بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب پس از بیست سال | صفحه ۵ | طاقچه
تصویر جلد کتاب پس از بیست سال

بریده‌هایی از کتاب پس از بیست سال

نویسنده:سلمان کدیور
امتیاز:
۴.۸از ۴۶۴ رأی
۴٫۸
(۴۶۴)
عمّار او را کناری کشید و گفت: «مبادا به پسر هند اعتماد کنی و از حدودی که امام پیش پایت گذارده، تجاوز نمایی. بدان که تو به ملاقات دشمنی از دشمنان خدا می‌روی، پس چون دشمن با او روبه‌رو شو و به وعده‌هایش اطمینان مکن که جز فریب چیزی نیست. بدان که هرچه دربرابر او نرم‌تر باشی، او درمقابل تو سخت‌تر خواهد شد و دشمن آن مقدار پیش خواهد آمد که تو عقب بنشینی.»
sakindz
چه راست گفت علی که معاویه شیطانی است که برای فریب به یک راه اکتفا نمی‌کند، بلکه از چپ و راست و پس و پیش دام می‌گستراند.
feri
انسان‌ها به هر میزان که در لذات دنیا فرو می‌روند، ضعیف و اهلی می‌گردند.
(!_!) hana🌱
فقط شیپور جنگ است که نرها و مردها را از یکدیگر جدا می‌کند و تو بزرگ‌مرد شامی.
(!_!) hana🌱
به‌خدا که کاخی ساخته نمی‌شود مگر این‌که کوخ‌های بسیار ویران گردد و ثروتی انباشته نمی‌شود مگر آن‌که مردمانی گرسنه بمانند.
feri
اسلامی که به عدالت نرسد، کفری است که لباس توحید به تن کرده است.
کاربر ۴۶۹۱۷۰۹
گفت: «علی یک شخص نیست پیرمرد. او چون انسان‌هایی نیست که در جسمانیت خویش خلاصه می‌شوند. علی نوعی ایمان، نوعی اسلام و نوعی حیات است، همان‌گونه که معاویه چنین است. نزدیکی به علی فقط دیدار او نیست بلکه چون او زیستن و اندیشیدن، چون او خویش را برای هدایت مردمان وقف‌نمودن است، وگرنه بسیارند که صبح و شام با علی‌اند، حتی در سپاه اویند ولیک از او چون زمین و آسمان فاصله دارند، هم‌چون تو که در سپاه معاویه‌ای ولی روحت از او فاصله گرفته است. علی در قلب هرآن‌کس که دربرابر ستم‌گران نعره می‌کشد و درمقابل ضعیفان و مظلومان به لرزه می‌افتد، خیمه‌ای به پا کرده است. علی تا آخرین روزی که آفتاب بر زمین می‌تابد و جهان برقرار است، چون رودی جاری خواهد بود، همان‌گونه که معاویه چنین خواهد بود و جنگ میان این دو، جنگی است که از نزاع هابیل و قابیل آغاز شده و تا قیامت ادامه خواهد داشت.»
کاربر ۳۷۳۱۰۸۲
آیا آنان گوشه‌نشینی و زهد را به جهاد در راه خدا معامله می‌کنند درحالی‌که شیطان از آنان عابدتر بوده است؟ ای مردم! به خدایی که دانه را شکافت و صبح را دمید، آن‌که وقت یاریِ امامش خفته باشد، با لگد دشمنش بیدار خواهد شد.
mah
وجود مرد به‌سختی لرزید. پرده‌هایی که سال‌های سال وجدانش را با آن پوشانده بود، کناری رفت و حقیقت را دید که چون آفتاب می‌درخشید. سخنان حوراء تا عمق وجودش نشست و افکارش را به تلاطم درآورد و گذشته‌اش را درنظرش تیره‌وتار ساخت. امّا چگونه باید می‌پذیرفت که تمام این سال‌ها را در گمراهی سپری کرده است؟
mah
جهل و ترس را شاید علاجی باشد، امّا عادت را هرگز.
mah
غلامش در آن دوزخ خود را به او رساند و جرعه‌ای شربت به او نوشاند. چون عطشش رفع شد، خدای را سپاس گفت و پرسید: «این چه بود که نوشیدم؟» پاسخ شنید: «آمیزه‌ای از آب و شیر.» تا این کلام از دهان غلام خارج شد، پیرمرد سیاه‌چرده با شوقی وصف‌ناشدنی لبخند زد و تکبیر گفت: «به خدا امروز با یارانم، محمد و گروه او دیدار خواهم کرد.» و چون کودکان برق شادی در چشمانش هویدا شد. صدای مهربان پیامبر میان نعره‌های نبرد در گوشش طنین افکند: «ای عمّار! تو به دست قومی ستم‌کار کشته خواهی شد درحالی‌که آخرین توشه‌ات از این جهان، آمیزه‌ای از آب و شیر خواهد بود.» پس با توانی مضاعف از جای برخاست. شمشیر خون‌آلودش را به آسمان گرفت و گفت: «به‌خدا سوگند اگر ما را تا نخلستان‌های دوردست هَجَر عقب برانند، یقین داریم که ما گروه حقیم و آنان باطل‌اند.»
العبد
ای ناتمام مرد! علی خود به‌تنهایی تمام حقیقت است
کاربر ۸۴۶۵۴۱
برو و تمام عمر با خاندان علی باش. نه از آنان پیشی گیر و نه عقب باش که همراهی با آنان همراهی با خداوند است. با هرکه آنان دوستی کردند، دوستی کن و با هرکه دشمنی ورزیدند دشمنی بورز و در هر آتشی که امر کردند، بدون سؤال داخل شو که به‌خدا سوگند آن آتش، گلستان ابراهیم است.
کاربر ۸۴۶۵۴۱
ادامه داد: «تو خوب می‌دانی که ما هیچ‌گاه حریف شمشیر علی نخواهیم شد، امّا حکومت او سه نقطه‌ضعف دارد که به سود ما خواهد بود.» معاویه با شوق گفت: «آه عمرو چه ضعفی؟ بگو.» «ضعف نخست او این است که علی مردم را آگاه می‌کند و سپس به جنگ با ما دعوت می‌نماید... پس ما باید با سپاهی از جهل به نبرد او برویم... سپاهی که باور و عقیده‌ای عمیق، امّا فهم و علمی اندک داشته باشد.
استفاده کردیم
حال فاصلهٔ زیادی با علی نداشت. می‌توانست آثار زخم‌های بسیاری را که بر صورت و پیشانی‌اش عبور کرده و گاه تا کنار چشمانش رسیده بود، ببیند. و نعلین فرسودهٔ چندوصله‌ای را که انگار سال‌های سال پا به پای او زندگی کرده بود. در جناحینش هیچ نگهبان و محافظ مسلحی نبود. حتی خودش نیز سلاحی به کمر نبسته بود. فقط دو جوان خوشرو که از پچ‌پچ مردم دریافت حسنین هستند، در طرفینش ایستاده بودند.
العبد
«آن‌که در بیابانی سر از خانهٔ خدا درآورد، نه اتفاقی آمده و نه گم شده است...
صالحه
کربلا میوهٔ درختی است که پس از پیامبر کاشته شد و در صفین قد برافراشت و شاخه دواند و تنومند گشت.»
صدف
مختار گفت: «اندیشیدم که اگر امیرالمؤمنین بود مرا به ماندن امر می‌کرد.» هلال گفت: «درود بر تو که در غیبت امام نیز او را ناظر بر خویش می‌دانی.»
•)•
اعتقاد او این است که حاکم باید چون پدری برای مردمش باشد؛ آنان را آگاهی دهد تا جاهل نباشند، اموال را به عدالت میانشان تقسیم کند تا کافر نشوند و با آنان مدارا کند تا خدا را اطاعت کنند.»
•)•
خدا را آن‌گونه عبادت کن که گویا او را می‌بینی. اگر تو او را نمی‌بینی، او تو را می‌بیند. بدان که سرآغاز عبادت و
farna.m

حجم

۵۶۸٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۷۵۲ صفحه

حجم

۵۶۸٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۷۵۲ صفحه

قیمت:
۲۵۰,۰۰۰
تومان