بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب خودشناسی | صفحه ۲ | طاقچه
تصویر جلد کتاب خودشناسی

بریده‌هایی از کتاب خودشناسی

۳٫۸
(۲۰)
باز تأکید می‌کنیم که فعلاً قصد ما رفع و رجوع این مسائل نیست. اول از همه و مهم‌تر از همه می‌خواهیم واضح و روشن بدانیم چه چیزی ما را اذیت می‌کند. داریم به مشکلات خود اجازه می‌دهیم که ابراز وجود کنند.
ASMA
ما باید مهار اضطراب‌های خود را به دست بگیریم و خودمان را ملزم کنیم که در خیال خود ببینیم اگر تهدیدهای آن‌ها به بروز فاجعه عملی شود، چه اتفاقی خواهد افتاد: اگر تمام دلشوره‌ها و نگرانی‌های ما واقع شوند چه اتفاقی برای‌مان خواهد افتاد؟ به فرض که این اتفاق بیفتد، از کجا معلوم من آسیب ببینم؟ بازی خیالی با وخیم‌ترین عواقبِ احتمالی بهترین راه برای خنثا کردن دل‌نگرانی‌هایی است که اگر به آن‌ها بی‌اعتنایی شود، ما را عاصی می‌کنند. باید تک‌تک آن‌ها را به همین صورت در ذهنمان احضار کنیم؛ خواهیم دید که این روش در اکثر موارد نجات‌بخش است.
ASMA
هر وقت جامعه بخواهد ما را ترغیب کند برای ذهن خود وقت صرف کنیم، مجموعه‌ای از تمرین‌های خوش‌آب‌ورنگ پیشِ روی‌مان می‌گذارد با نامِ کلّیِ ”مراقبه“. هواداران مراقبه عموماً توصیه می‌کنند که در یک حالت خاصّی بنشینیم و بکوشیم ضمیر خودآگاه خود را از مخلوط افکار و احساسات خالی کنیم. ما باید تشویش‌های ذهنی را که پیروان بودا از آن به نام «میمون ذهن» یاد می‌کنند ساکت کنیم تا به آرامش برسیم.
ASMA
یک رویکرد دیگر هم وجود دارد که نه بر مبنای اندیشه‌های شرقی، بلکه نشئت‌گرفته از سنّت فلسفی غرب است. ما آن را مراقبهٔ فلسفی می‌نامیم. در این تمرین فرض بر آن است که بخش بزرگی از آشفتگی‌های ذهن ما ناشی از افکار و احساساتی است که برای ملاحظه، بررسی، و گره‌گشایی از آن‌ها وقت و توجّه کافی صرف نشده است.
ASMA
اتفاقی نبوده که سقراط تمام مباحث فلسفه را در یک فرمان ساده خلاصه کرده است: خودت را بشناس.
ASMA
رابطه‌ای را قطع می‌کنیم که اتفاقاً وجودش برای‌مان مفید بوده. استعدادهای حرفه‌ای خود را در اثر بی‌توجّهی ضایع می‌کنیم. با رفتارِ غیرعادی و مشمئزکننده دوستان خود را می‌رنجانیم. نمی‌فهمیم چطور می‌شود که در برخورد با دیگران آن‌ها را بهت‌زده و از خودمان منزجر می‌کنیم. چیزهایی می‌خریم که به دردمان نمی‌خورند و برای تعطیلات به جاهایی می‌رویم که هیچ لذتی از آنجا نمی‌بریم.
ASMA
احساسات و تمایلاتی که مورد بی‌توجّهی قرار بگیرند قرار نیست ما را تنها بگذارند؛ آن‌ها در پسِ ذهن پرسه می‌زنند و انرژی خود را به صورت تصادفی بین عواطف مجاور خود پخش می‌کنند. آرزویی که به آن بی‌اعتنایی شده به اضطراب تبدیل می‌شود. حسادت جامهٔ کج‌خُلقی به تن می‌کند؛ عصبانیت به صورت خشم و غضب درمی‌آید؛ غم بدل به افسردگی می‌شود. امیال سرکوب‌شده بدن را فرسوده می‌کنند و از توان می‌اندازند. ما گرفتار تیک عصبی، پرش عضله در صورت، ناتوانی جنسی، ناکارآمدی در محل کار، الکل، و یا پورن می‌شویم. اکثرِ به‌اصطلاح ”اعتیادها“ اساساً پیامد احساسات بدقلق و سمجی هستند که راهی برای رسیدگی به آن‌ها پیدا نکرده‌ایم. بی‌خوابی انتقام افکاری است که در طول روز سرکوبشان کرده‌ایم.
