بریدههایی از کتاب دلایلی برای زنده ماندن
۳٫۹
(۴۴۳)
سیزده سال پیش مطمئن بودم که این کار شدنی نیست.
در ادامهٔ کتاب درخواهید یافت که قرار بود بمیرم یا دیوانه شوم.
امکان نداشت که هنوز، اینجا حیّ و حاضر باشم. گاهی حتی تردید داشتم ده دقیقهٔ دیگر زنده خواهم بود یا نه. و تصور اینکه چنان حالم بهبود خواهد یافت یا چنان اعتمادبهنفسی به دست خواهم آورد که دربارهٔ مشکلم اینچنین قلمفرسایی کنم، آنقدر بعید بود که محال ممکن به نظر میرسید.
Mahdi Motahari
آیا هیاهو و سرعت سرسامآور زندگی مدرن، برای مغز غارنشین ما حکم سانحه را دارد؟ آیا من بودم که بیشازحد نازکنارنجی بودهام؟ یا زندگی خودش نوعی جنگ است که مردم از آن بیخبرند؟
foad fahmide
«و در پایان این ادامهٔ زندگیست که شجاعت بیشتری میطلبد، نه خودکشی.»
آلبر کامو
pejman
یک عبارت کلیشهای در باب افراد کتابخوان وجود دارد که میگوید آنان، انسانهای تنهایی هستند. اما برای من چنین نبود؛ کتاب خواندن راهی بود که مرا از تنهایی درمیآورد. اگر شما از آن دسته افرادی هستید که امور مختلف برایتان تبدیل به دغدغههای ذهنی بیپایان میشوند، آنگاه تنهاترین انسانها خواهید بود، حتی اگر جمعیت زیادی از مردم، با طرز فکرهای جور واجور احاطهتان کرده باشند.
foad fahmide
کتابها به معنای واقعی کلمه، انگیزههای من بودند برای زنده ماندن. هر یک از آنها محصول ذهن یک انسان هستند، با یک روحیهٔ منحصربهفرد. هر زمان که یک کتاب ارزشمند را میخواندم، حس میکردم در حال خوانش یک نقشه هستم؛ یک نقشهٔ گنج که مرا هدایت میکند به سمت گنجینهای حقیقی: خودم!
foad fahmide
اگر راهی برای خروج از ذهن خویش وجود داشته باشد؛ و آن راه مرگ نباشد، آنگاه راه خروجی از جادهٔ واژگان میگذرد. اما واژگان بهجای آنکه کمک کنند تا ذهن را ترک کنیم، بستر ترک یک ذهنیت را فراهم میسازند و از آن پس، یاریمان میدهند تا خشت به خشت، ذهنی نو برای خود بسازیم.
foad fahmide
از خواندن کتاب دو نوع تلقی وجود دارد: یا کتاب میخوانید که از خود فرار کنید یا کتاب میخوانید که خود را پیدا کنید.
foad fahmide
من در آن برهه به کتاب احتیاج داشتم و کتاب در زندگی من، به منزلهٔ یک شیء تجملی نبود. آنها برای من یک مادهٔ مخدر درجه یک به شمار میرفتند
foad fahmide
همانطور که شوپنهاور میگوید: «ما برای آنکه همچون دیگر مردمان شویم، دست از سهچهارمِ خویش میشوییم.»
foad fahmide
«آنگاه که طوفان به پایان میرسد، به خاطر نمیآوری چطور آن را از سر گذراندی و چگونه زنده ماندی. در حقیقت حتی مطمئن نیستی که آیا واقعاً طوفان تمام شده یا نه. اما در یک نکته شک و تردیدی نیست؛ از طوفان اگر جان سالم به در ببری، دیگر همان شخص طوفانزده نیستی. تنها حکمت نهفته در طوفان همین است و بس.»
هاروکی موراکامی از کتاب کافکا در ساحل
mina_tk
جهانی چنین درهم تنیده با عدمقطعیت، ما بهترین آزمایشگاههای تجربی خویشتن هستیم.
foad fahmide
اما به یک نکته میتوان با قطعیت اذعان داشت: انسان هنوز حتی سرسوزنی هم به غایت علوم دست نیافتهاست، بهویژه علوم نوپایی همچون عصبشناسی. از اینرو بخش اعظم آنچه امروزه دریافتهایم، در آینده تکذیب خواهد شد یا مورد ارزیابی مجدد قرار خواهد گرفت. دانش اینگونه پیش میرود: برای پیشرفت در آن ایمانِ کورکورانه جایی ندارد؛ بلکه شک مدام است که راهگشاست.
foad fahmide
«آنگاه که طوفان به پایان میرسد، به خاطر نمیآوری چطور آن را از سر گذراندی و چگونه زنده ماندی. در حقیقت حتی مطمئن نیستی که آیا واقعاً طوفان تمام شده یا نه. اما در یک نکته شک و تردیدی نیست؛ از طوفان اگر جان سالم به در ببری، دیگر همان شخص طوفانزده نیستی. تنها حکمت نهفته در طوفان همین است و بس.»
هاروکی موراکامی از کتاب کافکا در ساحل
foad fahmide
به هیچ وجه راهی وجود نداشت افرادی که مرا در ویلای محل زندگیام ملاقات میکردند پی ببرند که در من چه میگذرد. ابداً ممکن نبود جهنم مرموزی که در آن دست و پا میزدم را احساس کنند، یا دریابند که چرا مرگ، یک راهکار ویژه و مفید برای من به شمار میرود.
12345
«و در پایان این ادامهٔ زندگیست که شجاعت بیشتری میطلبد، نه خودکشی.»
آلبر کامو، از کتاب مرگ خوش
12345
واژگان! گاهی تنها همین واژگان میتوانند رهاییبخش ما باشند.
12345
درست است که وقت ناهار، از من میخواست به خودش و دیگر آقایانِ همکار بپیوندم و با هم یک نوشیدنی بخوریم و یک دست بیلیارد بازی کنیم. اما مدام جوکهای زننده برای هم تعریف میکردند و از فوتبال حرف میزدند و از نامزدهایشان مزخرف میگفتند. از این کارهایشان بیزار بودم. از سیزده سالگی به بعد، چنین کارهای نابهجایی از من سر نزده بود.
سورینام
حجم
۲۱۰٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۹۷ صفحه
حجم
۲۱۰٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۹۷ صفحه
قیمت:
۴۰,۰۰۰
۲۰,۰۰۰۵۰%
تومان