بریدههایی از کتاب ماهی روی درخت
۴٫۶
(۷۵)
به کلمهای فکر میکنم که آقای دَنیِلز در مورد آدمهای معروف به کار برد؛ محکم. گفت معنیاش این است که وقتی داری شکست میخوری، باز هم تلاش کنی، به راهت ادامه بدهی و به چیزی که میخواهی بچسبی، حتی اگر سخت باشد. بهمان گفت خیلی از آن آدمهای معروف، هر چند بار که شکست میخوردند، باز هم از اشتباهکردن نمیترسیدند.
me
از نظر منطقی، اگه کسی نیاز داشته باشه بقیه رو کوچیک کنه، معنیش اینه که خودش از همه کوچیکتره.»
فاطمه
«ما همگی با هم فرق داریم. یهچیزایی برای تو مهمه و یهچیزایی هم برای اُلیور. ما باید سعی کنیم همدیگه رو بپذیریم، حتی اگه اختلاف نظر داشته باشیم.»
me
انگار چیزی که قابل اندازهگیری باشه، مهمتره، چون قابل اثباته.
فاطمه
خودت باش. همون کسی باش که هستی.»
me
پدربزرگ میگفت باید با کلمه و تخممرغ، بااحتیاط رفتار کرد، چون هیچجوره مثل اولشان درست نمیشوند. هر چه بزرگتر میشوم، بیشتر میفهمم که پدربزرگ چهقدر عاقل بود.
Zhr A
«اینطوری به قضیه نگاه کنید؛ اگه میتونستید انتخاب کنید که با یه نهنگِ قاتل داخلِ استخر باشید یا یه سنگماهی، انتخابِ شما کدوم بود؟»
«خب معلومه! کی دوست داره کنارِ یه نهنگِ قاتل باشه؟»
«ولی واقعیت اینه که در طبیعت، یه نهنگِ قاتل هیچوقت به آدم حمله نمیکنه. هرگز! در واقع یه سنگماهی با سیزدهتا ستونِ فقراتِ سمّی، چندین برابر برای آدم خطرناکتره. همهش به خاطر کلمههاست. اگه نهنگِ قاتل، اسمش نهنگِ مهربان بود، هیچکس ازش نمیترسید.»
Zhr A
«پُرکردنِ یخچال، جزو مسئولیتهای من نیست؛ بنابراین، خالیبودنش هیچ تأثیری روی من نداره.»
Zhr A
به نظر من فقط چیزای قابل شمارش، بااَرزش نیستن. تو نمیتونی چیزایی که انسانیت ما رو میسازن، اندازهگیری کنی؛ مثل خلاقیت کِیشا، یا تلاشی که میکنه.
(:Ne´gar:)
این همان چیزی است که دلم میخواهد؛ اینکه حس کنم مثل بقیه هستم..
(:Ne´gar:)
ولی دفعهٔ بعدی اصلاً اهمیت نده؛ رَد شو و برو. باشه؟»
سرم را تکان میدهم اما باید اعتراف کنم که دیگر از بیمحلی کردن واقعاً خسته شدهام.
(:Ne´gar:)
بعضی وقتها آدمها حاضرند برای برآوردهشدن آرزویشان هر کاری بکنند.
(:Ne´gar:)
با خودم فکر میکنم شاید واقعاً معنیِ برایم سخت است با نمیتوانم یکی نیست.
(:Ne´gar:)
به کلمهای فکر میکنم که آقای دَنیِلز در مورد آدمهای معروف به کار برد؛ محکم. گفت معنیاش این است که وقتی داری شکست میخوری، باز هم تلاش کنی، به راهت ادامه بدهی و به چیزی که میخواهی بچسبی، حتی اگر سخت باشد. بهمان گفت خیلی از آن آدمهای معروف، هر چند بار که شکست میخوردند، باز هم از اشتباهکردن نمیترسیدند.
(:Ne´gar:)
کتابم را از توی کیف درمیآورم و باز میکنم. حرفها و کلمهها برای خودشان میچرخند و میرقصند. بقیهٔ آدمها چهطور حرفهایی را که تکان میخورند، میخوانند؟
melik
کاش دنیای من را میفهمید. اما مثل این است که بخواهی به یک نهنگ بگویی زندگی توی جنگل چه شکلی است.
melik
کی فکر میکرد حتی یک کلاسدومی هم تحقیرشدن را بفهمد؟
melik
کاش آدمها هم به اندازهٔ سکهها عمر میکردند.
melik
اما میدونی؟ مهارتداشتن توی بعضی چیزا خوب نیست.
melik
آلبرت جواب میدهد: «راستش برام مهمه که چی میپوشم. چیزی که مهم نیست، نظرِ شماهاست.»
melik
حجم
۱۸۳٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۲۶۴ صفحه
حجم
۱۸۳٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۲۶۴ صفحه
قیمت:
۸۴,۰۰۰
تومان