ASMA
وقتی احساسات بدقلق نزدیک است که آشکار شوند، ضمیر خودآگاه با تغییر کانون توجّه خود به جای دیگر از مخمصه فرار می‌کند. در این گونه مواقع، ما با عدم کندوکاو در پستوهای ذهنمان با دقت تمام از خودانگارهٔ خود محافظت می‌کنیم و به این طریق می‌توانیم تصوّرِ خوبی از خودمان داشته باشیم. با این حال، هیچ‌وقت راه خلاصی از درون‌نگری نداریم. تقریباً همیشه باید بابت امتناع از تأمل در احوال خود هزینهٔ گزافی بپردازیم.
ASMA
پژوهش و یادگیری دربارهٔ ویژگی‌های یک سیارهٔ دیگر برای‌مان از تلاش برای فهم اتفاقاتی که در لایه‌های مغز خودمان می‌افتد راحت‌تر است.
ASMA
از دستاوردهای روان‌شناسیِ تلقین این تصوّر بوده که مغز شامل دو قسمت متمایز است: ضمیر خودآگاه و ضمیر ناخودآگاه؛ یک قسمت در دسترس مستقیمِ ماست و دیگری در سایه قرار دارد، که گاهی از طریق بروز علائم، دیدن رؤیا، لغزش زبان، و ایجاد اضطراب، آرزو، و ترس در وجودِ ما غافلگیرمان می‌کند.
ASMA
در موفقیت‌ها و شکست‌ها یک خصلت نقش بسیار پررنگی بازی می‌کند: اعتمادبه‌نفس. به‌واقع، بسیاری از دستاوردهای بزرگ و کامیابی‌های سترگ، نه حاصل استعدادهای عالی یا دانش متعالی، که صرفاً محصول اعتمادی است که شخص به خودش دارد.
MüsyoRahim
واقعیت طنزآمیز، اما اصولاً امیدبخش، این است که ما معمولاً خوب می‌دانیم که چطور برای یک غریبه دوست خوبی باشیم، ولی نوبت به خودمان که می‌رسد خوب عمل نمی‌کنیم. وجه امیدبخش آن این واقعیت است که ما مهارت‌های دوستی و رفاقت را بلد هستیم. مسئله این است که تا به حال از این مهارت‌ها برای کمک به شخصی که احتمالاً بیش از همه به آن نیاز دارد استفاده نکرده‌ایم. کدام شخص؟ مسلماً خودمان.
کاربر ۵۵۴۰۶۹۷
واقعیت طنزآمیز، اما اصولاً امیدبخش، این است که ما معمولاً خوب می‌دانیم که چطور برای یک غریبه دوست خوبی باشیم، ولی نوبت به خودمان که می‌رسد خوب عمل نمی‌کنیم. وجه امیدبخش آن این واقعیت است که ما مهارت‌های دوستی و رفاقت را بلد هستیم. مسئله این است که تا به حال از این مهارت‌ها برای کمک به شخصی که احتمالاً بیش از همه به آن نیاز دارد استفاده نکرده‌ایم. کدام شخص؟ مسلماً خودمان.
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
یک شیوهٔ کارساز دیگر برای تغییر صداهایی که در سرمان است این است که سعی کنیم برای خودمان یک دوست خیالی بشویم. در عالم دوستی، ما از روی غریزه می‌دانیم که چطور به دوستمان حرف‌های تسلّی‌بخش و تشویق‌آمیز بزنیم که روی او اثر بگذارد.
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
