بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب دلایلی برای زنده ماندن | صفحه ۲۸ | طاقچه
تصویر جلد کتاب دلایلی برای زنده ماندن

بریده‌هایی از کتاب دلایلی برای زنده ماندن

نویسنده:مت هیگ
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۰از ۴۴۴ رأی
۴٫۰
(۴۴۴)
شک می‌کنید که شاید داشتن تلفن‌های هوشمند، حمام مجلل و سینمای خانگی راه‌حل مشکل شما نبوده؛ بلکه مشکل خود شما بوده است.
نهآن
راهکار، دوستی کردن با افسردگی و اضطراب است و سپاسگزاری از آنها. این‌گونه که با آنها برخورد کنید خیلی بهتر از پسشان برخواهید آمد. دوستی کردن من با این دو یارِ غار از طریق قدردانی‌ام بوده نسبت به زودرنجی و حساسیتی که به من بخشیده‌اند.
sami
هنگام افسردگی و اضطراب، ابعاد حاشیهٔ امن شما کوچک و کوچک‌تر می‌شود و از جهان، به تخت‌خوابتان تقلیل پیدا می‌کند. یا اساساً به جایی می‌رسید که هیچ حاشیهٔ امنی برایتان به جای نمی‌ماند. یک راه درمانی دیگر را نیز از یاد نبرید: محرک‌های بیرونی و هیجان؛ عناصری که در محیط‌های جدید یافت می‌شوند. گاهی این عناصر وحشت‌آورند، اما درعین‌حال رهایی‌بخش نیز هستند. در محیط‌های آشنا، تمرکز ذهنتان همواره بر خود است. در اتاق خوابتان هیچ چیز جدیدی وجود ندارد که نیازمند توجه و دقت شما باشد. از تهدیدهای بالقوهٔ بیرونی خبری نیست. فقط دلواپسی‌های ذهنی خودتان حضور دارند و بس. اگر خود را به حضور در مکان‌های جدید وادار کنید؛ خصوصاً دیگر کشورها، دست‌آخر به‌ناچار کمی بیشتر بر فضای بیرون از ذهنتان متمرکز خواهید شد.
#ℳ_S
اگر از بیرون رفتن می‌ترسید، بیرون بروید. اگر از مکان‌های کوچک و دربسته واهمه دارید، کمی از اوقاتتان را صرف ماندن در آسانسور کنید. اگر به اضطراب جدایی دچارید، خود را وادار کنید که مدت کوتاهی تنها بمانید.
#ℳ_S
هیچ چیز تا ابد ادامه پیدا نمی‌کند. درد و رنج کنونی شما ادامه‌دار نخواهد بود؛ به‌رغم اینکه خودِ درد و رنج به شما این پیام دروغین را می‌دهد. درد و رنج دروغ می‌گوید. به او بی‌اعتنا باشید. درد قرضی‌ست که گذشت زمان آن را ادا خواهد کرد.
#ℳ_S
تفاوت اندوه با افسردگی همچون تفاوت میان یک شخص گرسنه است با کسی که قحطی، رمقی به جانش باقی نگذاشته.
#ℳ_S
با این تفاسیر راهکار ما کدام است؟ صحبت کردن از درد و شنیدن دربارهٔ آن. پس مشوقِ سخن گفتن باشید و دیگران را به شنیدن ترغیب کنید. به گفت‌وگوهای مربوطه بپیوندید. مدام با خود تکرار کنید «افسردگی یک گناه یا ضعف نیست که باید به آن اقرار کرد یا آن را پوشاند. این پدیده یک تجربهٔ انسانی‌ست.» افسردگی ماهیت و ذات شما نیست؛ صرفاً اتفاقی‌ست که برایتان رخ داده است. مرضی‌ست که گاهی تنها با حرف زدن از میان می‌رود. دوایش واژگان، تسلّی و حمایت است؛ تنها همین سه‌گانهٔ شگفت‌انگیز. یک دهه طول کشید تا من بتوانم آشکارا و دقیق از این تجربهٔ خود با دیگران سخن بگویم. طولی نکشید که پی بردم خودِ سخن گفتنِ صرف نوعی درمان است. در جهانی که سخن گفتن امکان‌پذیر است، امید نیز تحقق‌پذیر خواهد بود.
#ℳ_S
ابتدایی‌ترین و متعارف‌ترین پاسخ از این قرار است: مردان از دیرباز تاکنون بیماری‌های روانی را به منزلهٔ نوعی ضعف شخصیتی می‌انگاشتند و بنابراین، از کمک گرفتن روی‌گردان بودند. «پسرها گریه نمی‌کنند.» این عبارت را حتماً شنیده‌اید. اما چنین نیست؛ آنها گریه می‌کنند؛ ما گریه می‌کنیم؛ من گریه می‌کنم. ما همیشه اشک در چشمانمان حلقه می‌زند. (خود من همین امروز عصر گریه‌ام گرفت؛ داشتم فیلم پسرانگی را تماشا می‌کردم). بله؛ پسرها، مردان دست به خودکشی هم می‌زنند و این مسئله انکارناپذیر است.
#ℳ_S
