بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب دایناسورها قبل از تاریکی | طاقچه
تصویر جلد کتاب دایناسورها قبل از تاریکی

بریده‌هایی از کتاب دایناسورها قبل از تاریکی

۴٫۵
(۳۴)
من عاشق کتابات هستم اگر دست از نوشتن کتاب بردارید، مانند از دست دادن بهترین دوستتان خواهد بود.
☆Mahdiyeh☆
کتاب‌های خانهٔ درختی جادویی من هرگز در قفسهٔ کتاب‌ها نیستند، چون همیشه توسّط دانش‌آموزانم خوانده می‌شوند. برای ایجاد چنین مجموعهٔ فوق‌العاده‌ای از شما متشکریم. —کی. ماهونی برای لیندا و مالوری که با من سفر کردند.
❤Lady Bug❤
خواندم تا وقتی که کتاب تمام شد. خیلی خوب بود و بیشتر و بیشتر خواندم. سپس تمام کتاب‌های شما را خواندم و اکنون امیدوارم که بیشتر بنویسید. — دانی کی. من همیشه (کتاب‌های شما) را بارها و بارها می‌خوانم... یک بار، دو بار، سه بار، چهار بار... — یوان سی. تو بهترین نویسندهٔ جهانی. من عاشق کتابهایت هستم. من همیشه کتاب می‌خوانم همه جایش را خواندم. مادرم خیلی ترسیده بود.—الن سی. امیدوارم که این کتاب‌ها را برای همهٔ زندگی خود و زندگی من بسازی. — ریکی اچ.
❤Lady Bug❤
چیزی که بچه‌ها باید به مری پوپ آزبورن، نویسندهٔ خانهٔ درختی جادویی بگویند: وای! تو مثل دیگران تخیّل و خیال‌پردازی نمی‌کنی. —آدام دبلیو. من عاشق کتابات هستم اگر دست از نوشتن کتاب بردارید، مانند از دست دادن بهترین دوستتان خواهد بود. —بن م. فکر کنم تو مورگان لی فی واقعی هستی همیشه در کتاب‌های تو جادو وجود دارد.—اریکا وای. یک روز واقعاً خسته شده بودم و نمی‌خواستم مطالعه کنم... به کتابت نگاه کردم. یک جمله خواندم و جالب بود پس من بیشتر
❤Lady Bug❤
دارم. — جی. کورینک شاگردان ما «تب خانهٔ درختی جادویی» دارند. من نمی‌توانم کتاب‌های شما را در قفسه‌های کتابخانه نگهداری کنم. — جی. رافرتی کتاب‌های شما حقیقتاً کودکان را به خواندن و مطالعه دعوت می‌کند. از این که چنین کار فوق‌العاده‌ای انجام می‌دهید، متشکریم. — اس اسمیت حتّی بچه‌های کلاس چهارم کتاب‌های (خانهٔ درختی جادویی) را در کتابخانه مخفی می‌کنند تا در صورت آمادگی برای بررسی کتاب‌ها، بتوانند آن‌ها را پیدا کنند. —کی مورتنسن
❤Lady Bug❤
تحت تأثیر قرار داده است. — ام پاین من عاشق این هستم که چگونه می‌توانم از کتاب‌های (خانهٔ جادویی) فراتر روم و از آن‌ها به عنوان سکوی پرتاب برای یادگیری دیگران استفاده کنم. — آر. گیل ما از کتاب‌های شما در تمام طول سال لذّت برده‌ایم. ما برای یافتن اطلاعات جدید وب سایت شما را بررسی می‌کنیم. نقشهٔ خود را به سمت پایین می‌کشیم تا مناطقی را که ماجراها در آن اتفاق می‌افتد پیدا کنیم. کلاس من همیشه در قسمت‌های کلیدی داستان خلاصه می‌شود. وقتی کتاب جدیدت به چاپ می‌رسد و دانش‌آموزانم آن را از من درخواست می‌کنند، احساس خوبی
❤Lady Bug❤
من کتاب‌های شما را سال گذشته کشف کردم... وای! دانش آموزان ما نسبت به آن‌ها دیوانه شده‌اند. نمی‌توانم به اندازهٔ کافی نسخه سفارش بدهم!… از اینکه به ادبیات کودکان خیلی کمک کردید سپاسگزاریم! — س. کندزیورا من اوّلین بار وقتی پسرم یکی از این مجموعه‌ها را به خانه آورد با مجموعهٔ خانهٔ درختی جادویی شما برخورد کردم... من از آن زمان این مجموعهٔ بزرگ را در کلاسم معرفی کردم. آن‌ها واقعاً عاشق این کتاب‌ها شدند. اکنون دانش آموزانم از من می‌خواهند که وقت مطالعهٔ مستقل بیشتری برای خواندن آن‌ها داشته باشم. داستان‌های شما حتّی پرتلاش‌ترین خوانندگان مرا نیز
