بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب حاج اسماعیل | طاقچه
۵٫۰
(۹)
رهبر معظم انقلاب اسلامی وی را «حلّال مشکلات» خوانده و درباره او می‌فرمایند: «... من (در دوران مبارزه با رژیم پهلوی) هر وقت نیاز داشتم، به حاج اسماعیل رضایی مراجعه می‌کردم… او حلّال مشکلات بود.»
فاطمه ناظریان
انحصار سیب سبزوار، لیموی میناب و هندوانه گرگان در اختیار حاج اسماعیل بود و در این سال‌ها او شخص متموّلی به حساب می‌آمد.
فاطمه ناظریان
حاج اسماعیل اولین کسی بود که در میدان میوه و تره‌بار برای ابراز صداقت در کسب و کار، بارنامه درست کرد. این کار آن موقع در کاسبی میدان تحولی ایجاد کرد. چون بعد از آن کشاورزها هر وقت به میدان بار می‌آوردند سراغ مردی را می‌گرفتند که در ازای گرفتن بار، رسید صادر می‌کرد؛ این موضوع باعث شد کسب و کار حاج اسماعیل در بازار بیش از پیش رونق پیدا کند.
فاطمه ناظریان
رهبر معظم انقلاب اسلامی وی را «حلّال مشکلات» خوانده و درباره او می‌فرمایند: «... من (در دوران مبارزه با رژیم پهلوی) هر وقت نیاز داشتم، به حاج اسماعیل رضایی مراجعه می‌کردم… او حلّال مشکلات بود.»
شیدا
یکی از خدمات حاج اسماعیل که خیلی مهم بود و نشان از غیرت و حمیت دینی آن مرد داشت ساخت مسجد صاحب‌الزمان (عج) بود. اولین‌باری که در زمان شاه مردم تهران در مقابل کارخانهٔ پپسی‌کولا (متعلق به بهائیان) برنامه گذاشتند و به مناسبت تولد امام زمان (عج) در نیمهٔ شعبان از میدان ۲۴ اسفند تا آخر پپسی‌کولا را چراغانی کردند آن موقع بود و تمام هزینهٔ چراغانی و جشن را حاج اسماعیل رضایی داد.
شیدا
ما بارها گفته و اکنون هم می‌گوییم اگر به ما اجازه دهند با دندان، روحانیون و خمینی و خمینی‌پرست را پاره پاره خواهیم نمود...
شیدا
افراد منتسب به حزب منحلهٔ توده اظهار نموده‌اند که اعدام نامبردگان کار بسیار شایسته‌ای بود و این کار یکی از اعمال بسیار خوب شاه می‌باشد که دست مفت‌خورها را کوتاه کرده و هرگاه (دست) چند نفر دیگر از این مفت‌خورها و افراد روحانی‌نما که کاری جز اخلال ندارند را کوتاه نماید ایران را صد سال به جلو برده و ما حاضریم هرگاه این رویهٔ شاه مملکت باشد تا پای جان برای پشتیبانی از او ایستادگی کنیم... ما خیلی از این موضوع خوشحال هستیم و در پوست خود نمی‌گنجیم و این کار بسیار خوبی است که باید یک مشت علف هرزه را از بین برد تا سایر گل‌ها و گیاهان از بین نروند. ما بارها گفته و اکنون هم می‌گوییم اگر به ما اجازه دهند با دندان، روحانیون و خمینی و خمینی‌پرست را پاره پاره خواهیم نمود..
شیدا
با یک برآورد دیدیم که آن شب پانزده هزار نفر از سربازان امام زمان (عج) و شاگردان امام صادق (ع) برای مرحوم طیب و حاج اسماعیل رضایی نماز وحشت خوانده‌اند و این برای من بسیار جالب بود و فکر می‌کردم این سعادت به این زودی‌ها به کسی روی نمی‌آورد. البته ما باز هم شهید داده بودیم ولی به این صورت نبود. من فکر نمی‌کنم برای هیچ آیت‌اللهی هم شب اول قبر پانزده هزار نماز وحشت خوانده شود، درحالی‌که برای طیب و حاج اسماعیل مردم چنین کردند.
شیدا
تعطیلی درس‌ها آن هم درس مراجع، ساواک و شهربانی را غافلگیر کرد و برای رئیس ساواک و شهربانی گران تمام شد. شنیدم که پرتو، رئیس شهربانی، گفته بود: شرم‌آور است که به خاطر دو نفر اعدامی، آقایان مراجع تقلید دروس حوزهٔ علمیهٔ قم را تعطیل کرده‌اند. تعطیل دروس حوزه کاری بسیار به‌موقع و در تهران و شهرستان‌ها بسیار اثر داشت و به همان نسبت رژیم را سخت عصبانی کرد و برایش گران تمام شد.
شیدا
