بریدههایی از کتاب ماهی روی درخت
۴٫۶
(۷۵)
من بیعیب نیستم اما حداقل بدجنس هم نیستم.
melik
حالا میدانم چیزهای بدتر از تنهایی هم وجود دارند.
melik
«تو اشتباه کردی. همه اشتباه میکنن. فقط سعی کن جبرانش کنی، همین. جملهٔ معذرت میخوام، میتونه حسابی کمکت کنه.»
melik
میگوید: «میدونی؟ از نظر منطقی، اگه کسی نیاز داشته باشه بقیه رو کوچیک کنه، معنیش اینه که خودش از همه کوچیکتره.»
melik
آخرش وقتی میرویم روی سِن، هیچکدام از ما دوتا، دستهگل نداریم.
اما لبخندمان از همه پَهنتر است.
melik
بعضی وقتها آدمها حاضرند برای برآوردهشدن آرزویشان هر کاری بکنند.
melik
«خب... تنها یهچیزیه که به بودن و نبودنِ بقیه ربط داره؛ مثلاً تنهابودن یعنی با خودت باشی و هیچکسِ دیگهای دوروبَرت نباشه. هم میتونه خوب باشه و هم بد. میتونه انتخابی باشه. وقتایی که مامانم و داداشم سرِ کار باشن، من تنهام ولی مشکلی ندارم.» آبِ دهانم را بهزور قورت میدهم و توی صندلیام جابهجا میشوم. «اما بیکسی هیچوقت انتخابی نیست، ربطی هم به این نداره که کسی پیشت باشه یا نه. وقتی تنها هستی ممکنه حسِ بیکسی هم داشته باشی اما بدترین نوعِ بیکسی، وقتیه که توی یه جمعِ بزرگ تنها باشی یا حس کنی که هیچکسی رو نداری.»
Massoume
«بهش میگن کارتِ ابرازِ تأسف. برای اونایی میفرستن که دلشون واسه یه نفر که مُرده، تنگ شده... نه برای مُردهها.»
«خب شاید اونی که مُرده بیشتر از بقیه دلش کارت بخواد!»
Massoume
بعضی وقتها آدمها حاضرند برای برآوردهشدن آرزویشان هر کاری بکنند.
𝑀𝑜𝑜𝑛𝑙𝑖𝑔ℎ𝑡
به کلمهها فکر میکنم. به قدرتی که دارند. به اینکه چهطور میشود مثل چوبِ جادو ازشان استفاده کرد؛ گاهی برای کارهای خوب، مثل کاری که آقای دَنیِلز میکند و باعث میشود بچههایی مثل من و اُلیور حس بهتری نسبت به خودمان داشته باشیم. البته گاهی هم کلمهها میتوانند بد استفاده شوند، مثلاً برای آزردن.
پدربزرگ میگفت باید با کلمه و تخممرغ، بااحتیاط رفتار کرد، چون هیچجوره مثل اولشان درست نمیشوند. هر چه بزرگتر میشوم، بیشتر میفهمم که پدربزرگ چهقدر عاقل بود.
کاربر ۷۷۹۰۹۷۷
مردم خیال میکنند با کلمهٔ کُند، میتوانند همهچیز را در مورد من بفهمند. انگار من یک قوطی سوپ هستم و آنها میتوانند روی قوطی را بخوانند و همهٔ چیزهای درونم را بفهمند. ولی خیلی چیزها در مورد سوپ هست که نمیتوانند رویش بنویسند؛ مثلاً اینکه چه بویی میدهد؟ چه مزهای دارد؟ یا اینکه وقتی سوپ میخوری، گرم میشوی.
حضرت باران
«خب... تنها یهچیزیه که به بودن و نبودنِ بقیه ربط داره؛ مثلاً تنهابودن یعنی با خودت باشی و هیچکسِ دیگهای دوروبَرت نباشه. هم میتونه خوب باشه و هم بد. میتونه انتخابی باشه. وقتایی که مامانم و داداشم سرِ کار باشن، من تنهام ولی مشکلی ندارم.» آبِ دهانم را بهزور قورت میدهم و توی صندلیام جابهجا میشوم. «اما بیکسی هیچوقت انتخابی نیست، ربطی هم به این نداره که کسی پیشت باشه یا نه. وقتی تنها هستی ممکنه حسِ بیکسی هم داشته باشی اما بدترین نوعِ بیکسی، وقتیه که توی یه جمعِ بزرگ تنها باشی یا حس کنی که هیچکسی رو نداری.»
کاربر ۷۹۵۶۲۱۰
یادم میآید که قبلاً به خاطر تفاوتم با بقیه، هر روز احساس میکردم دارم یک بلوکِ سیمانی را دنبال خودم میکشم و دلم برای خودم میسوخت. حالا میفهمم هر کسی برای خودش یک بلوکِ سیمانی دارد و همه احساسِ سنگینی میکنند.
الی
فکر کنم همهمان پوستکُلُفت شدهایم، یا حداقل اَدایش را درمیآوریم.
الی
شاید واقعاً معنیِ برایم سخت است با نمیتوانم یکی نیست.
الی
اگه میتونستید انتخاب کنید که با یه نهنگِ قاتل داخلِ استخر باشید یا یه سنگماهی، انتخابِ شما کدوم بود؟»
«خب معلومه! کی دوست داره کنارِ یه نهنگِ قاتل باشه؟»
«ولی واقعیت اینه که در طبیعت، یه نهنگِ قاتل هیچوقت به آدم حمله نمیکنه. هرگز! در واقع یه سنگماهی با سیزدهتا ستونِ فقراتِ سمّی، چندین برابر برای آدم خطرناکتره. همهش به خاطر کلمههاست. اگه نهنگِ قاتل، اسمش نهنگِ مهربان بود، هیچکس ازش نمیترسید.»
الی
“هر کسی به نوعی باهوشه، اما اگه یه ماهی رو مجبور کنی که از درخت بره بالا و بخوای بر این اساس قضاوتش کنی، اونوقت ماهی همهٔ عمرش رو به این فکر میکنه که چهقدر احمقه.”»
الی
خیلی بهتر است ساکت باشی و مردم خیال کنند احمق هستی، تا اینکه حرف بزنی و همه را مطمئن کنی که احمقی.
الی
همیشه همه بهم میگفتند زیادی کُند هستم. درست جلوی روی خودم. انگار آنقدر احمقم که نمیفهمم در مورد من حرف میزنند.
مردم خیال میکنند با کلمهٔ کُند، میتوانند همهچیز را در مورد من بفهمند. انگار من یک قوطی سوپ هستم و آنها میتوانند روی قوطی را بخوانند و همهٔ چیزهای درونم را بفهمند. ولی خیلی چیزها در مورد سوپ هست که نمیتوانند رویش بنویسند؛ مثلاً اینکه چه بویی میدهد؟ چه مزهای دارد؟ یا اینکه وقتی سوپ میخوری، گرم میشوی.
من هم حتماً فقط یک بچهٔ کُند نیستم. این همهٔ من نیست. چیزهای دیگری هم دارم.
الی
اگر به شیرکاکائو هم به اندازهٔ کافی بگویند آبپرتقال است، باورش میشود که واقعاً آبپرتقال است.
الی
حجم
۱۸۳٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۲۶۴ صفحه
حجم
۱۸۳٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۲۶۴ صفحه
قیمت:
۸۴,۰۰۰
تومان