❤Lady Bug❤
من کتاب‌های شما را سال گذشته کشف کردم... وای! دانش آموزان ما نسبت به آن‌ها دیوانه شده‌اند. نمی‌توانم به اندازهٔ کافی نسخه سفارش بدهم!… از اینکه به ادبیات کودکان خیلی کمک کردید سپاسگزاریم!
☆Mahdiyeh☆
تو بهترین نویسندهٔ جهانی. من عاشق کتابهایت هستم. من همیشه کتاب می‌خوانم همه جایش را خواندم.
☆Mahdiyeh☆
معلّم‌ها و کتابدارها هم کتاب‌های خانهٔ درختی جادویی را دوست دارند. برای باز کردن مکان‌ها و زمان‌های دور به کلاس من از طریق کتاب‌های شما، از شما متشکرم. آن‌ها به من این فرصت را داده‌اند که کتاب‌های اضافی، مواد، و ویدیو اضافه کنم تا در کلاس به اشتراک بگذارم. — جی. کامرون وقتی می‌ببینم کتاب‌های شما در (اتاق مطالعهٔ کلاس چهارم من) چه نقشی دارد، هیجان‌زده می‌شوم. هر کاری می‌کنم تا شاگردانم را بیشتر درگیر کنم و (کتاب‌هایت) این کار را انجام داده است. — سی روتس
❤Lady Bug❤
هنگامی که آنی دستش را دراز کرد، جک نفس نفس زنان گفت: «اوه، پسر.» او همیشه سعی می‌کرد با حیوانات دوست شود؛ اما خیلی زیاده روی می‌کرد. جک فریاد زد: «زیاد بهش نزدیک نشو، آنی!» ولی آنی به تاج «پترانودون» دست زد. گردنش را نوازش کرد. داشت با او حرف می‌زد. «در دنیا به تو چه می‌گن؟» جک نفس عمیقی کشید و با خودش گفت: «باشه. منم می‌رم پایین. خوبه که اون موجود رو بررسی کنم. مثل یه دانشمند یادداشت بردارم.»
☆Mahdiyeh☆
آنی گفت: «جک، اون زیباست.» «زیباست؟» «آره، می‌تونم بگم زیباست. بیا بریم پایین و باهاش حرف بزنیم.» «باهاش حرف بزنیم؟» آنی از نردبان طنابی شروع به پایین رفتن کرد. جک فریاد زد: «هی!» اما آنی به رفتن ادامه داد. جک فریاد زد و گفت: «دیوونه شدی؟» آنی به سطح زمین رسید. او با شهامت به سوی این موجود کهن رفت.
☆Mahdiyeh☆
آنی فریاد زد: «آه!» جک گفت: «چیه؟» آنی در حالی که به پنجرهٔ خانهٔ درختی اشاره می‌کرد فریاد زد: «یه هیولا!» جک گفت: «وانمود نکن، آنی.» آنی گفت: «نه، واقعاً!» جک از پنجره به بیرون نگاه کرد. یک موجود غول پیکر بالای درختان پرواز می‌کرد! منقار بلند و عجیبی بر روی سرش داشت. یک منقار لاغر. و بال‌های گندهٔ خفاش مانند!
☆Mahdiyeh☆
من اوّلین بار وقتی پسرم یکی از این مجموعه‌ها را به خانه آورد با مجموعهٔ خانهٔ درختی جادویی شما برخورد کردم... من از آن زمان این مجموعهٔ بزرگ را در کلاسم معرفی کردم. آن‌ها واقعاً عاشق این کتاب‌ها شدند. اکنون دانش آموزانم از من می‌خواهند که وقت مطالعهٔ مستقل بیشتری برای خواندن آن‌ها داشته باشم.
☆Mahdiyeh☆
وقتی می‌ببینم کتاب‌های شما در (اتاق مطالعهٔ کلاس چهارم من) چه نقشی دارد، هیجان‌زده می‌شوم. هر کاری می‌کنم تا شاگردانم را بیشتر درگیر کنم و (کتاب‌هایت) این کار را انجام داده است.
☆Mahdiyeh☆
امیدوارم که این کتاب‌ها را برای همهٔ زندگی خود و زندگی من بسازی.
☆Mahdiyeh☆

حجم

۵۳۰٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۶۳ صفحه

حجم

۵۳۰٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۶۳ صفحه

قیمت:
رایگان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد