بریده‌هایی از کتاب فاتح قدس

سردار خستگی را هم خسته کرده بود، اصلاً برای او کار، نشد نداشت و بسیاری از پروژه‌ها را برای اولین بار بعد از دو کشور مطرح دنیا، طراحی و به مرحله اجرا در می‌آورد.

عاشق کارهایی بود که کسی نمی‌تواند انجام دهد

هیچ کجا نمی نویسند مدیر باید برای رضای خدا کار کند، نمی‌نویسند مدیر باید گروه را طوری رهبری کند که سر خط، خدا باشد و آخرش هم خدا، طوری رهبری کند که همه یادشان باشد که بنده خدا هستند. اما فکر می‌کنم شاه کلید موفقیت مدیریت شهید کاظمی درست همین نقطه باشد، رنگ خدایی‌اش

سردار کاظمی در کوران عملیات بیت‌المال و رضای خدا را در نظر داشت.

تنها ققنوس می‌تواند در دامنه آتشفشان مسکن کند. پس مدیر باید آزاده باشد و به یک زندگی عادی تن در ندهد.

سردار کاظمی به من گفته بود، می‌روم شده پادگان ولیعصر (عج) را می‌فروشم، پول برایت می‌آورم فقط تو برو سلاحی که جنگ ما با دشمن را نامتقارن می‌کند بساز.

آقای مقدم به ما گفت که سردار کاظمی در هر مجموعه‌ای که وارد می‌شد به تحول فکر می‌کرد.

یکی از آفت‌های مدیریتی سکون مدیران است. مدیر وقتی بخواهد مجموعه را آن طور که هست حفظ کند، دیگر جایی برای ایده‌های نو، پیشرفت و تحول باقی نمی‌ماند.

مدیر باید یک جریان باشد، نه یک نقطه.

موشک‌های دوربُرد ایران همچنان توان بازدارندگی در مقابل ایالات متحده ایجاد کرده که هرگاه در بین روزنامه‌ها و تحلیل‌گران آمریکایی سخن از حمله به ایران می‌شود، مقامات نظامی این کشور با اشاره به توان موشکی ایران چنین کاری را حماقتی محض عنوان می‌کنند.

هرگاه سخن از حمله رژیم صهیونیستی به ایران رفته، تحلیل‌گران بین‌المللی با اشاره به تبلیغات احتمالی چنین حمله‌ای، واکنش موشکی جمهوری اسلامی ایران در حملات بی‌محابا به زیرساخت‌های این رژیم را به عنوان مانعی مهم در اجرای چنین نقشه‌ای عنوان کرده‌اند.

"ما در قضایای ضدیت با اسرائیل دخالت کردیم؛ نتیجه‌اش هم پیروزی جنگ ۳۳ روزه پیروزی جنگ ۲۲ روزه بود. بعد از این هم هرجا ملتی هر گروهی با رژیم صهیونیستی مبارزه کند، مقابله کند، ما پشت سرش هستیم و کمکش می‌کنیم و هیچ ابایی هم از گفتن این حرف نداریم. این حقیقت و واقعیت است."

اولین گلوله شیمیایی عراق در عملیاتی در منطقه شمال طلاییه در شرق مجنون در نزدیک قرارگاه نصرت اصابت کرد. اولین گلوله در عملیات خیبر، جایی که هلی‌کوپترهای ایران روی جاده بودند اولین گلوله شیمیایی برخورد کرد و بوی اولین گلوله شیمیایی به مشام من رسید که ما خوانده بودیم که چه بویی می‌دهد. بوی سیر می‌داد، سیر تازه.

چرا وارد موشکی شدیم؟ نیاز جنگ،

توی خیلی از جلسه‌ها می‌گفت: "باید کاری کنیم اسرائیل با شنیدن اسم شیعه به خودش بلرزه."

حاج حسن تهرانی مقدم می‌خواست اسلام "ابرقدرت" شود. می‌خواست دشمنان قسم خورده اسلام جرأت نکنند به مسلمانان نگاه چپ بیندازند. می‌خواست اسرائیل نابود شود و سرزمین‌های اشغالی طعم آزادی را بچشند

حواسش به آفت‌های کار هم بود. همیشه می‌گفت: "باید مواظب باشیم اهداف مقدس‌مان را گم نکنیم. نکند دنیازده شویم و دین‌مان را دولتی کنیم. خدا نیاورد آن روزی را که از وقتی می‌رسیم سرکار، فکرمان پیش وام مسکن و تسهیلات و بازنشستگی و این چیزها باشد." بی‌خود نبود که نیروهایش برای حاج حسن می‌مُردند.

حقوق کارمندانش را بالا نمی‌گرفت، ولی اگر پروژه‌ای را به نتیجه می‌رساندند پاداش خوبی می‌داد. همین باعث می‌شد که انگیزه کار و تحقیق همیشه در آن‌ها زنده باشد.

به جوان‌ها اعتماد می‌کرد و بهشان میدان می‌داد.

حاج حسن قائل به درستی سنت‌های الهی بود. واقعاً باورشان داشت. تا می‌گفتند فلان کشور، فلان کار پیچیده و بُهت‌انگیز را کرده، می‌گفت: "خداروشکر. پس ما بهتر از اونا می‌تونیم همین کار رو بکنیم."