بریدههایی از کتاب دلایلی برای زنده ماندن
۴٫۰
(۴۴۶)
برای آبدیده شدن، نیاز است در شرایط خطیر قرار بگیرید؛ نیاز است درد بکشید. همانطور که مولانا شاعر پارسیزبانِ قرن دوازدهم میگوید:
«زخم مدخلیست برای رسوخ نور به وجود آدمی.»
کاربر ۴۴۳۱۱۴۳
از خواندن کتاب دو نوع تلقی وجود دارد: یا کتاب میخوانید که از خود فرار کنید یا کتاب میخوانید که خود را پیدا کنید. راستش من در این دو برداشت تفاوتی نمیبینم. ما از طریق مکانیزم فرار از خود است که خویشتن را پیدا میکنیم. مهم نیست در کدامین نقطه قرار داریم، مهم این است که قصد داریم به کجا روانه شویم. پرسشِ سیلویا پلات نیز براساس همین مضمون است: «برای خروج از ذهن خویشتم، آیا راهی هست؟»
pegahl
در جهانی چنین درهم تنیده با عدمقطعیت، ما بهترین آزمایشگاههای تجربی خویشتن هستیم.
zed zeyn
افسردگی ماهیت و ذات شما نیست؛ صرفاً اتفاقیست که برایتان رخ داده است. مرضیست که گاهی تنها با حرف زدن از میان میرود. دوایش واژگان، تسلّی و حمایت است؛ تنها همین سهگانهٔ شگفتانگیز.
zed zeyn
همچنین افسردگی یعنی..
پدیدهای کوچکتر از شما.؛
همیشه از شما ناچیزتر است، اگرچه فراخ و فراگیر به نظر میرسد.
هماوست که «درون شما» دست به کار میشود؛ این شما نیستید که «درون اویید». ممکن است که به ابر تیرهٔ روان در آسمان بتوان تشبیهش کرد؛ اما اگر غرض استعارهورزیست؛ این شمایید که آسماناید.
شما پیش از او خلق شدهاید. و او نمیتواند بدون آسمان موجودیت داشته باشد.
اما موجودیتِ آسمانِ بیابر؛ البته که شدنیست...
کاربر ۴۵۰۳۶۹۵
یکی از واقعیتهای وجودی سوسمارها آن است که خود را نمیکشند. آنها نجاتیافتگان و بازماندگاناند. دُمشان را میکَنید و یکی دیگر درمیآورند! اهل غصه خوردن نیستند و اندوهگین نمیشوند! زمین هرچه سنگلاخی و بیآب و علف باشد، آنها خود را با آن وفق میدهند. در آن لحظه دیدم که بیش از هر چیز دیگر، دلم میخواهد یک سوسمار باشم!
کاربر ۴۵۰۳۶۹۵
:@Despard قبلاً هم حال خوب را تجربه کردم و بعداً هم خواهم کرد
Ehsan
:@GoodWithoutGods به این دلیل که بینهایت اتم، دیگر طوری در این جهان گرد هم نمیآیند تا یکی مثل من خلق شود؛ پس من یک افتخار منحصربهفردم!
Ehsan
@LeeJamesHarrison: لجکردن با آن روزهای نفرتانگیز که به صورت دورهای سروکلهشان پیدا میشود، بالاترین لذت را به من میدهد.
Ehsan
گاهی انجام دادن کارهایی که از آنها وحشت داشتم، و به سلامت فارغ شدن از آنها، بهترین نوع درمان از آب درمیآمد. اگر از بیرون رفتن میترسید، بیرون بروید. اگر از مکانهای کوچک و دربسته واهمه دارید، کمی از اوقاتتان را صرف ماندن در آسانسور کنید. اگر به اضطراب جدایی دچارید، خود را وادار کنید که مدت کوتاهی تنها بمانید. هنگام افسردگی و اضطراب، ابعاد حاشیهٔ امن شما کوچک و کوچکتر میشود و از جهان، به تختخوابتان تقلیل پیدا میکند. یا اساساً به جایی میرسید که هیچ حاشیهٔ امنی برایتان به جای نمیماند.
منکسر
گاهی انجام دادن کارهایی که از آنها وحشت داشتم، و به سلامت فارغ شدن از آنها، بهترین نوع درمان از آب درمیآمد.
منکسر
. در جای جای کتابهایش، درد و رنج را میتوانستید شاهد باشید. عنصری که به تار و پود زندگی خود من نیز تنیده شده بود: رنجِ ناشی از عذاب وجدان، رنجِ ناشی از روابط نامناسب، رنجِ ناشی از کاتولیک بودن، رنجِ ناشی از عشق یکطرفه، رنجِ ناشی از هوسهای ممنوعه، رنجِ ناشی از داغی مناطق استوایی، رنجِ ناشی از سیاستبازی و رنج برآمده از جنگ و خونریزی. اصلاً همهچیز با رنج همراه بود؛ الا نوشتن.
منکسر
در کنار یک افسرده ماندن حقیقتاً کار سادهای نیست...
منکسر
برای هر شخص افسردگی به گونهای متفاوت بروز میکند. رنج به شیوههای گوناگون و با درجات مختلف خودش را نشان میدهد؛ همچنین واکنشهای متفاوتی را نیز برمیانگیزد.
A T
اگر گاهی از چسبیدن به محیط زندگی همیشگی خود دست برداریم، ممکن است از شر حالت ناخوش روانیمان، دست کم برای مدتی خلاص شویم. هرچه نباشد حرکت، نقطهٔ مقابل سکون به شمار میرود و گاهی پاسخگوست؛ البته گاهی.
fateme ahmadi
از خواندن کتاب دو نوع تلقی وجود دارد: یا کتاب میخوانید که از خود فرار کنید یا کتاب میخوانید که خود را پیدا کنید.
fateme ahmadi
برای جبران درد و رنج، همیشه لازم نیست لذت را جایگزین آن کنیم؛
گاهی لذت و شادی خود از دل درد و رنج زاییده میشود.
fateme ahmadi
تنهایی بیرون رفتن چنان در ذهنم غیرطبیعی بود که انگار سقفی میشدم، بیآنکه بر پایهٔ دیواری تکیه کرده باشم
fateme ahmadi
یکی از مؤلفههایی که با آن فرایند بهبودی خود را میسنجیدم این بود که به تنهایی، قادر بودم چقدر از خانه دور بشوم.
fateme ahmadi
آنچه که حین اولین حملهٔ هراس و وحشت در ذهنتان میگذرد
«الانه که بمیرم.»
«الانه که عقلمو از دست بدم و هیچوقتم خوب نشم.»
«این حال بد هیچوقت تموم نمیشه که نمیشه.»
«همهچی داره بدتر و بدتر میشه.»
«هیچکس قلبش اینطوری تندتند نزده تا حالا.»
«سرعت فکر کردنم شده اندازهٔ سرعت نور.»
«گیر افتادم.»
«هیچکس تا حالا اینطوری نشده؛ تو کل تاریخ بشریت.»
«چرا بازوهام بیحسه؟»
«عمراً اگه از این حال دربیام.»
fateme ahmadi
حجم
۲۱۰٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۹۷ صفحه
حجم
۲۱۰٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۹۷ صفحه
قیمت:
۴۰,۰۰۰
۲۰,۰۰۰۵۰%
تومان