بریدههایی از کتاب پرونده بالتیمور
۳٫۳
(۳۹)
میگفت یک بار بوسیدن اصلاً کافی نیست، ولی به نظر خود من خیلی هم زیاد بود. امروز که فکرش را میکنم، حسرت میخورم که چرا هر بار ده مرتبه بر صورت مادرم بوسه نمیزدم
smile
چرا کتاب مینویسم؟ چون کتابها از زندگی، قدرت بیشتری دارند. کتاب نوشتن بهترین راه انتقام است. کتابها میتوانند از دیواری که هر کس پیرامون وجودش میکشد به راحتی عبور کنند و به باطن وی برسند. من کتاب مینویسم، چون نویسندهام...
مهسا
تلویزیون همه چیز رو راحت کرده. با تبلیغاش به مردم میگه چی کار کنن و با فیلمایی که پخش میکنه، به ذهنشون جهت میده.
Knowledge
خاطرات اصلی فقط در ذهن آدم حک میشه.
zohreh
نوشتن یک رمان، درست مانند رفتن به تعطیلات است. زندگی شما که تا پیش از آغاز کار بسیار آرام است، به ناگاه با هجوم شخصیتهای بسیاری، دگرگون میشود، شخصیتهایی که خودتان وظیفهٔ خلقشان را برعهده دارید. فرض را بر این بگذارید که یک روز گرم تابستان، شخصیتهای داستانتان با اتوبوس به خانهٔ شما میآیند و الان قرار است مدت زمانی را با آنها بگذارنید، باید در کنارشان باشید و ازشان مراقبت کنید. شما دیگر مسئول همه چیز آنها هستید. چرا؟ چون شما نویسندهاید.
n re
بدونه اینکه بخوای منو سؤالپیچ کنی، همین الان پاشو بیا بالتیمور.
hamtaf
به نظر من زندگی وقتی معنا داره که ما بتونیم سه تا کار رو انجام بدیم: دوست داشته باشیم، دیگران دوستمون داشته باشن و بتونیم اگه کسی خطایی کرد، حالا هراندازه هم بد، ببخشیمش.
zohreh
مردم دیگه تصویر میخوان. نمیخوان فکر کنن، فقط میخوان ببینن! از صبح تا غروب جون میکنن، دوست دارن بشینن با خیال راحت یه فیلم ببینن. خدارو شکر تلویزیون همه چیز رو راحت کرده. با تبلیغاش به مردم میگه چی کار کنن و با فیلمایی که پخش میکنه، به ذهنشون جهت میده. بعدش نوبت یه نوشیدنی میرسه. خب دیگه، تبلیغ کوکا کولا بهشون میگه باید برن از یخچال خونه یه کوکا کولا بردارن. حالا زمان استراحت تموم شده، فیلم پخش شده و شکم مردم هم سیر شده، وقت چی میرسه!؟ یه تبلیغ جدید! آهای آقا و خانومی که نشستی داری تلویزیون میبینی، تو خیلی زشتی، در ضمن بدنت هم اصلاً روی فرم نیست، پس چرا از محصولات لاغری استفاده نمیکنی؟ چرا این کرمهای صورت رو نمیخری؟ زندگی همینه
sepid sh
روزگاری بود که شخصیتهای مشهور در ایالات متحده دانشمندان و فضانوردان بودند، اما آن روزگار عوض شده است، شخصیتهای مشهور این دوره عملاً هیچ کاری انجام نمیدهند و وقت خود را به بطالت سپری میکنند.
sepid sh
کتابها میتوانند از دیواری که هر کس پیرامون وجودش میکشد به راحتی عبور کنند و به باطن وی برسند. من کتاب مینویسم، چون نویسندهام...
mohammad
دیگه وقتش رسیده که کتاب زندگی خودت رو بنویسی پسر!
la Luna
مشکل تو هم دقیقاً همینه. تو میخوای مشهور بشی، نمیخوای خواننده بشی.»
کاربر ۱۱۸۰۸۱۰
روزگاری بود که شخصیتهای مشهور در ایالات متحده دانشمندان و فضانوردان بودند، اما آن روزگار عوض شده است، شخصیتهای مشهور این دوره عملاً هیچ کاری انجام نمیدهند و وقت خود را به بطالت سپری میکنند
hamtaf
من به خوبی احساس میکردم که پدر و مادر بزرگم عمویم را بیشتر از پدرم دوست دارند؛ گاهی وقتها حسرت میخوردم که چرا پسر او نیستم.
smile
کتابها میتوانند از دیواری که هر کس پیرامون وجودش میکشد به راحتی عبور کنند و به باطن وی برسند.
la Luna
«وودی گم نشده مارکی که بخوای بری دنبالش. فرار کرده، یعنی دلش نمیخواد کسی پیداش کنه.»
zohreh
«شهرت مثل یه لباس میمونه که خیلی زود برات کوچیک میشه و مجبوری درش بیاری. مهم اینه که ببینی وقتی اون لباس رو درآوردی، بازم چیزی برای ارائه داری یا نه؟»
zohreh
وودی، تو یه مشکلی داری، اونم اینکه میخوای از همه محافظت کنی.
zohreh
هرکسی باید ایدهٔ کتابش رو فقط خودش پیدا کنه.
zohreh
به نظر من زندگی وقتی معنا داره که ما بتونیم سه تا کار رو انجام بدیم: دوست داشته باشیم، دیگران دوستمون داشته باشن و بتونیم اگه کسی خطایی کرد، حالا هراندازه هم بد، ببخشیمش. بقیهش دیگه خیلی مهم نیست
مهرگان
حجم
۳۳۹٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۴۵۶ صفحه
حجم
۳۳۹٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۴۵۶ صفحه
قیمت:
۱۰۳,۰۰۰
تومان