کتاب زنگبار
۳٫۹
(۱۲)
انسان هیچوقت برای برداشتن یک قدم اساسی بیش از اندازه پیر نیست، مگر وقتی چیزی در درونش شکسته باشد.
شلاله
با خود میگفت من اما نمیخواهم یک قایق ماهیگیری بخرم و نانم را از این کار ملالآور درآورم. من قایقی میخواهم که با آن بزنم به دریای آزاد، قایقی که از اینجا بیرونم ببرد. هر کاری که هک فین میکرد من هم میتوانم بکنم؛ هم میتوانم ماهی بگیرم، هم سُرخش کنم، هم خودم را قایم کنم.
شلاله
انسان به هیچ روی نباید خود را به این توهم واگذارد که خدا دعایش را اجابت کند. آدم فقط به آن سبب باید دعا کند که به وجود خدا یقین دارد. میداند که خدا هست، اما بسیار دور، به قدری دور که دسترسی به او ممکن نیست. خدا نمرده بود، ولی فریادزدن هم کار بیحاصلی بود. نعرهکشیدن کسی که زیر شکنجهٔ دژخیم افتاده کاری بیمعنا بود. البته انسان باید در مقابل شیطان مقاومت کند. باید به دیگران اندرز دهد، اما فقط به این منظور که به مردم یادآوری کند که دنیا در چنگ شیطان افتاده و خدا از انسان دوری جسته است. هیچ جایی برای تسلی وجود نداشت و بزرگی این مرد روحانی در همین بود که نوید عافیت را انکار میکرد. اما شهادت را نیز بیمعنی میدانست. جایی که خدا به دردهای ما اعتنایی ندارد و دیوارهای این اتاقی که دنیای ماست هرگونه صدایی را فرومیبلعد، چه فایده دارد که انسان خود را به شکنجهٔ دژخیم تسلیم کند و فریاد بزند؟
نازنین بنایی
انسان هیچوقت برای برداشتن یک قدم اساسی بیش از اندازه پیر نیست، مگر وقتی چیزی در درونش شکسته باشد.
نازنین بنایی
انسان هیچوقت برای برداشتن یک قدم اساسی بیش از اندازه پیر نیست، مگر وقتی چیزی در درونش شکسته باشد.
AS4438
عجب مملکت مامانی نازی داریم! مردم جلو کشتیهای بیگانه منتظر میمانند که شاید بتوانند از این خاک فرار کنند.
نازنین بنایی
مگر یکی از این متون مقدسش را نمیخواند؟ راهبهای جوان مگر اینطورند؟ مگر میشود آدم راهب باشد و دل خود را به متن مقدسی که میخواند کاملا وانسپارد و جان جانش را در آن نیابد؟ کسوت راهبان را بپذیرد و آزاد بماند؟ قواعد زندگی رُهبانی را رعایت کند و ذهن خود را اسیر جزم نسازد؟
شلاله
پدرش مرده بود، زیرا هرگز نتوانسته بود دنیا را سِیر کند. سفرهای بیمعنیاش به میان دریا و میخوارگیاش بیان فوران یأس بود و تلاش برای واکندن خود از زندگیاش که از هر چیز دیدنی خالی بود.
شلاله
با خود گفت من حالا به ماهی میمانم، یک ماهی جلو قلاب. آزادم به آن گاز بزنم یا نزنم. ماهی آزاد است؟ میتواند تصمیم بگیرد؟ از روی خرافات ماهیگیرانهای که از قدیم به آن عادت کرده بود گفت معلوم است که میتواند! و با تحقیری که نسبت به ماهی داشت گفت: منتها ماهی شعور ندارد؛ اگر داشت، به قلاب بند نمیشد.
شلاله
خوابهای من همه از اندوه سیاهند. هیچچیزی که نوید تسلایی باشد در آنها پیدا نمیشود.
نازنین بنایی
حجم
۱۶۵٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۱۶۰ صفحه
حجم
۱۶۵٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۱۶۰ صفحه
قیمت:
۴۰,۰۰۰
تومان