وقتی در پایین‌ترین حالت روحی خود قرار دارید، خیال می‌کنید هیچ انسان دیگری در جهان نیست که احساسی مانند شما داشته باشد. خود من از خدا می‌خواستم که کاش، یکی از آن دیگران باشم؛ هر کس دیگری شد، ایراد ندارد. یک آدم هشتاد ساله، یک بچهٔ هشت ساله، یک زن، یک مرد دیگر، حتی شده یک موجود دیگر، مثلاً یک سگ! آرزو می‌کردم که کاش در ذهن آنان می‌زیستم. خودم خویشتن را شکنجه می‌دادم و دیگر نمی‌توانستم این خودآزاری را تاب آورم، همان‌طور که نمی‌شد دستم را روی شعلهٔ روشن اجاق گاز بگیرم و حرارتش را طاقت بیاورم؛ با تصور اینکه دور و بر چند یخدان پر از یخ باشد و بتوان دست را در آنها فرو برد. از اینکه قادر نبودم سر سوزنی آرامش روانی به دست آورم، فرسودگی مطلق سراپای وجودم را فراگرفته بود. تا یک تفکر مثبت می‌آمد در ذهنم جان بگیرد، به بن‌بست می‌رسید و پایان می‌یافت. به گریه افتادم.
#ℳ_S
از خواندن کتاب دو نوع تلقی وجود دارد: یا کتاب می‌خوانید که از خود فرار کنید یا کتاب می‌خوانید که خود را پیدا کنید.
زهرا
یکی از نشانه‌های محرز افسردگی این است که سر سوزن امیدی به هیچ چیز ندارید و آینده‌ای را متصور نمی‌شوید. گویی داخل یک تونل مانده‌اید که دو سر آن مسدود است و به هیچ وجه قادر نیستید روزنهٔ نوری که در انتهای آن سوسو می‌زند را ببینید.
LiLy !
هیچ چیز بیش از این به انسان حس خردی و ناچیزی نمی‌دهد: اینکه در ذهنت، چنین دگردیسی‌های شگرفی روی داده و از تو یک انسان دیگر ساخته؛ در حالی که جهان، بی‌توجه به تو و به وجودت، راه خودش را پیموده است. اما این نکته درعین‌حال چه احساس رهایی فوق‌العاده‌ای به انسان می‌دهد: اینکه می‌پذیری در این جهان، موجودی هستی ناچیز و خرد.
کاربر ۴۱۸۱۵۱۰
من برای پایداری، دیگر دلایل محکمی داشتم. برای اینکه در موقعیت‌های خطیر قرار بگیرم، دیگر نیاز نبود کار خاصی انجام دهم. برای آب‌دیده شدن، نیاز است در شرایط خطیر قرار بگیرید؛ نیاز است درد بکشید. همان‌طور که مولانا شاعر پارسی‌زبانِ قرن دوازدهم می‌گوید: «زخم مدخلی‌ست برای رسوخ نور به وجود آدمی.» در جای دیگری نیز می‌گوید: «خانهٔ امن را از یاد ببر، جایی زندگی کن که از آن هراس داری.»
🌿sepidar🌿
آنچه به‌عنوان افسردگی و اضطراب شما را دچار خود می‌کند، در همهٔ قسمت‌های بدن شما جاری‌ست؛ ضربان قلبتان، درد در ناحیهٔ دست‌ها و پاهایتان، عرق کردن کف دستانتان یا مثلاً احساس گزگزی که اضطراب در اندام‌های شما به وجود می‌آورد یا اساساً دردهای مزمنی که در بخش‌های مختلف بدنتان پیدا می‌شوند و خستگی مزمنی که به آن دچار می‌شوید، همگی از اجزا و عوارض افسردگی هستند.
🌿sepidar🌿
چگونه زمان را متوقف سازیم؟ با بوسیدن عزیزان. چگونه در زمان سفر کنیم؟ با مطالعه. چگونه از زمان بگریزیم؟ با هنر. چگونه زمان را لمس کنیم؟ با قلم به دست گرفتن. چگونه زمان را فروبنشانیم؟ با نفس کشیدن.
I am
تابه‌حال خوب بودید و ناگهان دیگر نیستید. من هم آن زمان حالم خوش نبود، پس بیمار بودم. مسئله این نبود که منشأ آن ناخوشی اجتماع بود یا مشکلات زیست‌شناختی. حس می‌کردم دیگر حتی یک لحظه هم نمی‌توانم آن حال را تحمل کنم، پس باید به زندگی خودم خاتمه دهم.
choa poa
رنجِ ناشی از عذاب وجدان، رنجِ ناشی از روابط نامناسب، رنجِ ناشی از کاتولیک بودن، رنجِ ناشی از عشق یک‌طرفه، رنجِ ناشی از هوس‌های ممنوعه، رنجِ ناشی از داغی مناطق استوایی، رنجِ ناشی از سیاست‌بازی و رنج برآمده از جنگ و خون‌ریزی. اصلاً همه‌چیز با رنج همراه بود؛
نهآن
یک عبارت کلیشه‌ای در باب افراد کتاب‌خوان وجود دارد که می‌گوید آنان، انسان‌های تنهایی هستند.
نهآن
یکی از نشانه‌های محرز افسردگی این است که سر سوزن امیدی به هیچ چیز ندارید و آینده‌ای را متصور نمی‌شوید. گویی داخل یک تونل مانده‌اید که دو سر آن مسدود است و به هیچ وجه قادر نیستید روزنهٔ نوری که در انتهای آن سوسو می‌زند را ببینید.
Hoda
ابرها هرچقدر هم سپید و سیمگون باشند، بازهم ابرند.
نهآن

حجم

۲۱۰٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۱۹۷ صفحه

حجم

۲۱۰٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۱۹۷ صفحه

قیمت:
۴۰,۰۰۰
۲۰,۰۰۰
۵۰%
تومان