بریدههایی از کتاب اتاق مهمان
نویسنده:دریدا سی میچل
مترجم:محمدصالح نورانیزاده
ویراستار:سارا بحری
انتشارات:کتاب کوله پشتی
دستهبندی:
امتیاز:
۴.۱از ۳۳۹ رأی
۴٫۱
(۳۳۹)
منظور مرد خداحافظگوی من هم شمع زندگی خودش بود؟
lucifer
در خانوادههایی مثل خانوادهٔ من همیشه همینطور است: اگر اتفاق خجالتآوری سراغتان آمد، خیلی ساده آن را به داخل خانه دعوت کنید، برای همیشه از کار بیندازیدش و بعد زیر فرش مخفیاش کنید.
lucifer
هرازگاهی آرزو میکنم کاش مرگ خیلی ساده میاومد و من رو با خودش به یک بهشت آروم و ساکت میبرد. جایی که کابوس دیدن توش ممنوع باشه. میدونین، مثل همون چیزهایی که روی سنگ قبرهای دوران ویکتوریایی نوشته: جایی که شروران مزاحمتی به وجود نمیآورند و خستگان آرام میگیرند.
mobina
تا آنجا که آنها میدانند، من عملاً در فهرست اشخاص در خطر خودکشی هستم. درست همانطور که خلافکارها همیشه در چشم مردم دنیا خلافکار میمانند، کسی که احتمال خودکشیاش میرود هم همیشه در همین فهرست میماند، حتی اگر بار اول بهاشتباه پایش به فهرست باز شده باشد.
Sepideh
عادلانه نیست که والدین از غمی که بچهها برای خودشان ایجاد میکنند، زجر بکشند.
Sepideh
«همیشه میگفت اتفاقات خوب در انتظار آدمهای صبور است.»
اتفاقات خوب در انتظار آدمهای صبور است. مادربزرگ الکس اشتباه میکرد. در این زندگی نمیشود صبر کرد. بعضیوقتها باید خودت بروی جلو و موقعیت خوب را بقاپی.
Sepideh
عادلانه نیست که والدین از غمی که بچهها برای خودشان ایجاد میکنند، زجر بکشند.
NeginJr
اگر میشد زمان را متوقف کرد، دوست داشتم این شکلی بماند؛ درحالیکه من بین مامان و بابا نشستهام و میخندیم و از زندگیمان لذت میبریم
Akbar Aghaii
«همیشه میگفت اتفاقات خوب در انتظار آدمهای صبور است.»
hamtaf
لبخندش را خیلی دوست دارم. کاش میتوانستم او را در همین لحظه خشک کنم، در جیبم بگذارم و به خانه ببرم.
hamtaf
مردها بهخاطر لباسهای پوشیدهام که از گردن تا مچ پاهایم را میپوشاند، هیچوقت به من توجه نمیکردند. چه کسی بود که میگفت برای جلبتوجه مردها باید حداقل چیزی در ویترین بگذاری؟ خب، اینطور بگویم که ویترین من بسته و پردههایش کشیده بود.
hamtaf
هرگز تصور نمیکردم مارتا سیگار بکشد. بهنظرم خیلی بینقصتر از آن است که چیزی به کثیفی سیگار از لبهای ظریفش آویزان باشد
hamtaf
اولینبار که شاغل شدم، بابا نصیحت کاملاً هوشمندانهای به من کرد. گفت: «زیر هیچچیزی رو امضا نکن، مگه اینکه اون رو چندبار بهدقت خونده باشی.»
hamtaf
یکی از روانشناسها میگفت بهترین راه سریع خوابیدن این است که انرژیام را تخلیه کنم. در واقع آنقدر بدنم را از نظر فیزیکی خسته کنم که بهمحض دراز کشیدن به عمق دنیای خواب کشیده بشوم.
hamtaf
ا هروقت که برای بازدید خانه یا آپارتمان یا اتاقی میروی، با اینکه چشمانت را تیز کردهای هرگز متوجه مشکلات کوچک آن نمیشوی. و بعد که به خانه نقلمکان میکنی، مشکلات یکییکی خودشان را نشان میدهند.
hamtaf
بعضیوقتها مهر مادر بهترین دوا برای هر دردی است.
hamtaf
از آن آدمهایی است که این روزها دیگر نمونهشان پیدا نمیشود. آدمهای ساکت و قدرتمند. فکر میکنم واژهٔ درست برای توصیفشان خویشتندار باشد.
hamtaf
شاید این طرز فکر برای بعضیها کهنه بهنظر برسد، اما سنتها برای مامان مهم هستند.
hamtaf
زنی با موهای کوتاه و لایهلایه، صورتی کشیده و چشمانی درشت. و کاملاً بدون آرایش. از رنگهای مصنوعی خوشم نمیآید. و واقعاً هم همین هستم؛ جز این ظاهر ساده چیزی برای دیده شدن ندارم. همیشه خودم را زنی ساده دانستهام. و از آن بابت راضیام.
hamtaf
همانجا میایستم و در قلب خانه نفس عمیقی میکشم؛ زیرا راهرو دقیقاً قلب خانه است. حرف این بنگاهیهای جدید را باور نکنید که میگویند آشپزخانه قلب خانه است. قلب همیشه در فضای میان درِ ورودی و راهپله قرار دارد، جایی در خانه که معمولاً خالی از هرگونه حرکت است.
hamtaf
حجم
۲۹۵٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۳۲۸ صفحه
حجم
۲۹۵٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۳۲۸ صفحه
قیمت:
۵۷,۵۰۰
۴۰,۲۵۰۳۰%
تومان