بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب عامه پسند | صفحه ۶ | طاقچه
تصویر جلد کتاب عامه پسند

بریده‌هایی از کتاب عامه پسند

انتشارات:نشر چشمه
امتیاز:
۳.۳از ۱۳۹ رأی
۳٫۳
(۱۳۹)
روی‌هم‌رفته در زندگی‌ام نمایش بدی نداشتم. شب‌ها در خیابان‌ها نخوابیده بودم. البته کلی آدم خوب بودند که در خیابان می‌خوابیدند. آن‌ها احمق نبودند، فقط به درد نیازهای تشکیلات زمانه نمی‌خوردند. نیازهایی که مدام تغییر می‌کردند. این توطئهٔ شومی بود. اگر قادر بودی شب‌ها در رخت‌خواب خودت بخوابی خودش پیروزی باارزشی بود بر قدرت‌ها. من خوش‌شانس بودم، ولی بعضی از حرکت‌هایی که کردم، خیلی هم بدون فکر نبودند. روی‌هم‌رفته دنیای واقعاً وحشتناکی بود و بعضی وقت‌ها دلم برای تمام آدم‌هایی که درش زندگی می‌کردند می‌سوخت. به‌جهنم. ودکا را درآوردم و جرعه‌ای نوشیدم. اغلب بهترین قسمت‌های زندگی اوقاتی بوده‌اند که هیچ کار نکرده‌ای و نشسته‌ای و دربارهٔ زندگی فکر کرده‌ای. منظورم این است که مثلاً می‌فهمی که همه‌چیز بی‌معناست، بعد به این نتیجه می‌رسی که خیلی هم نمی‌تواند بی‌معنا باشد، چون تو می‌دانی که بی‌معناست و همین آگاهیِ تو از بی‌معنا بودن تقریباً معنایی به آن می‌دهد. می‌دانی منظورم چیست؟ بدبینی خوش‌بینانه.
Z
قضیه این شکلیه، وقتی ما تو رو به خاطر این چندرقاز بکشیم ماجرا همه‌جا می‌پیچه و این قضیه اونایی رو که پول حسابی به ما بدهکارن خیلی می‌ترسونه. چون متوجه می‌شن که اگه ما می‌تونیم سر تقریباً هیچْ این معامله رو با تو بکنیم پس حساب خودشون پاکه، گرفتی؟
Astronaut
یک صدای ظریفِ پرنده‌وار از خودش درآورد. جیک! همان صدا احساس خوبی به‌ام داد. خیلی راحتْ خوشحال می‌شدم. مشکل من تمام دنیا بود.
Astronaut
تعطیلات لازم داشتم. پنج‌تا زن لازم داشتم. باید گوشم را شست‌وشو می‌دادم. باید روغن ماشینم را عوض می‌کردم. نتوانسته بودم برگهٔ لعنتیِ مالیات بر درآمد را درست پُر کنم. یکی از دسته‌های عینک مطالعه‌ام شکسته بود. آپارتمانم را مورچه برداشته بود. باید دندان‌هایم را جرم‌گیری می‌کردم. پاشنهٔ کفش‌هام ساییده شده بود. بی‌خوابی داشتم. مهلت بیمهٔ ماشینم تمام شده بود. هر دفعه که ریش می‌زدم صورتم را می‌بُریدم. شش سال بود که نخندیده بودم. وقتی که هیچ‌چیزی برای نگرانی وجود نداشت، بی‌خودی نگران می‌شدم، هر وقت هم که واقعاً مسئلهٔ نگران‌کننده‌ای وجود داشت مست می‌کردم.
Astronaut
پدرم به من گفته بود برو سراغ جایی که اول به‌ت پول می‌دهند و بعد امید این‌که می‌توانی پول را برگردانی. این یعنی بانک‌داری و بیمه. آن چیزی که واقعی است ازشان بگیر و به جایش یک تکه کاغذ تحویل‌شان بده. پول‌شان را خرج کن. باز هم خواهد رسید. دو چیز محرک آن‌هاست: طمع و ترس. یک چیز محرک توست: فرصت. به نظر نصیحت خوبی می‌رسید. فقط مسئله این بود که پدرم وقتی مُرد کاملاً ورشکسته بود.
Astronaut
تصور من از اوقات خوب همین بود. آسودن زیر نور چراغ‌ها وقتی که چند قدم آن‌طرف‌تر قبرم با خمیازه‌ای دهانش را برایم باز کرده.
Astronaut
