میان من و دریا
راهیست که از من آغاز میشود
من در آغازِ راه نیستم؛
راه از من آغاز میشود
دختر دریا
کسی که کشته میشود
چای نمیخورد و
غم هم.
غم مالِ کسی است
که چای میخورد
nia
مرغ ِ سر بریده؛
بال ِ تو برای پرواز نیست.
حیاط را خونآلود کردی،
آرام باش
nia
جایِ خون
از من
نامِ یارم میچکد
aryan
آرامِ من،
من آیا تو را خواهم گرفت؟
F.B
در سرزمینِ من
آغوشها
برای بدرقه گشوده میشوند
Narjesbn
به آدمی آتشگرفته میمانم،
اگر بایستم؛
میسوزم
اگر بدوم؛
بیشتر میسوزم.
به آدمی میمانم
که خاکستر میشود.
به خاکستر میمانم
nia
آینهای کو
تا او را که در من است نشان بدهد؛
نه این را که منم
اِمانوئل کِنت
چراغ را روشن نمیکنند
که چراغ را ببینند
tabasom
باد به پیراهن و موهایِ تو،
من چرا آشفته میشوم؟
نغمه میلانی
بینِ ما
دو فنجان چای
سرد شده است
نغمه میلانی
سرِ راهِ یارم آینه بگذارید مردم
که خودش را ببیند
که به خودش عاشق شود
که نرود
که بماند.
آینه بیاورید مردم
تا یارِ من
حال ِ مرا بفهمد
نغمه میلانی
آخْ یارم،
روز را
هزارساعت کردی و
رفتی
Narjesbn
در اندوهِ من
شادیِ رهاشدن پرندهایست
که به او دل بسته بودم
Parinaz
میان من و دریا
راهیست که از من آغاز میشود
من در آغازِ راه نیستم؛
راه از من آغاز میشود
nia
مرا نگاه میکند؛
او که به تاریکی خیره است
از من حرف میزند؛
او که سکوت کرده است
Hakime Zare
خوش به حالت؛
پیش ِخودت هستی
Hakime Zare
چراغ را روشن نمیکنند
که چراغ را ببینند
محمد طلایی
گم شد
هر که به دنبال تو گشت
خاکستری🩶
فقط آب میخواهی
اما
لیوان هم
به ناگزیر میآید
razism