یک راهش این است که یک صدای خوشایند و دلپذیری را که مربوط به گذشته است به یاد آوریم و به آن میدان بدهیم. ای بسا مادربزرگ یا خاله‌ای داشتیم که همیشه سمت ما را می‌گرفت و با مهارتِ تمام به ما دلگرمی می‌داد. هنگامی که اوضاع به کام ما نیست، می‌توانیم از خودمان بپرسیم که اگر آن شخص در کنارم بود چه حرفی به من می‌زد. و بعد صحبت‌های دلگرم‌کنندهٔ او را (که خیلی سریع هم به ذهنمان خواهد رسید) با حواس جمع برای خودمان تکرار کنیم.
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
یک بخش از برنامهٔ اصلاح قاضی درون این است که ـ آگاهانه و عامدانه ـ یاد بگیریم که نحوهٔ صحبت کردن با خودمان را تغییر دهیم، به این صورت که خودمان را در معرض صداهای بهتری قرار دهیم. ما نیاز به شنیدن صداهای مهربان و راهگشا داریم آن هم به‌کرّات و در انواع موضوعات مشکل و پردردسر تا این‌که این صداها برای‌مان طبیعی و عادی بشوند و دست آخر بدل به افکار خودمان شوند.
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
خویشتن‌دوستی - آیا احساس می‌کردید که دوستتان دارند؟ - چقدر به شما اجازه می‌دادند که خودِ واقعی‌تان باشید؟ - آیا اجازه داشتید که شکست بخورید؟ - آیا باعث می‌شدند که احساس عذاب وجدان و سرافکندگی کنید؟ چطور؟ - با خصلت‌های منفی شما چطور برخورد می‌شد؟
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
میراث عاطفی‌مان دست از سر ما برنمی‌دارد، زیرا در شرایط عجز و ناتوانیِ محض شکل گرفته و به ما رسیده. سال‌های آغازین برای ما دورهٔ آسیب‌پذیریِ شدید بوده. ما به‌کلّی دستخوش جوّ غالب بودیم. نمی‌توانستیم درست حرکت کنیم، حرف بزنیم، خودمان را کنترل کنیم یا جلو خودمان را بگیریم؛ نمی‌توانستیم خودمان را آرام کنیم یا تعادلمان را بازیابیم.
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
وقتی در قبال یار / همسر خود خطایی مرتکب می‌شویم، آیا به‌راحتی عذرخواهی می‌کنیم؟ اگر اندوختهٔ خویشتن‌دوستی ما قابل‌توجّه باشد، این حس را داریم که می‌توانیم به اشتباه خود اقرار کنیم بدون این‌که عزت نفسمان دچار خدشه شود. اما اگر خویشتن‌دوستی ما شکننده باشد، برای‌مان مقدور نیست که به گناه و اشتباه خود اعتراف کنیم؛ این اعتراف ته‌ماندهٔ حرمت نفسمان را هم از بین خواهد برد. در نتیجه، زودرنج و گوشه‌گیر می‌شویم.
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
میزان علاقهٔ ما به خودمان بیش از هر چیز در مواجهه با تهدیدهایی مشخص می‌شود که از جانب دیگران احساس می‌کنیم. وقتی با یک غریبه‌ای برخورد می‌کنیم که چیزهایی دارد که ما نداریم (شغل بهتر، یار/ همسر بهتر، و غیره)، اگر درجهٔ خویشتن‌دوستی ما پایین باشد، بلافاصله احساس بی‌ارزش بودن به ما دست می‌دهد. یا اگر درجهٔ خویشتن‌دوستیِ ما قابل‌ملاحظه باشد، از چیزی که داریم و اینی که هستیم احساس رضایت خواهیم کرد.
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷

حجم

۴۹٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۷۲ صفحه

حجم

۴۹٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۷۲ صفحه

قیمت:
۲۹,۵۰۰
تومان