شیخ جواد فومنی که حاج اسماعیل علاقهٔ زیادی به او داشت و خودش را مرید او می‌دانست بر پیکر حاج اسماعیل نماز خواند. شیخ جواد قبل از خاک‌سپاری، دستش را روی تابوت حاج اسماعیل گذاشت و از خدا خواست تا با او محشور شود. جالب است که بعد از وفات او، پیکرش در جوار مزار حاج اسماعیل رضایی دفن شد.
شیدا
وقتی در آمبولانس باز شد و حاجی اسماعیل چشمش به خبرنگاران افتاد گفت: «از ما عکس بگیرید! این عکس‌ها سند روز قیامت ما است. آنگاه صورت یکدیگر را بوسیدند و از هم حلالیت خواستند».
شیدا
قبل از اعدام حاج اسماعیل و طیب، رژیم پهلوی ادعا کرده بود افرادی که قیام ۱۵ خرداد را راه انداختند، هر کدام ۲۵ ریال از امام خمینی پول گرفته بودند! مردم این ادعا را با وصیت‌نامهٔ حاج اسماعیل کنارِ هم گذاشتند و به یکدیگر نشان دادند. آنجا بود که دروغ‌گویی‌های رژیم و شاه مشخص شد و مردم با خشم و نفرت دربارهٔ محمدرضا پهلوی صحبت می‌کردند و می‌گفتند: «این مردک دروغگو خجالت نمی‌کشد که می‌گوید اینها ۲۵ ریال گرفته‌اند تا انقلاب کنند؟! درحالی‌که وصایای مالی حاج اسماعیل بیش از یک میلیون تومان است!» این ماجرا مثل چماقی بود که بر سر شاه و دربار فرودآمد.
شیدا
وقتی آیت‌الله مهدوی‌کنی این وصیت‌نامه را دید گفت: «برای من خیلی جالب است که وصیت‌نامهٔ شخصی را می‌بینم که در آخرین ساعات عمرش وصیت‌نامه را نوشته و با وجود اینکه سواد آنچنانی نداشته و از دروس حوزوی نیز بی‌بهره بوده، اما در پایان وصیت‌نامه دعای «رضیت بالله...» را با تمام اعراب آن به‌طور صحیح نوشته است. حتی در آن لحظات سخت ممکن است طلبه‌ای هم در اعراب‌گذاری اشتباه کند،
شیدا
شب‌های جمعه برای من دعای کمیل بخوانید؛ من خیلی مایل به دعای کمیل می‌باشم.
شیدا
نمایندهٔ دادستان اظهار داشت: حاجی اسماعیل چند جا برای خودت گرفتاری درست کرده‌ای؟ حاجی اسماعیل جواب داد: بابا مردم به من مراجعه می‌کردند و می‌گفتند تو شانس داری و شانست خوبه! حالا بیایید و شانس من را ببینید. خوشحالی من از این بابت است که می‌توانم وصیت کنم و دارای وصیت‌نامه هستم،
شیدا
به نمایندهٔ دادستان ارتش می‌داد گفت: آن‌قدر خوشحالم که تیرباران می‌شوم. در این دنیا ماندن غیر از معصیت چیز دیگری عاید انسان نمی‌شود.
شیدا
در آخرین دیدار به همسرش گفته بود: «از لحظه‌ای که حکم اعدام به من ابلاغ شده است روزه گرفته‌ام و می‌خواهم به پیروی از سرور و سالار شهیدان، حسین بن علی (ع) با لب تشنه از دنیا بروم.»
شیدا
مشهور است که خود حاج اسماعیل رضایی در آخرین دفاع خود به‌جای درخواست عفو نوشت: «اگر صدسال زندگی کنم مردن به این سعادتمندی نخواهم داشت. پس چرا تقاضای عفو نمایم و از این سعادت درگذرم.»
شیدا
شیخ مرتضی کاتوزیان پیشنماز مسجد محلهٔ انبار گندم، بعد از شهادت حاج اسماعیل هروقت منبر می‌رفت، فریاد می‌کشید: «ای مردم این بلندگوهای مسجد، این فرش‌های مسجد و... همه را حاج اسماعیل خریداری کرده، به یاد او باشید، او شهید راه حق است.»
فاطمه ناظریان
طیب یک بار در جریان دادگاه با اشاره به حاج اسماعیل می‌گوید: «همه در میدان از من می‌ترسیدند، من از حاج اسماعیل می‌ترسیدم. چون او آدم درستی بود و همه کارش روی حساب و کتاب بود.» او سپس قسم می‌خورد و می‌گوید: «من تا به حال پاک‌تر از این مرد در روی زمین ندیده‌ام.»
فاطمه ناظریان

حجم

۲٫۴ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۱۸۰ صفحه

حجم

۲٫۴ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۱۸۰ صفحه

قیمت:
۴۳,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
۲صفحه بعد