بریدههایی از کتاب میرزا روبات
۳٫۶
(۱۳۱)
یاد میرزا روبات بهخیر که فقط میگفت نخندید کاشیهای دستشویی معلوم شدند...
سينا
میرزا روبات به طرف رباب رفت و روی زانوی خود نشست تا از او خواستگاری کند. با اعلام جواب مثبت رباب، میرزا یک حلقه واشر در انگشت او فرو کرد. واشر کوچک بود، اما چون پلاستیکی بود جا باز کرد. حاج نصرت گفت: «به میمنت این پیوند خجسته، طویله منزلم را به این زوج جوان خواهم داد تا زندگی مشترک خود را با افتخار آغاز کنند.»
محمدرضا
گوسفند گفت بین آدمها گوسفند زیاد دیده، اما بین گوسفندها آدمآهنی نه
المپیان؟:)
گاو ماده به بقیه گفت تا به حال گاوآهن زیاد دیده، اما آدمآهنی نه. گوسفند گفت بین آدمها گوسفند زیاد دیده، اما بین گوسفندها آدمآهنی نه. بوقلمون گفت آدمِ بوقلمون صفت زیاد دیده اما آدمآهنی نه. خروس گفت آدمی که برود قاطی مرغها شود را زیاد دیده اما آدمآهنی نه.
محمدرضا
به بهانه تعارف کردن نسکافه، نصف شبِ آخر هفته به طور سرزده به اتاق خواب حاج نصرت برود؛
موقع شنیدن دستورها به جای «چشم» بگوید «پشم» ؛
عینک ته استکانی مادر قلیله خاتون را به جای دستمال عینک، با پوشک بچه تمیز کند؛
موقع شستن حاج نصرت در حمام، چشمهای ریز خود را گشاد کند و لبخند مرموز بزند؛
البته میرزا پس از کمی فکر کردن به این نتیجه رسید این کارها فایدهای ندارد. درست نیست آدمآهنی برای رسیدن به نتیجه، به بازی ناجوانمردانه و تغییر برنامه رقیب دست بزند و هیچ چیز بهتر از راستی و درستی نیست. البته میرزا وقتی به این نتیجه رسید، که دید از برنامهریزی چینگ چونگ سر در نمیآورد و نمیتواند تنظیمات او را تغییر دهد.
Farhan
چینگ چونگ با گریه میرزا را در آغوش گرفت و گفت: «برای اولین بار در عمرم است که دارم فداکاری یک همنوع را میبینم. از این جور کارها در سرزمین ما دیده نمیشود. ممنونم که نجاتم دادی...»
همه برای میرزا دست زدند. قلمبه بانو روی صندلیِ اوراقی لم داده بود و با شنیدن این جملهها از همان راه دور با پلک زدن ابراز احساسات کرد.
میرزا روبات به طرف رباب رفت و روی زانوی خود نشست تا از او خواستگاری کند. با اعلام جواب مثبت رباب، میرزا یک حلقه واشر در انگشت او فرو کرد. واشر کوچک بود، اما چون پلاستیکی بود جا باز کرد. حاج نصرت گفت: «به میمنت این پیوند خجسته، طویله منزلم را به این زوج جوان خواهم داد تا زندگی مشترک خود را با افتخار آغاز کنند.»
حاج عسرت گفت: «فراهم کردن بساط شب عروسی هم با من. بهتر است از همین الان من و کنیز برویم دنبال رتق و فتق امور.»
FAYA
میرزا گفت: «منظورم همین است دیگر. نمیتوانم با انداختن کنیز به زندگی یک نفر دیگر، به خانواده صاحب جدیدش صدمه بزنم. این کارها را شاید همان روبات فرنگی که ناموس سرش نمیشود بتواند انجام دهد.»
سينا
از نظر مهارتهای بدنی چینگ چونگ با انجام حرکات رزمی همه را به وجد میآورد اما میرزا فقط میتواند حرکات ورزش باستانی را انجام دهد که گاهی به خاطر تمام شدن شارژش شبیه رقص بابا کرم از آب در میآید. میرزا فقط بلد است چای دم کند اما چینگ چونگ نسکافه درست میکند. چینگ چونگ از همان صبح زود برای کار کردن آماده است اما میرزا حتماً باید اول چند استکان چایی بخورد تا ویندوزش بالا بیاید...
سينا
موقع شستن حاج نصرت در حمام، چشمهای ریز خود را گشاد کند و لبخند مرموز بزند؛
Afsoungar💜
موقع شنیدن دستورها به جای «چشم» بگوید «پشم» ؛
Afsoungar💜
حجم
۲۶٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۵۶ صفحه
حجم
۲۶٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۵۶ صفحه
قیمت:
۸,۰۰۰
تومان