اغلب بهترین قسمت‌های زندگی اوقاتی بوده‌اند که هیچ کار نکرده‌ای و نشسته‌ای و دربارهٔ زندگی فکر کرده‌ای. منظورم این است که مثلاً می‌فهمی که همه‌چیز بی‌معناست، بعد به این نتیجه می‌رسی که خیلی هم نمی‌تواند بی‌معنا باشد، چون تو می‌دانی که بی‌معناست و همین آگاهیِ تو از بی‌معنا بودن تقریباً معنایی به آن می‌دهد. می‌دانی منظورم چیست؟ بدبینی خوش‌بینانه.
Astronaut
کشوِ سمت راست را باز کردم. ودکا را پیدا کردم و یک‌ضرب نوشیدم. به‌سلامتی موفقیت. تاریخ را برنده‌ها می‌نویسند.
Astronaut
من باید تمام زندگی‌ام را صرف گشتن دنبال راه‌حل می‌کردم. آدم‌هایی که در عمرشان از پس حل کردن چیزی برآمده بودند معمولاً پشتکارِ زیاد داشتند و کمی هم خوش‌شانسی. اگر به اندازهٔ کافی پافشاری می‌کردی معمولاً شانس هم به دنبالش می‌آمد. خیلی از آدم‌ها نمی‌توانند منتظر شانس بمانند، پس تسلیم می‌شوند.
Astronaut
هنوز نمرده بودم، ولی داشتم به‌سرعت می‌گندیدم. کی توی این وضعیت نبود؟ همه‌مان مسافر این کشتی سوراخ بودیم و دل‌مان هم خوش بود که زنده‌ایم.
Astronaut
پدرم به من گفته بود که من احتمالاً همیشه شکست خواهم خورد. خودش هم یک بازندهٔ مادرزاد بود. کار از بیخ ایراد داشت.
Astronaut
نام اصلی کتاب پالپ است. پالپ به مجلات بی‌ارزشی گفته می‌شود که معمولاً روی کاغذ کاهی چاپ می‌شوند. همچنین به معنای مبتذل یا بازاری هم هست. مثلاً ترجمهٔ درست پالپ فیکشن ــ فیلم کوئنتین تارانتینو ــ داستان‌های مبتذل است که سلیقهٔ ایرانی داستان عامه‌پسندش کرده. من هم به پیروی از همین سلیقه یا ملاحظه پالپ را عامه‌پسند ترجمه کردم. عامه‌پسند آخرین اثری است که در زمان حیات بوکفسکی چاپ شد.
Astronaut
«جهنم چیزی‌ست که خودت خلقش می‌کنی.»
_KOSARMAHDAVI_
محلهٔ خوبی بود. تعریف محلهٔ خوب: جایی که وسعت نمی‌رسد در آن زندگی کنی.
naghme_rsh
تنها چیز زیبای زمین حیواناتشن که اون‌ها هم دارن قتل‌عام می‌شن.
naghme_rsh
همیشه یک نفر هست که روز آدم را خراب کند. البته اگر به قصد نابودی کل زندگی‌ات نیامده باشد.
naghme_rsh
همیشه یک نفر هست که روز آدم را خراب کند. البته اگر به قصد نابودی کل زندگی‌ات نیامده باشد.
Mary gholami
همیشه یک نفر هست که روز آدم را خراب کند. البته اگر به قصد نابودی کل زندگی‌ات نیامده باشد.
Mary gholami
یکی از چیزهایی که آدم‌ها را دیوانه می‌کند همین انتظار کشیدن است؟ مردم تمام عمرشان انتظار می‌کشیدند. انتظار می‌کشیدند که زندگی کنند، انتظار می‌کشیدند که بمیرند.
Mary gholami
من بااستعداد بودم. یعنی هستم. بعضی وقت‌ها به دست‌هام نگاه می‌کنم و فکر می‌کنم که می‌توانستم پیانیست بزرگی بشوم. یا یک چیز دیگر. ولی دست‌هام چه‌کار کرده‌اند؟ یک جایم را خارانده‌اند، چک نوشته‌اند، بند کفش بسته‌اند، سیفون کشیده‌اند و غیره. دست‌هایم را حرام کرده‌ام. همین‌طور ذهنم را.
Parinaz

حجم

۱۵۱٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۱۹۸ صفحه

حجم

۱۵۱٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۱۹۸ صفحه

قیمت:
۵۲,۵۰۰
۲۶,۲۵۰
۵۰%
تومان