسم در صورتی که هر چند روز یک بار چندین ورق سیاه کردهام. آخر من آنقدر هیجان زده شده بودم که در هر قدمی ماجرایی تازه میدیدم و دلم میخواست در مورد آن با یک نفر صحبت کنم.
friend moon :)
بابا من رمز واقعی خوشبختی را پیدا کردم و آن اینست که برای «حال» زندگی کن. افسوس گذشته را خوردن و به انتظار آینده به سر بردن غلط است بلکه باید از این لحظه بیشترین استفاده را کرد.
ماهرخ
در دنیا ناراحتی زیاد است!
ز غوغای جهان فارغ:)
بسیاری از دختران هستند (مثلا ژولیا) که نمیدانند که خوشحال و سعادتمندند. آنها چنان به خوشی عادت کردهاند که احساساتشان فلج شده است.
ز غوغای جهان فارغ:)
دکتر با تعجب میپرسد: «پدر و مادر تو چه فکر کردن که در بچگی لوزههای تو را بیرون نیاوردن؟!» من هم نمیدانم! حرف اینست که آیا پدر و مادر من راجعبه من فکر کردهاند با نه؟
ز غوغای جهان فارغ:)
حجم
۱۵۹٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۴۴ صفحه
حجم
۱۵۹٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۴۴ صفحه
قیمت:
۱۰,۰۰۰
تومان